چهارشنبه, ۷ مهر ۱۳۸۹، ۱۰:۰۱ ق.ظ
هابیل
یالطیف.
صحبت پیرامونِ طرح جلد یکی از نشریاتِ فاضل کشورمان است؛ هابیل.
البته نقدِ من برمیگردد به اینکه طرح جلد این فضلنامه نتوانسته است اهداف واقعی محتویاتش را نمایندگی کند. فرضمان این است که همین الان نشریهی معظم هابیل را برای اولین بار پیش روی خود گشودهاید و میخواهید بفهمید که طرح جلدش چه میخواهد بگوید.
بگذارید من هم کمکتان کنم. ابتدا به این فکر کنید که اهداف خود نشریه چیست و محتویات آن چگونه و با چه هدفی در کنارهم چیده شدهاند تا بفهمید طرح روی جلدش چه سیاستی را برگزیده است... جواب چیست؟ طرح روی جلدشان براساس کدام رویکرد است؟ مشتریدار؟ جوانپسند؟ مردمی؟ روشنفکرانه؟ واقعا کدامیک از این پارامترها برای زینتبخشی روی جلد به چشم میآید؟
صحبت پیرامونِ طرح جلد یکی از نشریاتِ فاضل کشورمان است؛ هابیل.
البته نقدِ من برمیگردد به اینکه طرح جلد این فضلنامه نتوانسته است اهداف واقعی محتویاتش را نمایندگی کند. فرضمان این است که همین الان نشریهی معظم هابیل را برای اولین بار پیش روی خود گشودهاید و میخواهید بفهمید که طرح جلدش چه میخواهد بگوید.
بگذارید من هم کمکتان کنم. ابتدا به این فکر کنید که اهداف خود نشریه چیست و محتویات آن چگونه و با چه هدفی در کنارهم چیده شدهاند تا بفهمید طرح روی جلدش چه سیاستی را برگزیده است... جواب چیست؟ طرح روی جلدشان براساس کدام رویکرد است؟ مشتریدار؟ جوانپسند؟ مردمی؟ روشنفکرانه؟ واقعا کدامیک از این پارامترها برای زینتبخشی روی جلد به چشم میآید؟
برای پاسخی دقیقتر به این سوال اجازه دهید کمی در پیرامونمان غور کنیم. امروز نشریات عالم آموختهاند متناسب با رویکردهایشان طرح روی جلدشان را انتخاب نمایند. منتها در ایران ما، نتیجهی کار همهی این رویکردهای متفاوت در طرح روی جلد چندان متفاوت نیست. مثلا نشریات زرد برای این معنا دست به دامان چهرههای جنجالی میشوند؛ مانند آنهایی که مشکل اخلاقی پیدا کردهاند و یا کارشان به دادگاهها کشیده شده است و از این قبیل. اساسا طرح روی جلدشان میشود کسی که غالب آدمها میشناسدشان. اگر درست نگاه کنی و به بقیهی نشریات داخل کشور نظر بیاندازی میبینی که همین رویکرد برای بقیهی نشریات، حتی همانهایی که دعوی آگاهی و روشنگری دارند نیز صادق است. غالب نشریات این سرزمین سعی میکنند روی جلدشان انسانهایی معروف قرار بگیرند. چون همهی اینها دغدغهی فروش دارند و بنا بر اصل مشتریمداری که گهگاه به عوامزدگی پهلو میزند آنچه که مخاطب دوست دارد بچشد را زیر زبانش میگذارند.
مثالهای زیادی از این باب وجود دارد. مثلا نشریهی مهرنامه در اولین شمارهاش دو تن از آقازدگان علوم انسانی را لایق روی جلد دانسته است. (همین مانده بود که آقازادگی به علوم انسانی این خاک سرایت کند که متاسفانه سرایت کرد؛ پدیدهای نادر در تمام تاریخ علوم انسانی!) یا مثلا روی جلد نشریهی پنجره هر بار یکی از چهرههای سیاسی این مرز و بوم است؛ مگر این که اتفاق نادری بیافتد و بواسطهشاگردان یک فیلسوف شفاهی این طرح جلد به عناصری فرهنگی و ادبی اختصاص یابد. اوضاع همشهری جوان و چلچراغ در این باب نزدیکتر به نشریات زرد است. کوتاه آنکه طرح روی جلد انسانهای مشهور در حالات مختلف یکی از شایعترین روشها برای جذب مخاطب است. عملی که در ایران از مرز یک روش در میان روشها گذر کرده است و تبدیل شده به اصلی که تقریبا همهی نشریات معروف آنرا پیگیری میکنند.
چنین میشود که وقتی نشریهای بدون رعایت کردن این نرمهای عوامگرایانه قدم به عرصهی مطبوعاتی میگذارد در بهترین حالت با تعجب خواننده مواجهه میشود. اما بحث اصلی در این است آیا رویکرد هابیل با اهدافش همخوانی دارد؟
توضیح این مساله ضروری است که طرح روی جلد نشریات بواسطهی انتخابات خردادماه 88 دچار دگرگیسیهایی نیز شده است. این دگرگیسی در طرح روی جلد فوقالعادهی سالنامهی روزنامهی ایران به نام رمز عبور1 به بهترین وجه دیده است. همین رویکرد با دیدی لیبرالتر در ویژهنامهی آخر سال روزنامهی همشهری و با رویکردی آرمانخواهانهتر در مجلهی راه نیز قابل رصد است. این سه نشریه با هوشمندی متوجه تغییرات اساسی جامعهی ایران شدند و دیگر طرح روی جلدهایشان را به اشخاص و یا موضوعاتی فانتزی تقلیل ندادند. این در حالی بود که برخی از نشریات هنوز مشغول اسامی و اشخاص معروف ماندند و نتوانستند خودشان را با تغییرات شتابناک ملت همسو کنند. نمونهی واپسگرایانه طرح روی جلد را میتوان در ویژهنامهی آخر سال پنجره دید. مجلهای که حتی به اندازهی تایم هم هوشمندی به خرج نداد ونتوانست جامعهی ایرانی را در سالی که گذشت درک کند. (منظورم آن شماره از نشریهی تایم است که طرح روی جلدش به اعترضات و آشوبهای داخل ایران اختصاص یافته بود.)
نگارنده معتقد است طرح روی جلدها، که معرف آمال و آرمانها و اندیشهی گردانندگان نشریهها هستند، میبایست رویکردی عینیتر به خود بگیرند و کانون توجهات را از روی چهرههای سیاسی، که بعضا حداقل محبوبیت را دارا نیستند، خارج سازند و به سمت موارد عینیتری حرکت کنند.
در این میان، هابیل در همان ابتدای سعی کرد متفاوت باشد. منتها بنا به نظر این قلم روش مشخصی برای این متفاوت بودن درنظر گرفته نشد. تفاوت هابیلیها در طرح روی جلدشان آگاهانه نیست. طرح روی جلدهای بیش از حد فانتزی این نشریه، نمیتواند با خواننده ارتباط محکمی پدید بیاورد. مثلا همین که من به عنوان یک خواننده از کف جامعه، میبایست دقایقی فکر کنم تا بتوانم منظور هابیلیها را از طرح روی جلدشان حدس بزنم نشان میدهد طرح روی جلدهای هابیل ملموس نیست .طرفه این که بنا بر ادعای گردانندگان هابیل، این نشریه توسط کسانی نوشته شده است که جنگ وانقلاب را درک ننمودهاند. بنابراین حداقل انتظار این است که طرح روی جلد روایت اینان برای ما دانشجویانی که جنگ و انقلاب را درک نکردهایم نیز میبایست قابل درک باشد. این اتفاق در طرح روی جلدهای هابیل نمیافتد. مثلا شمارهای با تیتر شهر آرمان ندارد و یا شخم در مزرعه برای من خواننده به هیچ وجه قابل درک نبود. مدام به این فکر میکردم این طرح روی جلدها چه ارتباطی با مشکلاتی دارد که من بچه مذهبی، اگر این تعبیر صائب باشد، با آن دست به گریبان هستم.
قبول دارم که رویکرد افراطی بقیهی نشریات در طرح روی جلدهایشان هابیلیها را برآن داشته است تا سازی دیگر بنوازند و طرحی دیگر دراندازند. اما به نظر میرسد ایشان در این مهم بیش از حد سعی بر نوآوری داشتهاند. در اینگونه طرحها با همهی مزیتی که در بدیع بودن آن نهفته است، نگاهی هدفمند دیده نمیشود. به عنوان یک پیشنهاد، جدای از طرح روی جلد شمارهی آخر که در مورد اخراجیها بود و به نسبت شمارههای قبلی ملموستر و قابل تحملتر، نیکوست سیاستگذاران جوان هابیلی به فکر طرح روی جلدهایی قابل فهمتر باشند. به عنوان یک پیشنهاد، در طرح روی جلدهایشان میبایست یاران تابعی روحالله بیشتر دیده شوند. مثلا برای طرح مسالهی ازدواجهای دانشجویی و مصائب و محاسن این پدیده، میتوانند دستهای به هم بسته شدهی دختران و پسران را نشان دهند که همهی آنها با روبانهای شادی به هم وصل شدهاند.
۸۹/۰۷/۰۷