تی‌لِم

روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری
  • تی‌لِم

    روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری

مشخصات بلاگ
تی‌لِم
بایگانی
شنبه, ۸ آبان ۱۳۸۹، ۱۱:۱۴ ق.ظ

سوره نامهر

یا لطیف 


بد رفتاری با اثرِ داستانی این قلم در انتشارتِ سوره‌ی مهر نابخشودنی نیست، منتها دردمندی و تنهایی بچه‌هایی را که مثلِ من فکر می‌کنند بیشتر می‌کند. فکر نمی‌کردم روزی سوره‌ی محترمِ مهر، که خود به گفته‌ی رییسش سودای بهترین ناشرِ کشور بودن را در سر می‌پروراند، و خودش را ملتزمِ به هنرِ مضمون‌محورِ مذهبی می‌داند، با بد اخلاقی با اثرِ داستانی یک جوانِ تازه‌کار برخورد کند. 

من الحمد الله بدهکارِ هیچ جریان و انتشاراتی نیستم و به همین دلیل باکیم نیست که بی‌پروا حرفم را بزنم. آتیه‌ای داشته باشم در آسمانِ شلوغِ ولی کم‌محتوای ادبِ ایران مهم نیست، اثرم چاپ شود یا نشود هم مهم نیست، مهم این چیزهایی است که می‌بینم و وظیفه‌ی خود می‌دانم که بیانش کنم.  

البته من هنوز انتشاراتی که «این‌ها» می‌گویند مافیای چاپ و نشر را برعهده دارند نیازمودم.  شاید این انتشارت، مانند چشمه و مرکز و این‌ها اخلاق‌بنیان‌تر باشند از امثالِ سوره‌ی مهر در قبالِ داستانم. 

می‌خواستم با چاپِ اثرم خودم را، آینده‌ام را، داشته‌هایم را، هنرم را، وخیلی چیزهای دیگرم را گره بزنم با ادبیاتِ موافقِ جریانِ فکری‌ام. اما این دوستان چنان تلخ برخورد کردند که باید برای همیشه سودای سوره را به عطای نویسنده‌گانی که مناسبِ حالِ سوره می‌نویسند رها کنم.

من میثم امیری مقلد آیت الله مکارم شیرازی در کشوری که رهبرش را به عنوانِ رهبر، و نه بیشتر و نه کمتر، قبول دارم نمی‌خواهم ادبیاتم نه متهد به اسلام باشد و نه متعهد به غرب. من نمی‌خواهم فضای کافکایی و مارکزی را بازتولید کنم و نه داستان‌های دینی را بازنشر دهم، تنها می‌خواهم قصه‌ی مردمم را بنویسم. اگر چاره‌ای باشد و اگر روزی روزگاری انتشارتی پیدا شود که چاپ‌شان کند. می‌خواهم قصه‌ی مردمم را در همین آزادی، انقلاب، شوش، فرمانیه، چیذر، قلهک، دروس، شهرکِ غرب، باقرشهر، شاه عبدالعظیم، روستا، ییلاق، ساری و... بنویسم با موضوعِ مشخص.  

و اما بعد...

بعد از حدود چهل روز از سوره‌ی مهر تماس گرفتند. یکی از کسانی که کتابم را بررسی کرده بود، و البته نویسنده‌ی مهمی محسوب می‌شد، اشاره کرد که کتابِ خوبی نوشته‌ام، منتها پاره‌ای از اشکالات را متذکر شد که باید تصحیح‌شان کنم. من هم گفتم آن اصلاحات را باید ببینم تا بتوانم تصحیح‌اش کنم و ندیده نمی‌توانم این پیشنهاد را قبول و یا رد کنم. او، یعنی همان نویسنده‌ی مهم، اشاره کرد به کلاس‌های آموزشِ داستان‌نویسی و این جور چیزها. من که تازه دو ریالی‌ام افتاده بود، نه گذاشتم و نه برداشتم، مثلِ یک آدمِ خرِ بی‌سیاست پوزخندی زدم و گفتم وقتِ این کارها را ندارم. او هم گفت پس منتظر باش یک نفر دیگر اثر را بخواند و «بعد نظرمان را اعلام کنیم». نیم گرم شعور کافی بود تا من بفهمم که اگر جنگ و صلح هم نوشته باشم، چاپ نخواهد شد که نخواهد شد. 

چند روزِ پیش، تقریبا بیست روز بعدِ آن جریان، بیمارستان بودم که خانمی زنگ زد و گفت کارِ من تصویب نشده است. پرسید پستش کنند یا خودم بیایم سوره؟ گفتم من می‌آیم و شما زحمت نکشید. 

داستان را که گرفتم تویش عینا این جملات نوشته شده بود: 

جناب آقای میثم امیری بشلی 

با سلام

اثر شما نشان از استعدادتان دارد اما برای این که از نظر ساختار و محتوا به مرحله چاپ برسد نیاز به حک و اصلاح و صرف وقت دارد. 

با این امید که برای رسیدن به نقطه مطلوب از مطالعه‌ آثار ادبی خارجی و ایرانی غفلت نفرموده و زیر نظر استادی مشکلات اثرتان را رفع فرمایید. 

کارشناس قصه 

مرکز آفرینش‌های ادبی

می‌بینید تو را به خدا! چقدر دقیق و موشکافانه اشکالاتِ اثر به من گوشزد شده! من نمی‌دانم کارشناسِ محترم وقتی می‌گوید ساختار و محتوا منظورش چیست؟ دقیقا چه اشکلاتی را مدِ نظر داشته؟ فکر نمی‌کنید این نامه را بر هر رمانی می‌توان صادر کرد؟ چه تاکیدِ جزئی شده است تا من بفهمم کجای کار می‌لنگد و ساختار و محتوا چه اشکالی دارد؟ من نه، شما، خدا وکیلی چه می‌فهمید از این نامه؟ واقعا اگر داستانِ بنده نقدی شده، بگویید ما هم بدانیم. 

بندِ دوم نامه تعیین تکلیف می‌کند برای آدم. می‌گوید آثارِ ادبی مطرح را بخوانم. چه جالب! خوب شد گفتند، وگرنه من چه کار باید می‌کردم! دوستان محترم در مرکز آفرینش‌های ادبی، و آقای فردی، که این بی‌تدبیری‌ها و بی‌هنری‌ها، در زیر مجموعه‌ی کاری ایشان اتفاق می‌افتد می‌شود بفرمایند هفته 2.5 رمانِ مطرح خواندن معیارِ مناسبیاست برای این گفته یا نه؟ هفته‌ای چند رمان بخوانم خوب است؟ 

طنزِ دیگر می‌گوید با استادی مشکلات‌تان را مطرح کنید. فکر کنم منظور ایشان از استاد، همان نویسنده‌ای است که در یک کارِ بسیار غیرِ تخصصی و به قول یکی از داستان‌نویسانِ مطرحِ کشورمان غیرِ حرفه‌ای، با بنده تماس گرفتند! منظورشان این استاد است یا کسِ دیگری؟ اصلا به شما چه ربطی دارد من اشکالاتم را چطور مرتفع می‌کنم؟ مگر شما اشکالاتم را گفتید که برای من نسخه می‌پیچید؟ منظورتان کدام اشکالات است؟ 

بگذریم.  غیرِ از اشکالاتِ ویرایشی که کارشناسِ محترمِ قصه در این نامه‌ی کوتاه از آن دریغ نکردند، فجایعِ دیگری هم رخ نموده است. (واقعا نامه را یک بارِ دیگر بخوانید، نه ویرگولی، نه یای اضافه‌ای، تازه استفاده از افعالِ منسوخی مانندِ فرمودن به جای کردن، را فاکتور می‌گیرم. )

و اما آن فجایعِ دیگر: 

داستان را باز کردم تا ببینم آن داستان‌نویسِ مهمِ سوره‌ی مهری زیرِ چه عبارتی را خط کشیده است.

چشم‌تان روزِ بد نبیند. (غیر از اشکالاتِ نگارشی که جمعا به بیست مورد هم نمی‌رسد و من از این بابت سپاس‌گزارم) زیرِ عبارتِ زیادی خط کشیده شده است. چند نمونه‌اش را در زیر می‌آورم:

هم‌خوابگی با دخترکان

جمهوری اسلامی (علیه ااسلام!)

اجباری بودنِ چادر

فارغ شدی؟

لباس شنای یک تکه‌ام

تخم

حکومت... دروغ می‌گوید. 

نخبه‌هایی که فرارِ مغزها می‌کنند

پاسور

اجوبه‌ی آقا

آلاتِ قمار

بابا فشار!

هم‌جنس‌بازها

پشتِ تیره‌ی کمر

زن‌های فاحشه 

چقدر جنبشِ نرم‌افزاری ... رضا امیرخانی

و...

داشتم آتش می‌گرفتم وقتی ارتباطِ بینِ این مفاهیم را که مثلا باید تصحیح می‌شد می‌فهمیدم.

من با سایتِ لوح، همکاری دارم. این همکاری فقط به خاطرِ خانمِ عرفانی است. آن هم به خاطرِ این که ایشان اولین داستان کوتاهم را آن‌جا چاپ کرد، بدونِ هیچ لابی. من در خدمت‌شان هستم و برای‌شان مطلب می‌فرستم، هر وقت هم عذرِ ما را بخواهند باز هم خوبی‌های‌شان را فراموش نمی‌کنم و سعی می‌کنم قدرشناس باشم. 

آن چه که در این جا نوشتم قابلِ تعمیم به هیچ یک از اتفاقاتِ دیگرِ سوره‌ی مهر نیست. من فقط این مساله را فعلا برای اثرِ خودم صحیح می‌دانم، امیدوارم بغضِ کسی نسبت به سوره باعث نشود این نوشته را تعمیم دهد. اگر از تحدید استفاده کنید خیلی بهتر است تا تعمیم.

هدفم از این نوشته فقط احقاقِ حقِ خودم بود. فقط به خاطرِ خودم نوشتم و به فکر هیچ کسِ دیگری هم نبودم که مثلا بخواهم راهنمایی‌اش کنم. نوشتم چون در برابرِ رمانم و حسین عربی مسوولم. نوشتم چون معتقدم نباید با کسی تعارف داشت و همه باید در عینِ حفظِ ارتباطات‌مان با یکدیگر، حرف‌مان را هم بزنیم. 



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۸/۰۸
میثم امیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">