تی‌لِم

روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری
  • تی‌لِم

    روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری

مشخصات بلاگ
تی‌لِم
بایگانی

یا لطیف. 

پیش‌نوشت

جلسه‌ی دیدار دیروز با مخاطبانِ وبلاگ به خوبی و با شور برقرار نشد. ولی تجربه‌ی خوبی بود. من دوست داشتم در این دیدار با مخاطبانی که تا به حال ندیده‌ام، صحبت کنم. که میسور نشد. تنها دشتِ دیروزم آشنایی با دوستِ  علی رحیمی‌پور بود که خواننده‌ی وبلاگم نبود، ولی پیوندِ دوستی بین ما برقرار شد. و همین طور بحثی و ان قلتی و گفتم‌گفتی. دیروز من، جلیل، فردین، حیدر، علی، و دوستش درباره‌ی انتخابات صحبت کردیم و به نتیجه‌ی روشنی هم نرسیدیم. 

دوست داشتم حضرت حجت الاسلام آقای شهاب مرادی هم دیروز به ما می‌پیوست که نشد. شبِ قبلش با او صحبت کرده بودم، ولی حاج آقا گفت که نمی‌تواند بیاید. هم از نظر زمانی بدموقع است، نزدیکی به انتخابات و شب میلاد و این‌ها، و هم شبش باید برود چیذر سخنرانی. 

امّا خبری از خوانندگان ناآشنای وبلاگ نبود. و دوستان خفیّه‌خوان هم‌چنان بر من پیروزند. بحثی هم در وبلاگ درگرفت که شاید حضور برخی از دوستان آن بحث را روشن می‌کرد. که نشد.

حقیر درباره‌ی حضور با نامِ مجازی، یا نامِ حقیقی کوتاه شده در وبلاگ نکته‌هایی دارم که شاید زمانی آن‌ها را بیان کنم. کوتاه‌شده‌ی حرف‌هایم این است که در فضای مجازی هم باید با نام حقیقی حاضر شد. نوشتن ناقصِ اسم، یا استفاده از لقب‌ها، اسم‌مستعارها، یا تخلّص در این فضا نه تنها پسندیده نیست که مذموم است. یعنی نه نوشتنِ «میثمِ» خالی نشان دهنده‌ی هویّتِ من است و نه نوشتنِ «امیریِ» خالی.

بدن‌نوشت

به کی‌ رأی بدهیم‌ها تا به امروز ناظر به معیارهای دموکراتیک و عرفِ سیاست بوده و تا فردای انتخابات چنین خواهد بود. و درستش هم همین است. ولی...

ولی رأی دادن از مقوله‌های فاهمه‌ی جناب کانت است. انتخابِ یک نماینده یا کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری در درونِ انسان، تئوریزه شده از همه‌ی اصولِ دینی، کتاب‌های خوانده شده، فهمش از خدا و قیامت و امیرالمؤمنین، آیزوایدشاتِ کوبریک، مارمولکِ تبریزی، قهقه‌های اخراجی‌های ده‌نمکی، تحریرهای حاج محمود کریمی، غلت خوردن در خاکِ طلاییه، بالا انداختنِ گروکِ 27 درصد با دستانِ نامرئی آدم اسمیت در پهنه‌ی نرمِ ربای بانکی، خیره خیره نگاه کردنِ به دست‌های در هوا لرزانِ سید علیِ رهبر؛ یک دست لرزان‌تر از دیگری و یک دست مسلّط‌تر از آن یکی، خودنگری‌ها و منم منم کردنِ هاشمیِ مصلحت‌ نظام در بیانیّه‌ی آخرش، خِر خِر کردنِ کف‌آلود و خاک به دهان آورده‌ی مشاییِ درسِ حوزه‌نخوانده‌ی بی‌سوادِ رسوازده‌ی ازهم‌پاشیده‌ شده‌ی لگدزن، بی‌تدبیریِ شورای نگهبان در ندیدنِ مصلحت‌ها نظام و در فهمش از جمهوری اسلامی، بالاوپایین پریدنِ بی‌بی‌سیِ و وی‌او‌ای، کلاس‌های کنکور محمّد علیِ نیرینِ عزیز، منبرهای حاج آقا شهاب، نگاه‌های آقا مجتبی، اصولِ عقایدِ علّامه‌ی عمّار (که واقعاً عمّار خیلی هم لقبِ بدی برای آقای مصباح نیست؛ از سکوت در سقیفه تا روشن‌گری در جمل و صفیّن و نهروان، و باز درگیرِ بحث‌های بی‌فایده شدن در جاهایی به شهادتِ حکمتِ 405 نهج البلاغه‌ی مولا و آقای مصباح در بهترین حالت عمّار است)، مریمِ دی‌جی‌ای که مجبور شدم شبِ وفاتِ پدربزرگم در خودریی در نیمه‌شبِ جلگه‌ای گوشش بدهم، تا همه‌ی گناهان و تقصیرها و نیکی‌هاست. رأی دادنِ ماحصلی از همه‌‎ی زندگی آدمی‌ست. از همه‌ی نشیب‌وفرازهایش و از همه‌ی تنگناهایش. 

دلیل‌ها بعداً به وجود می‌آیند. به زور به وجود می‌آیند گاهی. مثلِ شکمِ کارنکرده‌ی یبوستِ مزاج‌زده‌ی صفرافزوده که به زور، تفاله‌ی غذا را پرت می‌کند تهِ خلآ. دلیل‌ها گاهی به زورِ تولید می‌شوند. با عرق‌ریزی. با شب نخوابی. با کلّی فکر و استنتاج. این همه تلاش در تولیدِ دلیل، صرفِ فلسفه می‌کردیم، جای قطرِ چند متری بایگانی کاغذِ دین، اکنون پویایی در فکر داشتم و قلمی در سیاست. و این حال و روز سیاستِ ماست. حال و روزِ اتاق‌های فکرِ ماست. و آن...

و آن نهایتِ فهمِ کاندیدای ماست از انقلاب اسلامی؛ پراید. چه ذوقی هم می‌کند. و دوستان چه شعفی دارند. همین بسیجی‌های ساده‌لوحِ کف‌آفتاب ندیده‌ی بدن‌نخورده. که تا دل‌تان بخواهد به جای بدن، بَدل خورده‌اند.

این آخرِ کاندیدای ماست، با پای شَل غزل‌خوان و خرامان راهیِ قم می‌شود. به اشتباه و با فهمی کج و فکری بسته، دستِ جوادی آملیِ مفسّر را می‌بوسد. کاندیدای ریاست جمهوری که دستِ جوادیِ آملی را ببوسد، عجیب آدمِ گم و ناراحت و اشتباهی باید باشد. این آدم چطور سیاست خارجی را اداره می‌کرده؟ و بعد سراغِ علّامهِ عمّار را نمی‌گیرد. نمی‌دانم. هر جوری بود با مصباح دیدار می‌کرد. این حدّاقل کارِ دیپلماتیکی است که می‌توانست انجام بدهد. 

و این کاندیدا درست حوزه را نفهمیده و برخوردش با حوزه در صحبت‌هایش چندان عالمانه نبوده. از جمله‌اش به سولانا هم می‌توان این ذوق‌زدگی را فهمید. 

ببینیم این کاندیدا که این طور می‌شلد در فکر و صحبت و فهم؛ چه خواهد کرد. 

و این جلیلی زده‌های بسیجی از او هم بدترند.

من به جلیلی رأی می‌دهم. تا بینیم.

پس‌نوشت: 

این نوشته رونمایی بود از گزینه‌ی انتخاباتی من. هر چند سعید جلیلی از احمدی‌نژادِ 8 سال پیش خیلی عقب‌تر است.

1. منظورم از لگدزن در موردِ مشایی این است که مشایی دارد لگد می‌زند به همه‌ی خدمات احمدی‌نژاد. 

تا انتهای هفته‌ی بعد که بیشتر حرف می‌زنم. فرصت به‌روز رسانی هنرخانه و کتاب‌خانه را ندارم.

نظرات  (۱۲)

سلام

من قصد نداشتم دیگر در وبلاگ تو چیزی بنویسم، زیرا پاسخ کوتاه سلام به برخی نوشته ها از ناحیه ی تو را مصداق عمل به آیه شریفه ی "اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما" می دانم. اما از آنجا که "اذا مرو باللغو مرو کراما" بازهم برایت می نویسم. باشد که این عمل تو را درست فهم نکرده باشم.

من امروز در همایش آقای جلیلی در ورزشگاه شیرودی حاضر شدم. یک ربع قبل از برنامه در کوچه ورزنده پارک کردم، وارد سالن شدم و روی یکی از صندلی های منقش به نقش ته کفش نشستم. بگذریم که تست 1، 2، 3 ی صدا چه می کرد و وزیر شعار بعد از چند بار فریاد خروسک می گرفت و نمی توانست مردم را با شعارهای نچسب همراه کند و همان مردم و بچه هایی که با شور و شوق و ذوق تمام خوشان هرازگاهی مجلس را به دست می گرفتند و وزیر شعار زیرکانه نفس راحتی می کشید.

جلیلی ساعت 6 و نیم آمد. سوار بر پراید. بعد از آنکه سید ناصر حسینی پایی که جاماند و علی باقری سخن راندند. و از عقب یک پژو و یک لوگان البته همراهی اش می کردند. نمی دانم جلیلی الآن ساده زیست تر از احمدی نژاد آن زمان است یا نه؟ احمدی نژاد با پژوی جی ال ایکس می آمد و جلیلی با پرایدی که قیمتش از پژوی آن زمان بیشتر است! این دو چیز را نشان می دهد. یکی اینکه پراید خودروی حداکثری مستضعفین است و جلیلی از این لحاظ با رأی دهندگان خود همرنگ یا همرنگ تر است از دیگران. دوم آنکه سیاست تولید خودروی ناقص الخلقه ی ملی همچنان ادامه خواهد داشت.

اما آنچه از همه ی این حرفها مهم تر است و اگر نگویم انگار هیچ نگفته ام و خفه می شوم، حضور چهره های سیاسی در این جلسه است. چهره هایی از جبهه ی پایداری!

شما را به خدا ببینید. حضرت علامه مصباح باقری را اصلح می داند. بعد ظاهرا شورای نگهبان اصلحش نمی داند و با او همانند یک کالای قاچاق (پدر تبعه ی امریکا) برخورد می شود. بعد او به قولی به نفع جلیلی کنار می کشد آن هم قبل از اعلام صلاحیت! بعد جلیلی می رود قم ولی به دیدار آقای مصباح نمی رود و به قول شما بوسه بر دست آقای جوادی می زند! آقای جوادی که رودروری آقای خامنه ای تکیه هم نمی دهد. آقای جوادی که فامیل آقای هاشمی است و آقای هاشمی که صلاحیتش به طرز بی مزه ای -که جای بحث آن فعلا نیست- رد می شود.

با همه ی این استدلالها رفیقی به یکی از مسئولین جلسه گفت که پایداری ها اینجا چه می کنند؟ گفت می گویی ببیرونشان کنیم. گفت نه! بیرونشان نکنید ولی شما چطور مستقل هستید؟ مگر دولت شرکت سهامی است؟ همه می دانند که حضور چهره های اینچنینی چه معنایی می دهد.

طرف آدم خوبی بود ولی حداکثر کاری که می توانست بکند، دفع حداکثری بود. این بود که من فعلا جلیلی را بر می گزینم. به رغم بی سر و سامانی و خنده ناک بودن بخشی از اداره جلسه. به رغم حضور چهره های حزبی در جلسه ی کاندیدایی که ادعای استقلال دارد. به رغم پاسخگو نبودن و اهل  گفتگو نبودن و مردم را نوکر خود دانستن و گرم نبودن و وظیفه ی ما این طور برگزیدن دیدن. اما هنوز هم فعلا به جلیلی رأی می دهم.

این را به خودش هم گفتم. وقتی که با در پرایدش نشسته بود. دو انگشتم را به شکل وی به اش نشان دادم!

پاسخ:
سلام. 
جواب سلام واجب است مؤمن. من فقط از این جهت می‌گویم سلام. آن پیش‌فرض حتماً اشتباه است. در مورد باقی‌اش هم نکته‌ای نمی‌بینم بگویم. همین. اگر حرفی نمی‌زنم، حتماً حرفی ندارم که بزنم. یا لازم نمی‌بینم حرفی بزنم. 
۰۴ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۴۱ علی رحیمی پور
حق
هنوز هم با دلیل و برهان نگفته ای (و یا نمی دانی) چرا سالها از احمدی نژاد عقبتر است . . .
پاسخ:
خواهم گفت. 
سلام
برای ننوشتن مشخصاتم 2 دلیل دارم که یکی از آنها قابل بیان است:
1- مسائل امنیتی(احتیاط واجب): گاهی در بحث ها پیش می آید که "اعتقاد من" توهینی بزرگ به اعتقادات بسیار مقدس طرف مقابل است! در آن پستی که در مورد همه پرسی نوشتی، برخی از دوستان برخورد نسبتا تندی با شما داشتند، آیا تضمینی هست که اگر من در نوش above mentioned را بگویم، دوستان برخورد های نامتعارف انجام ندهند!؟ حالا این را به توان برسان، میشود برخورد ماموران گمنام با کسانی که میخواهند با محتویات مغزشان صفحه مجازی را نوازش دهند. اسمم را نمیگویم تا در آرامش نسبی نظرم را بنویسم!

در مورد قرارتان در پارک : طبق تجربه ای که در جلسات بحث های اینگونه ای داشته ام، متاسفانه نتیجه ی مطلوبی معمولا از این جلسات بدست نمی آید. هیچ کس با این هدف در این جلسات شرکت نمیکند که احیانا قانع شود و یا کم بیاورد! برای اینکار باید یک چارچوب دقیق برای بحث تعریف شود، کسی از چارچوب بیرون نزند، mediator خوب هم نیاز است. و در کل نوشتن برای کسانی که زود از کوره در میروند، از بحث شفاهی خیلی بهتر است، چون تا بیایند مطالبشان را جمع و جور کند شاید از زدن حرفشان منصرف شوند.

در مورد جلیلی: همان وقت که آمد، با آن طرز نام نویسی اش، حدس زدم که نظر بیت بر روی اوست، حالا منتظرم ولایتی و حداد هم از دور خارج شوند، منتها نمی دانم قالیباف چه میخواهد بکند!
موافقم که جلیلی از احمدی نژاد عقب تر است،منتها شاید از زاویه ای دیگر! جلیلی متنانتش از احمدی نژاد بیشتر است، از آن حرکت های پوپولیستی احمدی نژاد در جلیلی نمیبینم، منتها مهم به نظرم نظر آقاست!

--------
و اما در مورد خودم: این را مینویسم که از این به بعد یک شناخت نسبی نسبت به هم داشته باشیم
دیدگاه اعتقادی: آگنوستیک(agnostic) یا شک گرا

علت خواندن وبلاگ شما: چون قبلا بچه مذهبی بودم و دوستان مذهبی زیادی داشتم، خوب میدانم بچه مذهبی مطالعه کن، با سواد و دارای رویه متعادل بسیار کمیاب هستند. علی رغم اعتقاد نداشتن به مذهب و دین، شدیدا به این اعتقاد دارم باید با آدم های مذهبی  ارتباطم را حفظ کنم. شما و بعضی از افرادی که در نوشته هایتان معرفی میکنید، مدنظرم برای ارتباط هستند.

تا بعد!



پاسخ:
سلام.
باز هم معتقدم با هویّت شناخته‌شده‌ات حاضر شو و در عین حال خلّاقیّتت را در نوشتن مطلب مخالف ولی به صورت دیپلماتیک شکوفا کن. هویّتِ مهم‌تر از همه‌ی این‌هاست آقای ناشناس. راستی آیّا من شما را می‌شناسم؟ 
درباره‌ی بحثی که درباره‌ی پارک کردی موافقم. درباره‌ی بچّه مذهبی‌ها نظرت صائب است. فقط می‌ماند نظرِ آقا... که از این بگذریم فعلاً. 
۰۶ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۲۱ علی رحیمی پور
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
حق
بعد از صحبتهای این دو شب جلیلی و امشب ولایتی و احتمالا فردا غروب،یک جلسه فوق العاده خالی از لطف نیست. شاید یه تجدید نظر جدی واجب باشه. ****** ** ** *** **** *** ******* ******
پاسخ:
سلام. جلسه را برای پنجشنبه هماهنگ می‌کنم. انشالله خیر است. 
۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۵۳ سمیرا روشنایی
سلام.
بعد از خواندن این همه تنها چیزی که انتظار نداشتم "من به جلیلی رأی می‌دهم"بود!!
راستی چرا درباره ی آقای قالیباف کم می نویسید؟ من که فکر می کنم کلا رقابت بین این دو نفر است.

آقای رحیمی پور می گوئید منظورتان از "انگاری بد هم نمی گفتن حجت الاسلام مرادی…" کدام صحبت آقای مرادی است؟!
پاسخ:
سلام. 
انتظار شما در تعیین رأی من چندان تعیین کننده نیست. 
مطلبِ مربوط به آقای مرادی یک حرف خصوصی بود که مجبور شدم کامنت علی آقای رحیمی‌پور را اصلاح کنم. 

سلام

نظرشما در مورد ایت الله مصباح را قبول دارم .

البته از نظر فهم شان از جمهوری اسلامی

من بین قالیباف و جلیلی به اولیش رای نمیدم عمرا" حتا اگه ...

به جلیلی هم از ترس نفوذ برادران "جنبش بدون مرز و چارچوب عدالتخواه "

رای نخواهم داد. البته او هنوز فرصت دارد خیال مرا بابت این ترس راحت کند

.دلیل دارم برای موضعم نسبت به جنبش !

من هم کلاس دارم ۶تا هشت جمعه باشه میام

پاسخ:
سلام. 
جلسه حتما فردا خواهد بود.
۰۸ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۵۰ سجاد نوروزی
سلام
دوستان اگر راجع به این جنبش عدالت‌خواه توضیح بدهید. من شناختی روی این جریان ندارم. بچه‌ها سریع‌تر باید در مورد جلیلی تصمیم بگیریم. سیاسیون که مشغول رصد قله‌های زیبای خدمت و قدرت هستند و به اصل پیروزی جریان انقلاب اسلامی ولو رد حد قالیباف فکر نمی‌کنند. این طور نشود که روحانی( که اولویت نهم من است!) رییس جمهور شود.
خدا ما را به راه راست هدایت کند.
پاسخ:
سلام.

چقدر ساده لوحانه در مورد دیدار نکردن جلیلی با مصباح نوشتی، در حالی که اون موقع مصباح قم نبود ودیروز این دیدار با استقبال جدی مصباح اتفاق افتاد

 

من به دکتر سردار خلبان  حاج محمد باقر قالیباف رای نخواهم داد،دلیلش..  اگرچه بعضی دلیل ها مثل فشار توی خلا برای ادم یبوست زده آزار دهنده است اما بعضی دلیل ها  اتفاقا مثل اسهال به جانت می افتد و از شدت روان بود رنجت میدهد این عشق به رئیس جمهور شدن و شروع تبلیغات از دو سال پیش از این دسته دلیل هاست.

 

خالی بندیهای وقیحانه روحانی صدای خامنه ای را هم درآورد باز  شرافت آقای عارف بیشتر است

 

رضایی در سطح یکی از زیر مجموعه های جزء وزارت کشاورزی نطق میکند

حداد و دلایتی که خودشان هم به ادامه راه شک دارند هر چند که حداد انسان نجیبی ست و ولایتی در هیچ چارچوبی نمی گنجد

اما جلیلی که  دایر ه ی واژگانش بسیار محدوه .خیلی بی مزه میخنده.هوچیگری نمیکنه و درمورد اقتصاد به برنامه پنج ساله و سند چشم انداز بیشتر از طراحان این دو برنامه اعتقاد داره

اما من به جلیلی رای میدم شاید بیشتر تراز بقیه میفهمه بیداری اسلامی یعنی چی(قالیباف توی گفتگوی خبری شبکه 2 سوال بیداری اسلامی رو سابید به الک)شاید میفهمه صدور انقلاب یعنی چی .شاید بیشتر از نوک دماغش ببینه یعنی فراتر از بحث های اقتصادی توی تاکسی (که همه ی کاندیداها مطرح کردن)

پاسخ:
سلام. جز آیت الله خامنه‌ای یا آقای خامنه‌ای؛ باقی حرف‌هایت را تقریباً دربست قبول دارم. 

((مریمِ دی‌جی‌ای که مجبور شدم شبِ وفاتِ پدربزرگم در خودریی در نیمه‌شبِ جلگه‌ای گوشش بدهم،))

سلام خوب هستید ؟ وبلاگتان با مطالبتان واقعا خاص است یعنی خودتان یه جورائی خاص فکر میکنید ملغمه ای از تضادها در درونتان...

  ببخشید اینطور بی مقدمه میپرسم : خیلی  از جملات شما  واضح نیستند این جمله تان خیلی مشکوک بود میشه توضیح دهید

من خودمم هم نمیدونم چی ش از اینجا سر در آوردم  حلالم کنید

راستی بهم سر بزنید خوشحال میشم

پاسخ:
سلام.
حلال‌تان کردم. 

سلام

مطلبتان در مورد حمایت قالیباف از طرف شهاب مرادی را در سایت عصرایران خواندم و پایم به این وبلاگ باز شد. شاید بیشترین دلیلش این بود که می خواستم از شما بپرسم چرا جلیلی؟

به شدت با این آدم مخالفم چرا که او را اسب تراوای احمدی نژاد می دانم و باور ندارم آدمی که برای در قدرت ماندن این همه تلاش کرده است با رد صلاحیت مشایی کنار بنشیند و دم نزند! حتما چیزی در چنته دارد و مانند بسیاری از مواقع دیگر در این سالهای اخیر چنان به ما رودست می زند که خودمان هم می مانیم!

دیشب که مناظره را می دیدم (البته من آخرای قسمت اول و قسمت دوم را دیدم) به ذهنم خطور کرد که حاکمیت (از طریق شورای نگهبان) برای ما 2 دیدگاه دیپلماسی آماده کرده است 1- دیپلماسی آرام و سازش پذیر که منجر به حل مسئله هسته ای می شود 2- شعار نه سازش نه تسلیم که به هر حال باید بهای آن را بدهیم (به قول روحانی چرخیدن سانتریفیوژ ها نباید باعث نچرخیدن کارخانه ها و زندگی مردم شود)

تنها نماینده دیدگاه دوم جلیلی است و نمایندگان دیدگاه دوم روحانی و ولایتی هستند.  بقیه هم بینابین هستند و عملا نظر مشخصی ندارند!  رضایی را فهمیدم طرفدار دیدگاه اول هست و قالیباف نه این را می پذیرد و نه آن را! البته نظر بقیه برایم خیلی مهم نیست چون نهایتا به قالیباف، رضایی، روحانی یا عارف رای می دهم

حال از کسی که حامی جلیلی است می خواهم بپرسم که آیا واقعا حاضرید برای داشتن حق هسته ای آن هم با هیاهو اینگونه چوب لای چرخ زندگی مردم برود!

اگر هم دو دیدگاه مرا قبول ندارید برایم دلیل بیاورید!

حتما دوباره به وبلاگتان سر می زنم!

پاسخ:
سلام. 
من معتقدم انقلاب اسلامی و اندیشه‌های امام را باید در هر صورت حفظ کرد. ولو با سختی و گرسنگی و مقاومت. عین پیامبر، عین امیرالمؤمنین. باید در برابر کفر و شیطان ایستاد. با شیطان مذاکره نمی‌کنند، بلکه او را رجم می‌کنند. توی قرآن هم خدا کسانی را که می‌خواهند با کفر کنار بیایند بارها شماتت کرده است. 
ضمناً‌ شما برای ننوشتن جلیلی نیاز به دلیل ندارید، برای نوشتن نامِ‌ دیگری نیاز به دلیل دارید!
به نظر من قالی باف و جلیلی خوبن ولی موندم به کدومشون رای بدم می شه منو راهنمایی کنید .
پاسخ:
به جلیلی رای بدهید. 
یه انتگرال از دانسته هات بگیر اخوی مشایی لگد نمی زد سم پاهای رفقا را الماس جواهر نشان نشون می داد. فکر می کنم اگه بهانه مشایی نبود به چه بهونه ای می خواستند نقاط ضعف خودشون را بپوشونند
پاسخ:
سلام.
حرفِ شما کاملا درست است. این که مشّایی بد بوده یا خوب، ربطی به ضعفِ مفرطِ دوستانِ انقلابی ندارد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">