تی‌لِم

روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری
  • تی‌لِم

    روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری

مشخصات بلاگ
تی‌لِم
بایگانی

یا لطیف

امروز یکی از بهترین روزهای زندگی من بود. روزِ شادی و خشنودی. یکی از معدود روزهای عمرم بود که انگار در ثانیه به ثانیه‌اش حس می‌کردم دارم بیشتر می‌فهمم و بهتر رشد می‌کنم. من امروز یک دوره‌ی پوست‌اندازی انقلاب اسلامی را مشاهده کردم. انقلاب اسلامی با مردمِ همیشه در صحنه‌اش دوباره پوست انداخت. انقلاب اسلامی به ما نشان داد که هنوز تمام نشده است. از دلِ نیروی گریز از مرکز انتخابات، دموکراسی شدنِ ایران و تعالی سیاسی و به تبع آن اقتصادی ایران را فهمیدم. تازه امروز بود که برایم حماسه‌ی سیاسی موردِ نظر آقا در ذهنم مجسّم شد. تازه فهمیدم سخن آقا درباره‌ی حماسه‌ی سیاسی و دفاع تمام قد از جهموریّت نظام ناظر به چه مؤلّفه‌هایی است! 

هرگز فکر نمی‌کردم از دلِ هفته‌های بی‌رمق منتهی به انتخابات، ناگهان طوفاتی به پا خیزد! هرگز تصوّر نمی‌کردم مردم دوباره به انقلاب اسلامی برگردند و راهِ اصلاحِ روش‌ها و مبانی را جز از انقلاب اسلامی مطالبه نکنند. مردم بی‌تفاوت نیستند. مردم حسّاس هستند. مردم مدام مطالبه می‌کنند و مردم کشورشان و انقلاب‌شان را دوست دارند. مردم در انتخاباتی شرکت می‌کنند و رأی غرورانگیز می‌دهند که شورای نگهبانش نفرهای اوّل  و دوم نظرسنجی (هاشمی و مشّایی) را ردِّ صلاحیّت کرده بود. مردم در انتخاباتی شرکت می‌کنند که پیش از آن به آن برچسپّ تقلّب و نادرستی زده بودند. ولی مردم راه را در این اعتراض مسالمت‌جویانه می‌بینند و اعتمادشان را به سازوکارهای نظام از دست نمی‌دهند. مردم حتّی نزدیک‌ترین دوستانم که به تقلّب در انتخابات 88 باور داشته‌اند، در دل و عقل‌شان، این القای باطل را کنار می‌زنند و دوباره در نظام جهموری اسلامی با علم به این که نظام در آرای مردم خیانت نخواهد کرد در صحنه حاضر می‌شوند و نصابی غرورانگیز ثبت می‌کنند. 

چه چیزی از این برای نظام اسلامی با اهمیّت‌تر است؟ چه چیزی برای آقا از این مهم‌تر است که یکی از ارکان‌ِ به شک افتاده‌ رو کند به دنیا و بگویید جهموری اسلامی دموکراتیک‌ترین نظام‌هاست. چنین اظهار نظر، ناظر به یک رفعِ شبهه است. ناظر به یک جا افتادن است. ناظر به یک پیشرفت در فهم است. نصاب جمهوری اسلامی و محبوبیّت ولی اجتماعی فقیه در این انتخابات بالا رفته است. آقا عزیز شده است. چون از انتخاباتی که رهبری تمام قد از آن دفاع کرد و همه‌ی سازوکارهایش را قانونی دید و پسندید، چنین جمعیّتی به سمت آن گسیل شده‌اند. 

آقایان، بچّه‌ها، بسیجی‌ها تا زمانی که مردم چنین پای کار باشند و اعتراض‌های‌شان را از طریق سازوکارهای جمهوری اسلامی به گوش مسئولین برسانند یعنی انقلاب اسلامی زنده است. دوستانی که چهارشنبه با هم بحث کردیم و چشم در چشم من گفتید انقلاب اسلامی مرده است، رسا بشنوید: «انقلاب اسلامی زنده است»! امروز چهره‌ی شاداب هاشمی رفسنجانی، چهره‌ی باورنکردنی برخی از مردم، قیافه‌های آرام آن‌ها نشان می‌داد باز هم جمهوری اسلامی ایران با حساب 4 بر صفر عین فوتبال چند روز پیش برنده شد. هیچ وقت فکر نمی‌کردم در محلِّ کارم که در آن منتقدین نظام زیاد هستند رسا بگویم انقلاب اسلامی اهل خیانت به رأی مردم نیست. 

چرا دوستان منافع خودشان را می‌بینند؟ چرا رفقای حزب‌اللهی بیدار نمی‌شوند؟ چرا نگاه راهبردی و گراهای دقیق آقا را درک نمی‌کنند؟ 

این سؤال‌ها غم‌نامه‌ای دیگر است، این پرسش‌ها پاسخ‌های دردناکی دارند. یک پاسخ این است که عزیزان حزب اللهی و بسیجی هنوز رهبر انقلاب را نشناخته‌اند. هنوز وسعتِ نظر و سعه‌ی صدر و گشایش نگاه او را درک نکرده‌اند! هنوز نفهمیده‌اند که آقا چرا در انتخابات آرام و بی‌تنش 92 رو می‌کند به مسئولین و می‌گوید رأی مردم حق النّاس است؟ چرا آقا این جمله را صبح انتخابات 88 نگفت؟ چرا آقا یک موضع ضدِّ آمریکایی تکبیردار و با یک خشم مقدّس ادا کرد؟ 

برای من کم افتاده است با صحبت‌های آقا اشک بریزیم. ولی جمله‌های روز جمعه‌ی آقا دیده‌هایم را تر کرد. فهمیدم خبری در راه است! فهمیدم که 

این صحبت‌های آقا یعنی باز  هم ما رودست خورده‌ایم. بعد از آن صحبت‌ها بدجوری دلم روشن شد. فهیدیم نتیجه‌ی این انتخابات انقلاب اسلامی را پیش خواهد راند. چون بنا بر پاسخم به یکی از کامنت‌ها انقلاب اسلامی بدونِ مردم هیچ جا نمی‌تواند برود. 

انقلاب اسلامی توانست مردم را همراه کند. و مردم دوباره به انقلاب اسلامی اعتماد کرده‌اند. فرض کنید 25 میلیون نفر در انتخابات شرکت می‌کردند و مثلاً جلیلی یا قالیباف رییس جمهور می‌شدند. آیّا نباید برای ما مهم باشد که پس بقیّه چی؟ یعنی تعداد زیادی از مردم بی‌خیال و بی‌تفاوت نسبت به انقلاب باشند؟ یعنی نیمی از مردم اساساً جمهوری اسلامی را به رسمیّت نشاسند و راهِ حلِّ مشکل‌ها را از درونِ آن نجویند! آیّا این دردناک نیست؟ ولی وقتی همه‌ی مردم شرکت کنند، این چه معنایی دارد؟ (اساساً حضور تقریباً 75 درصدی یعنی تقریباً همه‌ی مردم شرکت کرده‌اند به جز عده‌ای کم؛ شاید بعضی‌ از آن‌ها پشیمان باشند از این که با ملّت همراه نشده‌اند!) برای من خون گریه‌کردن‌های برخی این ارزشی‌ها درک نشده است! برادران! انقلاب اسلامی با شما هیچ جا نمی‌آید. انقلاب اسلامی با همه‌ی این مردم گام برمی‌داد. انقلاب اسلامی همراهی این مردم را نیاز دارد. همان مردم 88. مردمی که تعداد بسیاری از آن‌ها به روحانی رأی دادند، همان مردمی که به احمدی‌نژاد اعتماد کرده بودند و الان پیِ راهی دیگر هستند. ولی هستند و اعتماد دارند و در چارچوب نظام هستند. (راستی آقای موسوی شما امروز به راحتی می‌توانستید جای روحانی خوش‌اقبال باشید.)

این پیِ راهی دیگر بودن هم بد نیست. این مهم‌ترین تحلیل حقیر از این انتخابات تازه نسبتاً آزاد است. مردم گفتند از دلِ این تحلیل‌ها و راه‌های بیان شده چیزی بیرون نمی‌آید. بگذار کشور را به آن جریانِ دیگر بسپاریم. جریانی که از تأیید شورای نگهبان بیرون آمده است. مردم آن قدر فهیم بوده و هستند که با ردِّ صلاحیّت هاشمی هم قهر نکنند. این بلوغ سیاسی مردم ما را می‌رساند و این خود یکی از نشانه‌های پوست‌اندازی انقلاب اسلامی است. در واقع ردِّ صلاحیّت هاشمی کوچکترین خللی در حضور مردم نداشت. اوضاع زمانی نگران کننده بود که مردم با یک مشارکت پایین روحانی یا هر کس دیگری را برگزینند. 

ممکن است برخی بگویند یعنی سعید جلیلی یا قالیباف همین قدر رأی دارند؟ یا مثلاً بچّه‌های مذهبی از این رأی‌نیاوری ناراحت باشند. 

این مسأله تحلیل‌های متفاوتی دارد. یکی این که اگر واقعا شما مأمور به تکلیف باشید، این نتیجه هیچ اهمیّتی برای‌تان ندارد. دو این که شما سال‌هاست با مردم گفت‌وگو نمی‌کنید. مطلبِ من خطابم به دانشجویان است را یادتان می‌آید؟ وقتی دانشجوی بسیجی یک دانشگاه نخبه‌گرا مانند شهید بهشتی حقیر را به دلیل این که مثل او حرف نمی‌زنم بسیجی نمی‌داند، شما چه انتظاری از باقی بسیجی‌ها و باقی مردم دارید؟ یک بحث این است که این بچّه‌ها زیادی در خودشان غرق شدند. پلِ ارتباطی را فراموش کردند. کم‌تر در میان مردم حاضر بودند و کم‌تر باری را از روی دوش مردم برداشته‌اند. وگرنه به واسطه‌ی حتّی یک ایست-بازرسی امنیّتی-بسیجی هم می‌توان با مردم حرف زد. همین کار را هم نکرده‌ایم. (حتّی دلیل این بازرسی‌ها را به زبان خودمانی برای مردم توضیح نداده‌ایم. خوب این‌ها هم آدمند. تعامل‌های ما به شدّت دچار مشکل است. از توی فامیل بگیرید تا دوستان و مهم‌تر از آن تا آن‌هایی که مثل ما فکر نمی‌کنند. باید فکر کرد.) کاری کردیم که مردم به ما بگویند شما بسیجی‌ها! این درست نیست حتماً. ما بسیجی‌ها جدا از مردم نیستیم، ولی چرا جدا افتاده‌ایم یا چرا مردم چنین تحلیلی دارند یا به گزینه‌ی ما رأی نمی‌دهند! بروید آسیب‌شناسی کنید. من بارها و بارها از این مردم‌نشناسی و بی‌سوادی رفقای خودم نالیده بودم. در وبلاگ قبلی‌ام مفصّل از این دوری نالیده بودم، ولی به جایی نرسیدم. بگذریم این نیروی گریز از مردم در میان رفقای بسیجی تا جایی ما رسانده بوده که حتّی بچّه‌ها در استواری دینی بچّّه مسلمان‌ها هم شک می‌کردند. قبل‌تر زیاد در این باره نوشته‌ام. نمی‌خواستم در محیطِ تیلم دوباره آن بحث‌ها را مطرح کنم. شاید رفقای قدیمی وبلاگم مطلب آرمان‌خواهی اعضا یادشان باشد. همان مطلبی که می‌گفت دوستان به جای آن که گردن‌شان نازک باشد، بازوی‌شان کلفت، بازوی‌شان نازک است، گردن‌شان کلفت. فحش‌نامه‌ای بود به همه بی‌سوادان مذهبی که ممکن است دانشجوی دکتری هم باشند و نفهمند. منتظر فرصتی بودم تا این‌ها به خود بیایند. مطمئنم این لحظه، همان هنگامه‌ای است به پی‌اش بودم. دوستان برگردند مطالعه و تجدید نظر کنند. من می‌دانستم در جایی ضربه خواهند خورد. می‌دانستم همین‌ها کار را به جایی خواهند رساند که مردم به خاطر بغض این‌ها به یک آدم دیگر رأی می‌دهند. همین هم شد. اساساً اشکال در جلیلی نیست. الزاماً در فکر و روشش هم نیست. (به نظر من جلیلی در این دوره پاک‌ترین و بی‌غل‌وغش‌ترین رأی را آورد و کیفیت رأی‌آوری‌اش حتماً رشک‌برانگیز است. رأیش بادآورده یا مبتنی بر شعارها و وعده‌ها نبود. من اصلاً جلیلی را بازنده نمی‌دانم.) بازنده ما هستیم. مایی که از خودمان و از جلیلی لولو درست کردیم. مایی که حتّی نتوانستیم یک انتقاد درست به جلیلی کنیم. مایی که نتوانستیم یک انتقاد درست نسبت به جلیلی را پاسخ دهیم. (من باب نمونه من در جلسه‌ای که همه مخالف صد در صد جلیلی بودند و اصلاً به خاطر این که او رأی نیاورد می‌خواستند در انتخابات شرکت کنند حرف زدم. فکر نمی‌کردم جمع این قدر خوب به حرف‌های من درباره‌ی جلیلی و انقلاب اسلامی گوش دهد. حتّی یک بار هم بی‌احترامی نکردند و حتّی یک بار حرفم را قطع نکردند. آن‌جا فهمیدم که عجب ما این مردم را نشناخته‌ایم و عجب این مردم تشنه‌ی حقیقت هستند، ولی خودمان را، فکرمان را، نامزدمان را از آن‌ها دور دیدیم. نتوانستیم مانند امام خمینیِ عزیز با مردم ساده و صاف و بی‌تکلّف و اسلامی حرف بزنیم. چون جوزده شدیم. چون مردم‌زده شدیم. چون هدف‌زده شدیم. گفتیم معیارمان تکلیف است، ولی از همه نتیجه‌گراتر بودیم. نمونه‌اش هم استفاده از واژه سونامی در تبلیغات‌مان برای یک جمعیّت ده هزار نفری بود. این نشان می‌دهد بر خلاف ادّعای‌مان بسیار نظرسنجی‌زده و جوزده و نتیجه‌زده هستیم. چون امام و آقا در ذهن‌مان کاریکاتور است. ذرّه‌ای هم فکر نمی‌کنیم که شاید یک درصد آقا را نشناخته باشیم. آن روز برای رفقا مثالی زدم. مثالی که برای افراد دیگر هم نقل و ایمیل کرده‌ام: «آقا و امام که سعی‌شان را کرده‌اند، چرا ما آدم نمی‌شویم؟ امام سعی کرد ما را بیاورد توی باغ و آورد. من این را با دیدن مستند دکتر عارف فهمیدم و لحظاتی دیدگانم تر شد. آن‌جایی که عکس‌های جوانی دکتر عارف را نشان داد.  یک آدم باهوشِ آمریکایی‌نشینِ سوسولِ فُکلیِ موقشنگ، در عرضِ 5 سال شد مدیر ریشوی به‌دردبخورِ فعّالِ انقلاب اسلامی. فوق‌العاده بود این حرکت. این کار را امام کرد. (البته این قضیّه ربطی به امروزِ دکتر عارف ندارد که متأسّفانه درست قصّه‌ی انقلاب اسلامی را نفهمیده.) ولی بالاخره امام توانست هزاران نفر مثل دکتر عارف را با تکیّه بر تفکّر دینی به مملکت بازگرداند، آن‌ها را واردِ عرصه‌ی سیاست کند و آن‌ها را نسبت به کوچک‌ترین وقایع سیاسیِ عالم حسّاس نشان دهد و آن‌ها را طرفدار تفکّر حاکمیّتی دینی کند. و دکتر عارف هنوز معتقد است به اصول آن میراث پای‌بند است.»)

پس اشکال اساسی در بنیان‌ها، روش‌ها، گذرگاه‌ها و ایده‌های ما مذهبی‌هاست؛ یکی از ما و معدّلی از ما همین دکتر جلیلی بود. بنده‌ی خدا او هم دست کمی از ما در برخی از این بدفهمی‌ها ندارد. هنوز دو هفته از حرفم نگذشته که گفتم دکتر جلیلی می‌شلد!

امّا در یک تحلیل کلّی هیچ جریان فکری در کشور غالب نیست. هر کدام از دو جریان حداقل 35 درصد رأی دارند. ولی گاهی رأی‌های وسط، جا‌به‌جا می‌شود. (گاهی به نفع احمدی‌نژاد، گاهی به نفع روحانی.) در سینما هم همین است. هیچ جریانی غالب نیست. در شعر هم همین است. از قدیم هم چنین بوده. شما خاطرات این نویسنده‌ها را بخوانید. می‌بینید هیچ جریانی در این مملکت غالب نبوده و نیست. اساساً در همه‌ی دموکراسی‌های عالم هم همین است. بعضی اوقات جمهوری خواهان، بعضی اوقات دمکرات‌ها. اگر در ایران انتخابات از این آزادتر باشد، می‌بینید که تشتت آرا در ایران بسیار متنوّع‌تر از بسیاری از نقاط دموکراسی‌دار عالم است. انتخابات هم یک اتّفاق عرفی است. من هزار بار این را گفته‌ام. وقعه‌ی عرفی، واکنش مقدّس و رگ‌گردنی نمی‌طلبد! آقایان مأمور به تکلیف با شما هستم. با خودمان هستم.

پس‌نوشت:

1. من امروز به رفقای اصلاحتی‌ام پیامک داده‌ام و پیروزی دکتر روحانی را تبریک گفتم. شما هم این کار را بکنید. انتخابات یک رقابت عرفی سیاسی است. 

2. به علی رحیمی‌پور: سوسول‌بازی درنیاورید. چرا باختیم و چرا این جوری شد و مثلا انقلاب به باد رفت و این حرف‌های آب‌دوغی را بگذارید کنار. بابا مردم به نماینده رهبر در شواری عالی امنیّت ملّی رأی دادند نه به باراک اوباما. یعنی آقا یک فرد بی‌کفایت یا ساده‌لوح یا خائن را نماینده‌ی خودش می‌کند؟ ما با آقای روحانی اختلاف گفتمانی داریم قبول، ولی هر دوی‌مان دل‌مان، عقل‌مان، حیات‌مان، ایران‌مان، همه چیزمان برای اسلام و برای اهل بیت و امام زمان شور می‌زند. هر دو دل‌شوره داریم. باید با هم کار کنیم. همان طور که جلیلی گفت به هم کمک کنیم. جمله‌های شما من را یاد احزاب غربی انداخت که وفتی انتخابات را می‌بازند همه چیز را بر باد رفته می‌بینند. تازه خودِ غربی‌ها هم وقتی یک رقابتی را می‌بازند همه چیزشان را روی هوا نمی‌بینند. 

3. به جلیل: حرفت درست است جلیل جان. ولی کاری است که شده. شما پیروزی انقلاب اسلامی، رفع موانع از مسلمین عالم، و ناکامی دشمن را ببین. اصلاً این را ببین که از 88 تا 92 چقدر همین اصلاح‌طلبان، حتّی شاخه‌ لندن‌نشین‌شان، پیشرفت کرده و فهیم‌تر شده‌اند. به نظر من جمله‌های امروز هاشمی می‌ارزید به کلِّ شکستِ اصول‌گرایان.

4. به آناهیتا: نه پیامبر و نه امام حسن هیچ کدام به خاطر مسائل اقتصادی صلح نکردند. این را یادتان باشد. وگرنه شعب ابی طالب درست‌تر بود برای صلح کردن تا حدیبیّه. ما ممکن است به دلایل سیاسی و مصلحت‌هایی که در آن گشایش‌های بزرگ‌تری (مثل فتح مکّه) می‌بینیم صلح کنیم، ولی به خاطر شکم صلح نمی‌کنیم. ضمناً به قول قالیباف مشکلات ما ربطی به تحریم ندارد، ربط به عرضه‌ی ما دارد. حرفش عالی بود. 

5. به بزنگاه: خودت را معرفی کن رفیق. بعدش بیا با هم حرف بزنیم. 

6. به مجتبی: در این انتخابات اصلاح‌طلبان رأی بالایی نیاوردند. نکته‌ی مهم شکستِ اصول‌گرایان است. و مهم‌تر از آن سر بچه‌های حزب‌اللهی به سنگ خورده است. دلم خنک شد. یکیش خودِ من. سر من هم به سنگ خورد. ولی باز دمم گرم شبِ قبل از انتخابات به عبّاس برومند گفتم جلیلی بین 10 تا 12 درصد رأی داد. خوشم می‌آید که توهّم برم نداشته بود. 

7. به سمیرا روشنایی: هیچ وقت مثل امروز خوشحال نبوده‌ام. شادی و سیاست و نشاط به دانشگاه‌ها برمی‌گردد. چقدر خوب. می‌دانید در همین دانشگاه‌های دولتی بخشنامه شده بود از یک تا 20 خرداد فعالیّت سیاسی ممنوع است. به قول آقا خدا لعنت‌ کند آن دست‌هایی را که دانشگاه‌های ما را سیاسی نمی‌خواهند. چقدر خوب و راحت لعنت شدند. دوست دارم این آقایان مسئول را سه ماه دیگر ببینم. مسئولیّت مثل لنگی بود که از کمرشان باز شده...

8. به احمدی‌نژاد: حدّاقلش این است که نباختی. دمت گرم. هم از توی صندوقت اصلاح‌طلب بیرون آمد، هم بی‌طرفی‌ات را حفظ کردی و هم همه‌ی جوانب را. به خدا بصیرت توی منحرف از ماها بیشتر بوده است. 

9. به سعید جلیلی: خواسته‌ی من را برآورده کردی. ولی چه فایده؛ حرکتِ انقلابی و پر از مفهومت باعث شکست اصول‌گرایان شد. بی‌بروبرگشت. چون دافعه‌ی تو هم در رأی روحانی کم‌تأثیر نبود. آن هم روحانی که ناپلئونی رأی آورد. به نظرم جلیلی خدمت بزرگی به انقلاب کرد. باعث شد کمی این صحنه بچرخد و این جوی، آب‌های دیگری هم به خودش ببیند. اگر روحانی باهوش باشد، باید جایی برای جلیلی در کابینه‌اش باز کند. 

10. و دوباره نسیم آزادی و اصلاحات. دوباره آفتابِ خاتمی و دوباره گشایش قلم‌ها... من که به همین خاطر رأی دادم به جلیلی. به خاطر آزادسازی ظرفیّت‌ها. خدا را چه دیدی؛ شاید در همین دوره این حرف‌ها اجرا شود. شاید همین دوره، دوره‌ی آزادسازی ظرفیّت‌های فکری و فرهنگی انقلابی‌ها باشد. آن‌هایی که معمولاً در تنگنا بهتر کار می‌کنند. 

11. امروز 25 خرداد بود. همین 25 خرداد چهار سال پیش را یادتان بیاید. بابا ما جلوییم. راستی این را به همه بگویید فقط کافی بود روحانی 270   هزار رأی کم‌تر داشته باشد تا انتخابات به مرحله دوّم برود... همین.

12. آخر هفته می‌نویسم باز هم. (و این که این اوّلین نوشته‌ی من بود که این قدر آقا آقا گفته‌ام. چندشم شده یک مقدار. ولی بگذار باشد. چون از عمق دل آمده.)


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۳/۲۵
میثم امیری

نظرات  (۱۸)

سلام
عالی نوشتید
آفرینننننننننننننن
دقیقی همونی بود که انتظار داشتم
البته واقعا تردید داشتم این مدلی بنویسید


پاسخ:
سلام. 
ممنونم.
۲۵ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۲۹ سمیرا روشنایی

سلام.

درست می گوئید.

برای پدرم خواندم. می گویند روحانیت هم نشان داد که هنوز تمام نشده. معتقدند تعداد زیادی از رای ها برای "روحانی" است، چون روحانی است. شاید همان رای های وسط !

پاسخ:
سلام.
این هم درست است تا حدّی.
۲۵ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۳۴ علی رحیمی پور
حق

بسیار خوب بود میثم،اگرچه دلسوختگی ما کمتر و یا هیچ تر سیاسی بود و همه اش معرفتی
با این همه: زندگی زیباست،زشتی های آن تقصیر ماست
،در مسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست،
زندگی آب روانست،روان می گذرد
آنچه تقدیر من و توست همان می گذرد

پاسخ:
سلام. 
نگران نباش. من خیلی به این رویداد خوشبین هستم. 
سلام لذت بردم از تحلیلت.هرچند یک سوم میانیش ملال آور بود.
باید بگم که خیلی خوشحالم. اولا بخاطر عدد مشارکت 73% و ثانیا چون به قول تو این جوی، آبهای دیگه ای هم میخواد به خودش ببینه.خیلی لذت بخشه لبخند رضایت بعضی از دوستام که حتی در رای دادن هم شک داشتن.
به عقیده من این خواص اصولگرا بودن که فکر و تحلیل مردم رو به هم ریختن.از ائتلاف های زیاد و بی نتیجه تا بحث در مورد مسائلی در مناظرات که باید قبلش درون خانواده ای حل میشد (البته اگه قصد نقد و حل مشکل یا دادن پیشنهاد بود). با این وجود نشون دادن که قبل از اینکه تشنه خدمت باشن به این فکر میکردن که شخصا عنان کار و قدرت رو به دست بگیرن.لااقل میتونستن اینو از جناب دکتر عارف یاد بگیرن که چطور با احترام به طرفدارا کناره گیری کرد یا از جناب حداد عزیز.کناره گیری در همون ایام پس از تایید صلاحیت به عقیده من در جبهه اصولگرا مطمئنا نتیجه رو عوض میکرد.مناظره ای با چهار نامزد. بهرحال تجربه خوبی بود برای خواص اصولگرا که از متن جامعه جدا شده بودن و اوهام اونها رو برداشته بود.
پاسخ:
سلام. 
ممنونم. همه‌ی این تحلیل‌های درست است. ولی کلان‌تر و جریانی‌تر به داستان نگاه کن آقای دکتر. آن هم این ما نیاز به یک محرّک قوی برای بهتر فهم و عمل کردن هستیم. و آن محرّک معرفتی است که از راه مطالعه به دست می‌آید.

سلام

یکی گفت عسی ان تکرهوا شیئاً فهو خیر لکم. خوشم نیامد. من هرگز از اینکه روحانی رئیس جمهور شود کراهت نداشته ام. کاندیدای من کس دیگری بود غیر از جلیلی. دلم میخواست امشب ما هم بین مردم شیرینی پخش می کردیم و پیروزمندی خود را جشن می گرفتیم. احیای انقلاب را با یک نصاب بالای مردم سالاری دینداران! افسوس و صد افسوس که کسانی این پیروزی بزرگ را نمی بینند و میخواهند خون بگریند. این واقعه ی اسف باری است که دل آقا را قطعا خون می کند. جهل امت، کمر امام را می شکند همچنان که کمر علی در نهروان شکست. ما باید کمی از خودمان بترسیم برای انقلاب. نکند ما همان ذوالخویسره باشیم که به پیامبر ایراد می گرفت تا عدالت را مراعات کند؟ نکند ما هم بگوییم آراء قلب شده است آنچنان که از بعضی شنیدم. باید به یک راه حل مشترک رسید که در آن گفتمان انقلاب اسلامی فراگیر باشد. یک تفسیر موسع و انسانی آنسان که امام کرد و آنچنان که آقا.

و ما انا بطارد المؤمنین

از کلام سدیدت دلم باز شد

هرگز فکر نمی کرد یک جلیلی چی اینچنین بیندیشد و قطعا این از تنگی نظرم بوده است. هزاران درود بر این قلم مادامی که ترجیع بند نوشتارش خمینی باشد.

یا علی مدد

پاسخ:
سلام. 
درود بر همه‌ی فرزندان انقلاب؛ حتّی فرزندانی که این پدر را نمی‌شناسند.
۲۶ خرداد ۹۲ ، ۰۸:۲۱ مردی از دیار دور
 زیر سایه ی ولایت طعم پیروزی را می چشید. رهبر انقلاب در 2 خرداد 76 دربرابر جریان راست ایستاد و از آراء خاتمی دفاع کرد. در 3 تیر 84 دربرابر هاشمی ایستاد و از آراء احمدی نژاد دفاع کرد. در 22 خرداد 88 در برابر کل دنیا ایستاد و از آراء مردم حمایت کرد و امروز همانطور. این شگفتی خمینی است؛ همان نظامی که به دیکتاتوری متهمش میکنند.
پاسخ:
رهبر در برابر کلِّ دنیا نایستاد. در برابر یک عدّه ایستاد. وگرنه کی گفته که همه‌ی دنیا در آن روز برابر رهبر بود؟ به خاطر این دست جمله‌های نادقیق و نادرست است که یامین‌پور را تحلیل‌گر درست و بصیری نمی‌بینم. فکر می‌کند دارد از رهبر دفاع می‌کند، ولی در واقع با هیجان‌زدگی کج‌روی می‌کند و چیزهایی را به رهبر می‌بندد.

سلام

متشکرم از وسعت نظر جنابعالی و پاسخ به نظراتم هرچند که برداشت درستی از حرف هایم نداشتید تنها نگرانی من فقر منجر به کفر است که متاسفانه بی قیدی و بی دینی را در بسیاری از دهه هفتادی ها می بینم.

روحانی را اصلاح طلب نمی دانم خودش هم خود را اصلاح طلب نمی داند روحانی یک اعتدال گراست رفسنجانی هم همینطور آقا هم اعتدال را می پسندد و دلیل تمام دفاع های تمام قدش همین است تا جامعه را از انحراف به چپ و راست نجات دهد واقعیت این است که جامعه زیادی راست شده بود همانطور که 8 سال پیش زیادی چپ شده بود! امیدوارم 8 سال آینده مسیر اعتدال را در پیش گیرد و به سمت چپ منحرف نشود.

به هر حال رییس جمهور قرار نیست یک تنه پیش رود و مملکت را بسازد هر کدام از ما سهمی داریم بخواهیم تا زمینه را برای ادای دینمان باز کنند و ما هم دینمان را ادا کنیم تا کشور ساخته شود آن زمان است که می توانیم انقلابمان را با سیاستش، با اقتصادش و با فرهنگش صادر کنیم و به آن ببالیم. هرگاه فقیری نبود آن وقت با قدرت می ایستیم و شعار نه سازش نه تسلیم را با قدرت و با تمام نیروی مان سر می دهیم! به امید آن روز...

پاسخ:
سلام.
دغدغه‌تان قابل درک است، ولی مشکل‌های ما ریشه‌ای‌تر از آن است که به مسائل اقتصادی برگردد.
تکلیفی که برای خود معلوم کرده‌اید خوب و درست است.
سلام،
به احمدی نژاد: عملکرد جناب عالی باعث تنزل اصول گرایی در جامعه شده بنابراین...این را هم اضافه کنم بی طرفی ایشان در عرصه ی انتخابات ستودنیست.
با شما هم عقیده ام این رویش نو در لباس اصلاحات برای کشور در این مقطع می تواند مفید به فایده باشد هر چند از حرف تا عمل تفاوت بسیار است.
اما فرصتی است که اصلاح طلبان هم بتوانند  شعار هایشان رابا کار کردن برای مردم و اسلام جامع عمل بپوشند و اگر چنین شد تفاوتی بین اصول گرایی با آنها نیست.از طرفی فرصتی است برای ترمیم شکافت بین ساختار اصولگرایان با خود و عموم جامعه.
من بر این باورم توده مردم با رای به آقای روحانی،  لباس ایشان را مورد توجه قرار نداده اند بنابراین در جواب خانم روشنایی باید بگویم انتخاب وی تا حد زیادی ربطی به روحانیت ندارد.
این هم از بسیجی های ما،چقدر دیدگاه ایشان با مردم متفاوت است.شاید عملکرد خود را اینگونه توجیح کنند که ما به وظیفه عمل کردیم و اصلح را انتخاب نمودیم اما یک از هزار نسبت به دیدگاهشان قابل دفاع نیست،چقدر تابع بودن و نسبت به چه کسی تابع بودن اهمیت دارد.چقدر دغدغه مردم در بین این عزیزان موج می زند.پس استدلال و عقل و تدبردر چه جایگاهی قرار دارد.به قول میثم:
پس اشکال اساسی در بنیان‌ها، روش‌ها، گذرگاه‌ها و ایده‌های ما مذهبی‌هاست؛
با همه ی انتقاد های اساسی که به شخص روحانی دارم اما انتخاب ایشان را به عنوان ریس جمهوری منتخب کشور عزیزمان ایران به وی تبریک می گویم. امیدوارم بتوانند در جهت رفع مشکلات اقتصادی ،فرهنگی و سیاسی
ایران عزیز گام بردارند. ان شاالله.
در پایان باید بگویم پوست انداختن برای مار به کار می رود.آقای دکتر امیری به نظر جناب عالی انقلاب مار است یا در این زمان مار انقلاب است.بنده دیگر
عرضی ندارم.



پاسخ:
سلام.
البته بگذار نتیجه‌ی نهایی دکترا بیاید، بعد ما را دانشجوی دکتری بخوان. با توجّه به توانمندی‌هایم خیلی امیدی به قبولی ندارم. ممنونم از نظر و بصیرت خوبت. دیگر این که پوست‌اندازی برای مار کنایه از عوض شدن جریان و فضا است.
۲۶ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۲۹ سجاد نوروزی
سلام
به مجتبی: کدام شربت و شیرینی؟ باز هم عده ای می‌خواهند شیرینی انتخابات را تلخ کنند. لابد انتظار داری به میان گویندگان شعار بی‌منطق "موسوی موسوی رای تو پس گرفتیم "بروم و شربت پخش کنم. یا شعاردهندگان جای ندا خالیه. من حرف دارم. من درد و داغ دارم ولی مانند رهبر حلیم و بردبار انقلاب صبر پیشه می‌کنم و زخم کهنه را باز نمی‌کنم. در ضمن به شخص حسن روحانی هم برای مدیریت کردن فضای باز شده امیدوارم. شاید حل و فصل ماجرای تلخ 88 تا قیامت طول بکشد ولی ما باید صبر کنیم. فقط باز دلم نمی‌آید نگویم و تکرار نکنم که نظام و رهبر خیلی صبوری کردند. جالب است دیشب تو ولیعصر یه عده فریاد زده اند که رایتو پس گرفتیم. عجب.... مگه نظام تقلب نمی‌کنه گل پسر؟ تو خر کی باشی رای پس بگیری؟ بی‌انصاف نظام اگر رای تو رو دزدیده بود حالا از توی زپرتی ترسید و اومد رای رو پس داد؟ اون از بسیجی ها اینن هم از مردم بالاشهری تهران. واقعا متاسفم. من از پیروزی روحانی خوشحال شدم اما تحمل شنیدن شعارهای کثیف و بی‌منطق رو کف خیابونای تهران ندارم. امیدوارم این قضییه رو روحانی تا وسط هفته کامل جمع کنه.
پاسخ:
سلام.
به امیدواری‌ها و گشایش‌های جدید بیاندیش. تازه وقتِ دین‌داری فرا رسید. تازه دوران مطالعه و فکر کردن از راه رسید. باید رخوت‌مان را درمان کنیم.
۲۶ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۳۵ ایمان صفرآبادی
سلام
من از رای آوری روحانی خوشحال شدم (چرایش بماند) اما امروز با خواندن مطالب حزب اللهی ها واقعا دلم خون شد. برادر طرفدار عارف من به اندازه من از رای آوری روحانی خوشحال نشد اما وقتی مطالبی مثل مطلب حسین قدیانی را خواند خوشحال شد و به ریش نصفه و نیمه من خندید که بیا ببین رفقات چطور دارن زار میزنن.
روحانی و ملت ایران با این رای در معرض امتحانی سخت قرار گرفتند که اگر درست عمل کنند شیرینی اش برای نه تنها برای انقلاب بلکه برای تمام جهان خواهد بود و اگر بد عمل کنند تلخی اش برای تمام تاریخ خواهد بود.
من برای حجت الاسلام دکتر حسن فریدون روحانی دعا خواهم کرد. زیاد دعا خواهم کرد.
۲۶ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۳۵ سجاد نوروزی
۲۶ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۳۴ محمد محسنی عارف
بزرگترهایشان نمی خواهند اینها بیدار شوند
از بچه های حزب اللهی سو استفاده می شود
من دیگر تمایل به کار با خیلی ها را ندارم
پاسخ:
سلام.
هدف از این نوشته یأس یا کم‌کاری نیست. باید مدام اصلاح کرد، پرسید، و به قول آیه‌های اوّلیّه‌ی سوره‌ی عنکبوت مدام ایمان آورد.
سلام آقا میثم
از خوشحالی شما و دوستان ما هم خوشحالیم. اما آن آقایی که گفت ایران دموکراتیک ترین کشور جهان است(!) به عینه ثابت کرد وقتی از این دست حرف ها می زند که انتخابات به نفعش باشد متاسفانه. یعنی اگر فردا روز و مثلا چهارسال اینده مردم به یک نفر مخالف ایشان رای بدهند باز این دموکراتیک ترین (!) می شود تقلب کار و... حتی آن سید خندان هم هنوز که هنوزه نیامد بگوید که در جریان سال 88 چه ظلمی به نظام شد.
منظورم این است که این دو نفر و کلا این طایفه عمیقا اعتقادی به مردم سالاری ندارند. مثل غربی ها، رای مردم وقتی خوب است که به نفع ما و گروه ما باشد و تقلبی است وقتی که بر خلاف نظر ما باشد.
پاسخ:
سلام. 
درود بر شما آقا سروش بزرگوار. چقدر ناراحت شدم از این که شنیدم انقلاب اسلامی یکی از کیفی‌ترین رأی‌هایش را از دست داد. چون شما در کانادا بودید و آن‌ها بدجوری آش را شور کرده بودند و نگذاشتند ایرانی‌ها رأی بدهند. در هر صورت سروش‌جان چه در کانادا باشی، چه در ایران در قلب همه‌ی مؤمنانِ عالمی.
درباره‌ی نظرت هم باید بگویم:
جمله‌ی هاشمی در تاریخ ثبت شد؛ از همین رویکردی که شما می‌گویید هم ثبت شد.
۲۶ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۱۳ حمید طایفه کاظمی
با سلام
بنده شخصا این انتخاب با فهم و درک ملت را  تبریک میگویم. از نظرات بعضی دوستان هم تعجب میکنم، حماسه سیاسی مورد نظر رهبری شکل گرفته و تاثیرات اولیه اش بر جامعه جهانی مشهود است، دوستان مثلا بسیجی و مذهبی ما انقدر خود را دور و جدای از مردم میبینند که در وبلاگهایشان و در حرف زدنهایشان به هم تسلیت می گویند و آنچنان وضعیت را جلوه می کنند انگار روحانی مهره ی غرب و خدای ناکرده کافر است... تمام این تفکرات هم از سردمداران و  مسئولانی که به این دوستان خط می دهند شکل گرفته است.جریان اصولگرایی 8 سال در این کشور حکومت کرد و من به شخصه جایگاه خاصی برای بچه مذهبی ها ندیدم که با آمدن روحانی بخواهد بساطش جمع بشود یا جایگاهش افول کند. اینگونه رفتارها شایسته ی انقلاب و نظام اسلامی نیست، اگر فکرمیکنید با جداکردن خودتان از مردم و انتخاب مردم، سعادتمند می شوید و ایمانتان را حفظ کرده اید باید بگویم: سخت در توهم هستید، همان توهمی که جریان پایداری را به جایگاهی رسانده بود که فکر میکرد مردم خط و مشی شان را از این جریان گرفته و هرکاندیدی که آنها بگویند، مردم هم رای میدهند. در حالیکه مردم آگاهتر و فهیم تر از گذشته اند و دچار شعارزدگی و سیاست زدگی نیستند. بهتر است تجدیدنظری در نوع نگاه و تفکراتمان بدهیم و انقدر خون به دل رهبر انقلاب نکنیم، دنبال تفرقه و تفرقه افکنی نباشیم.
به میثم امیری عزیز: با وجود اینکه به جلیلی رای داده ای و من از جهت انتخابت قانع نشدم، اما مطلبی که نوشتی نشان از درک صحیح جنابعالی از دغدغه های رهبری دارد انشاالله مورد قبول حضرت صاحب الزمان(عج) هم قرار بگیرد. 
به سجاد نوروزی: دوست خوب و صبورم اینکه 4 نفر در خیابان شعار میدهند ، خوب بگذار بدهند، اینهم از برکات انقلاب است اما تو خود میدانی که شعارهاشان عمیق و ناشی از شناخت و درک نیست. از تو انتظار بیشتری داشتم برادر، تو هم بعضا در مطالبت تلخ مینویسی که من نمی پسندم، این پیروزی متعلق به ملت ایران است، تلخش نکن. مطمئنم روحانی هم راضی به این شعارها نیست.
پاسخ:
سلام.
ممنونم. باید خیلی بخوانم. خیلی. زیادی بی‌سوادم. رفقا و هم‌فکرهای ما هم بی‌سوادند. چند کامنت بالاتر را ببین. ببین یامین‌پور چقدر بد از رهبر دفاع می‌کند.
۲۶ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۲۴ سجاد نوروزی
سلام
به حمید: تلخ نیست. من که قبلا هم گفته بودم حتی اصلاح‌طلب ترین فرد هم نباید انتخابش ما را ناراحت کند. ابدا از انتخاب روحانی ناراحت نیستم. شخص خبلی مهم است. شخص روحانی امتیازات عجیبی دارد. حالا بعدا معلوم می‌شود که انتخاب او از الطاف الهی بوده. جدا می‌گویم.
جلوی بغض و آه را که نمی‌شود گرفت. به هر حال درد88 و رسوباتش .... . بماند. ناراحتی من هم از قضایای دیشب تهران و جاهای دیگه هم خیلی زود جای‌اش را به همت و کار می‌دهد انشاالله. راستی گفتمان‌سازی فراموش نشود.
پاسخ:
سلام.
قبل از گفتمان‌سازی، سعی کنیم این را بفهمیم همین واژه‌ی گفتمان را داریوش آشوری واردِ زبانِ ما کرد. یعنی زیادتر بخوانیم. آثار بسیاری را باید خواند. حتّی آثار همین داریوش آشوریِ روشن‌فکر.
۲۶ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۳۷ دوست قدیمی
سلام
این حرف ها را قبلا خیلی ها زدند اما به آنها توهین کردید.14قرن است که از ندای اسلام که فکر کنید میگذرداما هنوز خوارجی ها هستند.این ها آیاتی است تا بیاندیشیم.همان کاری که انجام نمی دهیم و حتی بلد نیستیم.یادم نمیرود برادر میثم که شما هم جزو کسانی بودید که به استدلال ریشخند و کنایه میزدید.به نظرم حالا برای ذوق کردن به اینکه فکر کردن و گفتگو چقدر خوب است برای شما زود است. فعلا باید آموزش ببینید.این دیر فهمیدن های شما کار دست مردم می دهد.بطور جدی از شما و دوستانت میخواهم که از دخالت در سیاست و اداره امور مردم پرهیز بفرمایید.شما فعلا به درس و تجربه و اداره امور شخصی بپردازید.شما با بی تجربگی تاریخ انسان جاهل را تکرار میکنید.همان انسانی که علی هم نتوانست اصلاحشان کند.شما کربلا را ساختید.دعوتش کردید کشتید و به اسارت گرفتید بعدش به خونخواهی آمدید .تا کی باید ازین ذوق های کودکانه شما بنالیم.درد جاهلیت ساده و مرکب را تاکی باید ادامه دهید.کاش میشد روزگاری را مثل امام خمینی به عرفان و الله میپرداختید تا ازدرون اصلاح شوید شاید اخلاصی حاصل شود .خواهشم این است که با این ذوق زدگی و نفسانیت های عجیبتان دنیا را مشوش نکنید.
پاسخ:
سلام.
اوّلاً نمی‌توانم به پیشنهادتان عمل کنم.
دوّما این که ای کاش حقیر را نقد می‌کردید.
راستی شما اگر آدم حرفه‌ای یا مؤمنی بودید، اوّل از همه خودتان را معرّفی می‌کردید. این اخلاقی است شما بدانید به کی صحبت می‌کنید، ولی من ندانم؟
چرا فکر میکنید که باید طرف مقابل رو بشناسید. تازه اگر کسی خودش رو معرفی نکنه که ملالی نیست چون این شما هستیدکه وبلاگ ساختید و با این کار باید منتظر هر رای و نظری باشید . پس ایرادی به کسی نیست که خودش رو معرفی کنه یا نه باید دید حرفش چقدر درسته!
در هر حال مگاقای امیری شما دوست خوب و عزیزی برای من بودید و دل صاف و بی الایشی دارید. ای کاش این جماعتت لعبا و عمامه رو دنبال نمیکردید که این عده شیطان در زیر این لباس دارند و شما ابزار خوبی برای ایشان.
پاسخ:
سلام. 
شما مثل آدمی می‌مانی که به آدم تلفن کرده و خودش را معرّفی نمی‌کند و می‌خواهد آدم را سرِ کار بگذارد. با این تفاوت که آن‌جا داستان شوخی و مزاح است. ولی این‌جا شما کاملاً جدّی دارید سر به سرم می‌گذارید. از هویّت نامعلوم در فضای مجازی متنفّرم. فکر می‌کنم طرف یا حرفِ مهمّی ندارد که خودش را معرّفی نمی‌کند یا چریکِ به پایان رسیده‌ای است یا ترسو است یا هر چیز دیگر... بابا این‌جا هم عینِ فضای واقعی است. هیچ فرقی ندارد. ما در این‌جا نه می‌توانیم آدم‌های دیگری شویم و نه باید چنین باشیم. 
۲۶ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۱۰ محمد بیطرفان
سلام میثم جون . چطوری? دلم برات تنگ شده. دوباره جو انتخابات شد و خودتو غرق کردی? بابا بی خیال اینا! دوباره یکی مثل دکتر میاد و همه رو پشیمون میکنه.
یادش بخیر خوابگاه و انتخابات دوره قبل!!!
علی ای حال! دلم برات تنگ شده! خودتو عشقه;;;:
پاسخ:
سلام.
چه دورانی با هم داشتیم، چه شب‌هایی، چه روزهایی... یادش به خیر! راستی تو شام خوردی؟ آفرین.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">