علاقهمندان یا مطیعان (پیشبینی یک گسل؛ بریدهای از یک تحلیل)
تحلیل زیر از یک تحلیل نیمهبلند دربارهٔ انتخابات ۱۴۰۰، رهبری و آیندهٔ مملکت بریده شده است. اگر از دوستان کسی مایل بود که کل تحلیل را بخواند به amiribeshelim@gmail.com ایمیل بزند.
بخش آخرِ تحلیل را (با جرح و تعدیل) منتشر میکنم و باقی فعلا نمیتواند نشر عمومی پیدا کند همان طور که تحلیل بسیاری از دلبستگان به انقلاب هم نشر نمییابد و ایشان سکوت کردهاند؛ نمیبینید؟ (۲۱ خرداد ۱۴۰۰)
اما نکتهای اجتماعی و بس مهم در این انتخابات پیش آمده است.
چند سالی است که نرمنرمک بین حزباللهیها دو گروه درست شده است: علاقهمندان به رهبر و مطیعان رهبر. حال به واسطهٔ تصمیم نظام در انتخابات پیشرو، شکاف بین این دو گروه بیشتر شده است.
علاقهمندان رهبر کسانی هستند که آیتالله خامنهای را از ته دلشان دوست دارد. با شخصیتش حال میکنند. او را عادل میدانند. به نظرشان آیندهٔ ایران برای آقای خامنهای مهم است. به نظرشان آقای خامنهای یک اندیشمند و چه بسا یک رهبر باهوش و سیاستمدار است. اما با این همه، با همهٔ تصمیمهای مجموعههای تحت امر ایشان یا حتی با تصمیمهای خود ایشان یکدل نیستند. معتمدان رهبر برای آنان اهمیتی ندارند. (وجهِ فقهیاش در ماجرای رؤیت هلال اول ماه قابل فهم است. دو نفر که برای مرجع تقلید عادل به حساب میآیند ماه را میبینند و به او خبر میدهند. ولی رأی مرجع تقلید برای مرجع تقلید دیگر اطمینانآور نیست با آنکه ممکن است مرجع دوم، مرجع اول را عادل بداند. چون عادل بودن به قول ریاضیخوانها خاصیت ترایایی ندارد. یعنی اگر آ، ب را عادل و ب، پ را عادل بداند، دلیل نمیشود آ، پ را عادل بداند.) به همین وزان، اگر رهبر کسی را قبول داشته باشد دلیل نمیشود که علاقهمندان هم او را قبول داشته باشند. یعنی اگر رهبر فکر کند عمرو خیرالموجودین برای رهبری آینده است، دلیل نمیشود علاقهمندان به رهبر هم همین نظر را قبول داشته باشند. علاقهمندان بر این باورند که میشود رهبر را نقد کرد و نظرش را نپذیرفت ولی همچنان او را عادل دانست و در شرایط خاص به امر او گردن نهاد.
مطیعان کسانی هستند که تمام افعال و صحبتهای رهبر را (از روی اعتقاد یا از روی کاسبکاری) قبول دارند. از ته دل رهبر هم باخبرند. اگر رهبر از هاشمی تمجید میکند به مصلحت چنین میکند وگرنه آنان به هزار دلیل و اماره بر این نظرند که رهبر نمیتواند هاشمی را قبول داشته باشد. اینان به حکم رهبر در هر صورتی گردن مینهند. به نظر اینها اگر رهبر میگوید عمرو گزینهٔ خوبی است، پس حتما عمرو گزینهٔ خوبی است و باید به آن گردن نهاد. اینان عقل را تعطیل نمیکنند، بلکه عقل را به خدمت اطاعت از رهبر درمیآورند. مطیعان در انتخابات شرکت میکنند و چندان برایشان مهم نیست که باقی در این انتخابات شرکت میکنند یا نمیکنند، به نظر اینان مهم نیست لاریجانی تأیید صلاحیت میشود یا نمیشود، مهم این است که آیندهٔ نظام تثبیت شود. آنان بیش از پیش در این انتخابات در صحنه خواهند بود و همه جوره پایِ کار...
اما زنهار اینجاست که ما نمیدانیم ادامهٔ شکاف بین مطیعان و علاقهمندان به کجا خواهد انجامید. چه حوادث امنیتی بر آن مترتب خواهد شد؟ علاقهمندانی که امروز علیه انتخابات توییت میزنند، فردا چه خواهند کرد؟ اگر رییسیْ رییسجمهور شود، چه خواهند کرد؟ اگر رییسی رهبر شود، چه خواهند کرد؟ آیا میدانند رییسی قاضی است و به مادههای قانونی بیشتر از شعر اخوان و فروغ و پروین و به حکم شفاف روشن و مستدل بیشتر از سخنان تغزلی علاقه و تسلط و آشنایی دارد؟ احتمالا در دوران رهبری احتمالی رییسی علاقهمندان به آیتالله خامنهای یکی از گروههای پرقدرت در مخالفت با رهبر آینده خواهند بود.
سعی کردهام صحنه را توصیف کنم و نظری ابراز نکنم با این که از نظر تَهی نیستم. ولی به نظرم همه در این موضوع همعقیده باشیم که شکافی بین حزباللهیها درست خواهد شد که احتمالا به واسطهٔ خبث طینت یا حماقت یا حیلهٔ ـبخشی ازـ کارگزاران نظام به یک گسل تبدیل خواهد شد. این گسل مهمترین تهدیدی است که جان جمهوری اسلامی را به خطر میاندازد؛ این گسل از ریاست جمهوری یا حتی رهبری عمرو یا زید هم مهمتر است؛ این گسل بستر یک سیل عظیم خواهد بود؛ عظیمتر از ۸۸ و ۹۸؛ برایش چارهای شده است؟