تی‌لِم

روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری
  • تی‌لِم

    روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری

مشخصات بلاگ
تی‌لِم
بایگانی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اعتراضات ۹۸» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۱:۴۷ ق.ظ

ریزش‌ها و رویش‌های ۲

هم‌چنان ریزش‌ها و رویش‌های وقایع اخیر ادامه دارد.

اوّل ریزش‌ها:

یکی روزنامهٔ لیبرال‌هاست که تیتر زده: «بانک‌های سوخته.» آن هم بعد از ده روز. برای لیبرال‌ها و راستی‌ها، بانک محترم است نه جان. بانک باشد؛ جان نبود هم نبود. البته برای لیبرال‌های وطنی. وگرنه عمراً یک محافظه‌کارِ آمریکایی این اندازه از شرافت دور باشد. 

دومی پناهیان است که -قریب به مضمون- گفته: «اعتراض کنید. فقط به دولت. آن هم با حد و حدود. عاشق ولایت باشید. روزهایی هم که به‌تان می‌گوییم از خانه بیرون بیاید. این طور یک معترض انقلابی درستید.» شرم بر او. 

سومی حسین شریعتمداری است که گویی تیتر چند روز پیشش را (که رسماً علیه حاکمیت بود) پس گرفت و یک «وجیزهٔ» فاجعه نوشت. آقای کیهان! دخل و خرج مردم با هم نمی‌خواند. بِفَهم. به چه زبانی بگویند که باور کنید؟ حالا هی بگو آشوب‌گر؟ اصلا آشوب‌گران را معرفی کنید و پرونده‌های‌شان را به مردم دقیق و شفاف دانه‌به‌دانه توضیح بدهید. ولی بفهمید مردمی هستند که ندارند. هشت‌شان گرو نه‌شان است. معترض هستند. توی خیابان هم بودند؛ چه بسا نان‌ِ شب‌شان را از فروشگاهی بلند کرده باشند؛ چه حُسنی دارد که نشان بدهید درکی از وضعیت مردم ندارید؟ 

چهارمی مصباح‌یزدی است که می‌گوید: «پیشرفت‌های ایران همه را متعجب کرده است.» شاید هم باید رجانیوز را رویش بدانیم که این طور وسط این بلبشو خواسته مصباح را خراب کند. معلوم نیست! 

پنجمی محمد خاتمی است که اندازه «زندانی‌ها» هم شرایط روز را نمی‌شناسد. کجا زندگی می‌کند؟ پیام تسلیت برای «حضرت» (کذا فی‌الاصل) رییس جمهور یعنی چی؟ فرق خاتمی با باقی چیست؟ این‌که اگر خاتمی بخواهد کتک بزند با سمتِ «سگگ»دار کمربند نمی‌زند؟ چون رئوف‌تر است؟ 

ششمی وحید جلیلی است که تشریف ندارد ظاهراً. او نمی‌آید توضیح بدهد فرق این اعتراضات با اعتراضات سمیرم و سبزوار در دههٔ هفتاد چه است؟ (چون همیشه به تحلیل وقایع سمیرم و سبزوار خیلی می‌نازید!) یعنی یک سریال پیزوری از همهٔ این اتفاقات مهم‌تر بود؟ یعنی فقط حسین محمدی و دوستانش به باور او «این گروه خشن» هستند؟ ایشان «گروه خشن» دیگری در جمهوری اسلامی رؤیت نکرده است؟  

 رویش‌ها: 

این وسط یکی‌دو رویش هم دیده‌ام. 

یکی محسن‌حسام مظاهری است که فریاد زد. متن دوّمش بیشتر چسبید؛ غیبت دین و زبان الکن دین‌داران. 

دومی حسن آقامیری است که تازه لباس پوشیده است. داد زد. داد. تحلیل عمیق نکرد. ولی داد زد. بدیهیات را داد زد. همان کاری که خیلی‌ها نکردند. (خدا بیامرز روح‌الله نامداری می‌گفت به همانی که می‌دانی عمل کن، باقی‌ راه، جلوی پایت روشن می‌شود.)

-اگر رویش‌های دیگری هم در کار است خبر دهید-

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۸ ، ۰۱:۴۷
میثم امیری

معترض‌نماها، کاسبانِ آگاهِ به منافع خود، سوپاپ‌های اطمینانِ سیستمْ خفه‌خون گرفته‌اند. اما در مردابِ ارزشی‌های روشنفکرنما و لیبرال‌مسلک، نیلوفرهایی ناخودآگاه روییده است. نیلوفرهایی که نوید می‌دهند هنوز روح انسانی نمرده و روی میز با سیاست‌مدارنِ دونبشه و سه‌نبشه معامله نشده است. آگاهانه یا ناآگاه طینت پاک‌شان را نشان داده‌اند. فرقی نمی‌کند در کدام جناحند و از چه طبقه‌ای. حتّی فرقی نمی‌کند خودشان بدانند یا نه؛ مهم این است که هستند.

 

یکی عبدالجواد موسوی است که متنی نوشته با دیدگاهی درست امّا ناقص. انتظار می‌رفت نوشته‌ بیشتر در دل موضوع پیش می‌رفت و روایتی تازه از وضع بحرانی ما ارائه می‌داد. نوشته عاجز از یک تحلیل ریشه‌ای است، امّا در این برهوت تحلیل‌ها، قابل خواندن است. 

دو دیگر دبیرکل نهاد کتاب‌خانه‌های عمومی کشور است به اسم علیرضا مختارپور که در ظاهر ماجرا از مردم حزب‌الله خواسته به خیابان‌ها بیایند. بیانیه‌ای منسوخ و منحط با جمله‌هایی به طول یک پاراگراف صادر کرده است. بیانیه حضرت مختارپور آن‌قدر ناپخته و عجول است که باور کنیم او خواسته پیامِ معکوس و همراهی‌اش با اعتراضات را نشان بدهد. لاجرم جوری نوشته که نهاد ذی‌ربط «خوشش» بیاید و مخاطب هوشمند هم تحلیلش را از دست ندهد. باور ندارید؟ این بیانیه را بخوانید و بگویید کدام نادانی ممکن است با این بیانیّه به راه راست هدایت شود؟

سومی باز هم از خبرآنلاین است که در این وضعیتِ لبِ مرزی، از قول جانشین فرمانده کل سپاه یعنی فدوی نوشته است برای «۲۵ نوه هدف‌گذاری» کرده است. خبرنگارِ هوشمند بدجوری از اوضاع ناراضی است. جملهٔ فدوی چنان با آب‌وتاب تعریف می‌شود که حتّی می‌توان شک برُد که خود سردار هم از شرایط به ستوه آمده است و چنین مدیریتی را به صلاح کشور نمی‌داند. 

چهارمی رسانه‌ای است که از قول رهبر تیتر زده است: تحریم حالا حالا هست. 

پنجمی خودِ کیهان امروز است که تیتر زده: «دولت‌مردان محترم یادتان هست؟! گفته بودید جز بنزین کالایی گران نمی‌شود.» «حاج حسین» هم زده است به دلِ خط! من که تیتر را با حذف عبارت «دولت‌مردان محترم» خوانده‌ام؛ شما را نمی‌دانم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۸ ، ۰۴:۳۷
میثم امیری
يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۱۲ ق.ظ

نه اعتراض انحصاری است، نه وظیفه

برنامهٔ جهان‌آرای امشب را دیدم. دو کارشناس اقتصادی جوان مهمان برنامه بودند و از روی دولت با گریدر رد شدند. به این کاری ندارم. نکتهٔ جالب پیشنهادی بود که یکی از آن‌ها مطرح کرده بود. اسمش را هم گذاشته بود طرح وان. یعنی طرح اختصاص امتیاز حامل‌های انرژی به مردم. در نگاه اوّل بَدَکی به نظر نمی‌آمد. همگام با فناوری‌های نوین بود و توی دلش کلّی پیشنهاد و ایدهٔ جدید داشت که لابد توی این سیستم پیر و پاتال گوش شنوایی پیدا نمی‌کند. طرحِ مجید کریمیِ برنامهٔ جهان‌آرا بهانه‌ای است تا حرفی را مطرح کنم. 

در اوج اعتراضات هم باید کار کرد و نباید ناامید شد. اصلاً آدمی که قدم‌هایش را برداشته است، تحت تأثیر حادثه‌های اجتماعی از کار نمی‌ایستد. اعتراض به جای خود، مسئولیت‌پذیری هم به جای خود. مسئولیت‌پذیری است که اعتراض را معنادار جلوه می‌دهد. کسی می‌تواند معترض باشد که کاری می‌کند. قدمی برمی‌دارد.

یکی از دوستان را می‌شناسم که بسیار معترض است. نسبت به همه. نسبت به رهبر. نسبت به رییس دولت. نسبت به ساختار جمهوری اسلامی. ولی همین دوست در همین روزهای اعتراض با حفظ خشمگینی‌اش، با نگاه به اقتصاد درون‌زا و سرمایه‌های ایرانی، یک استارت‌آپ فرهنگی بدیع را پیگیری می‌کرد و می‌کند. لحظه‌ای از کارش دست نکشید و نمی‌کشد. این خط درست است. او بیشتر از این مسئولان اداییِ ریاکارِ نان‌به‌نرخ‌روز خور به فکر منافع ملّی است. بی‌جهت تمجید نمی‌کند، حرفِ مفت نمی‌زند، ولی کاری می‌کند که بیشتر از این لوس‌بازی‌های مسئولینِ مثلاً ولایی، دلِ رهبر را شاد کند و اصلاً به این کاری ندارد که «آقا خوشش بیاید» یا نیاید. این یعنی «کار فرهنگی تمیز.» آدمی که فردیّتش زنده باشد، خودش را بشناسد، (مثل همین دوست عزیزم که کاری به خوش‌آمد بنی‌بشری ندارد) ماحصل کارش به نفع کشور و وطن خواهد بود.  

دوست دیگری دارم که یک‌بند دارد بدوبیراه می‌گوید. به همه. روضهٔ مکشوف نخوانم. دیدم سه روز پیش یک همایش فنّی و پیچیده برگزار کرده است. بهش گفتم: «مرد حسابی، کلِّ مملکت به هم ریخته. تو تازه همایش فنّی برگزار می‌کنی؟ تازه تویی که داری یک بند اعتراض می‌کنی و به همه مسئولین بد و بیراه می‌گویی.» گفت:‌ «اتّفاقاً مسئول و مدیر و رییس ما هم برنامه‌شان تعطیل کرده‌اند تا بروند با آرمان‌های رهبرتان تجدید میثاق کنند. به همین خاطر همهٔ برنامه‌های عادی‌شان را تعطیل کردند تا ببیند چه پیش می‌آید. ولی من در برابر کشور مسئولم. چرا به خاطر اعتراضات مردمی من هم باید کارم را تعطیل کنم؟ الان تعطیلی کارِ من به نفع کشور است؟ اتّفاقاً به همین خاطر همایشم را قوی‌تر برگزار کرده‌ام.» 

این تا این‌جا. 

وسط این درگیری‌ها، دوستی آمد توی خصوصی وبلاگ و نوشت فرق بین رهبر و رفسنجانی چیست؟ او گفت گمان می‌کند فرقی بین‌شان نیست. من در پاسخ به او، جوابی شبیه نکتهٔ بالا نوشتم. گفتم پرسش او بوی تفنن می‌دهد نه دغدغه. برایش نوشتم: 

«پرسیدید رهبر با هاشمی چه نسبتی دارد؟ این‌ها در صورت‌بندی که شما مطرح کرده‌اید، پرسش‌ فیکی است. فعلاً تنها پرسش اصیل و اصلی این است: «من دارم چه کار می‌کنم و کار کردنم در چه جهتی است؟» تنها کنشْ ارزشمند است. از دلِ کنش‌ها به پرسش‌ها برسید. حس نکردم از دل کار و کنش به پرسش رسیده‌اید. [...] (البته از نوشته‌های وبلاگ‌تان این طور فهمیده‌ام.)  

مهم این است که بدانید کجا ایستاده‌اید؟ راستی اصلاً ایستاده‌اید؟ جواد طباطبایی دربارهٔ «جایی ایستادن» در کتاب‌های تأملی دربارهٔ ایران و «ملاحظات دربارهٔ دانشگاه» مطالب مهمّی نوشته است. 

با این حال از باب احترام دربارهٔ آن پرسش هم نکاتی را عرض می‌کنم. ولی اصلِ پاسخ همانی است که در بالا نوشته‌ام

...

» 

من بخشی از پاسخم را آورده‌ام. خواستم بگویم راه را گم نکنیم و لابه‌لای این حوادث اجتماعی از بین نرویم و بین چرخ‌دنده‌هایش له نشویم و به تعبیر امیرالمؤمنین مثل آشغال‌های توی هوا هی این‌طرف و آن‌طرف بُرده نشویم.

دوباره می‌گویم همان طور که اعتراض انحصاری نیست و همه حق اعتراض دارند؛ وظیفه هم انحصاری نیست؛‌ همهٔ ما ایرانی‌ها وظیفه داریم. ما گوسفند نیستیم که یکی چوپان‌مان شود. همهٔ ما برای تغییر این شرایط باید دست به کار شویم.

از همان دوست‌هایم یاد بگیریم. همان طور که تسلیمِ ظلم نشدند و تنها نظاره‌گر نبودند و فریاد زدند، وظیفه‌شان را فراموش نکردند و کارشان را برای لحظه‌ای و کمتر از لحظه‌ای تعطیل نکردند. 

پی‌نوشت:

 

+ هنوز این یارانهٔ کمکی به حساب خانوادهٔ سه نفری من واریز نشده است. یعنی من جزو آن ۶۰ میلیون ایرانی نیستم؟ من که با این حقوقم به‌سختی تا پانزدهم هر ماه دوام می‌آورم، دارا حساب می‌شوم؟ پس وضع باقی مردم چطور است؟ به داد ملّت برسید. با سخنرانی‌درمانی مشکل مردم حل نمی‌شود. 

++ یک عدّه آدم توی این مملکت ۲۴ ساعته حرف می‌زنند. متن می‌نویسند. تریبون‌ها را پر می‌کنند. جلسه می‌گیرند. شلوغ می‌کنند. این‌ عدّه هم در ۸۸ لال‌مانی گرفته بودند و هم این‌روزها لال‌مانی گرفته‌اند. خیلی این عدّه برایم جالبند. دوستی می‌گفت این‌ها همه‌شان توی گاوصندوق‌های خانه‌شان، یک پرچم ایران با آرم شیروخورشید کنار گذاشته‌اند که اگر وضع برگشت، پرچم‌ها را سر درِ خانه‌شان به «اهتزار» دربیاورند. بعضی از این‌ها فقط به برکت جمهوری اسلامی به شهرت و نوا و پرستیژ رسیده‌اند. نمی‌خواهند حرفی بزنند؟ تنزّه‌طلبی از هر بی‌وجودبازی بدتر است.

 

 

۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۸ ، ۰۰:۱۲
میثم امیری
جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۲:۱۹ ق.ظ

چند خبر و نظر بنزینی

بچه‌ها آمده‌اند وسط. آن معروف‌ها، آن همیشه منتقدها، آن روزی بیست‌بیست‌تا پست‌گذارها نیست شده‌اند. ولی بچه‌ها آمده‌اند. 

هم سجّاد با وارثش، هم علی با گردنه‌اش، هم کسانی دیگر مثل جواد مهدوی و حسین بوذرجمهری.

جواد مهدوی را نمی‌شناسم. ولی از آن‌هایی است که می‌شود باهاش بحث کرد. 

حسین بوذرجمهری هم یکی دو مطلب انتقادی نوشته است که می‌توانید بخوانیدش. پامنبری حسن عبّاسی و پناهیان است. ولی نقدهایش تند است و از طبقه جوان حزب‌اللهی خبر می‌دهد که رفتار سیستم را درک نمی‌کند و به شدّت ناراضی است. خیلی به شدّت. و البته حزب‌اللهی یعنی کسی که هر لحظه تنها و تنها به میان‌دار نظام جمهوری اسلامی یعنی رهبر نظر دارد و دربارهٔ آن صحبت می‌کند. 

مطلب علی مطلب خیلی خوبی است. آدم را یاد خدابیامرز روح‌الله نامداری می‌اندازد. همان که می‌گفت تئوری و مسائل ذهنی و مفهوم‌سازی و خودارضایی با کلمه‌ها را بریز دور؛‌ بیا وسط میدان. پایت را روی زمین بگذار. ما با خواندن مطلب علی سرافکنده می‌شویم اگر جگرِ میدان نداشته باشیم که نداریم. 

مطلبِ آخِر سجّاد هم می‌خواهد به شیوه‌ای درست انقلاب اسلامی را وقایع‌نگاری کند. بله؛ وقتی صدای شکمِ گرسنه‌ها را نمی‌شنویم که ایران‌مال می‌سا‌زیم. حکومتی که ایران‌مال می‌سازد یعنی تحریم اقتصادی مسأله‌اش نیست؛ تولید و پیشرفت و گام دوم تمدّن‌سازی فلان مسأله‌اش نیست. مسأله‌اش شیک بودن است؛ مسأله‌اش -به قول حسین بوذرجمهری- سپردن مملکت به «معتمدان» است نه متخصصان یا حتّی متعهدان. این‌جور وقت‌ها بیت مهم می‌شود، لابی مهم می‌شود، نسبت‌ها مهم می‌شود، ازدواج‌ها مهم می‌شود (بنگرید به ازدواج‌های پیچیده حکومتی‌ها با هم)؛ نه آرمان‌ها و روش‌ها و ارزش‌ها. آن‌ها برای مردم روی منبر است. آن‌ها برای مردم از پشت تریبون اپوزیسیون است.

و چند تک‌مضراب:

+ هیچ وقت از عصر ایران خوشم نمی‌آید. ولی توی کره‌شمالی‌سازی اینترنت، تنها سایتی است که می‌تواند تیترهای معنادار بزند. 

++ هر چقدر کاشانی در نگاه به تاریخ اسلام در سبک پاکتچی تیزبین است، در تحلیل مسائل روز سطحی است. عملهٔ ظلم نشود؟‌

+++ دوستان پراکسی تلگرام آوردند برایم. گفتم نه. من بعد از اتّصال اینترنت، به صورت قانونی از فیلترشکن استفاده خواهم کرد! 

++++ همه جا می‌نویسند اشرار از مردم نیستند؛ پس از کیستند؟ رفرنسی معرّفی کنند ببنیم تعریف‌شان از مردم چیست. 

+++++ وسط بحران و اعتراض و اغتشاش، یکی وقت را غنیمت شمرده، از مدرسه فرهنگش دفاع کرده است. «مرسی» به این فرصت‌شناسی. آدم را یاد مهاجم سال‌های نه‌ چندان دور آبی‌ها، غلامرضا عنایتی می‌اندازد.

++++++ مدّاحی هم به میدان آمد و شعری خواند. امان بده جوان، ببین اوضاع چطور می‌شود. کره گرفتن از آب «فتنه» هم آدابی دارد.

 

فردا توّلد جلال آل‌احمد و سالمرگ دکتر غلامحسین ساعدی است. شاید چیزی دربارهٔ یکی‌شان بنویسم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۸ ، ۰۲:۱۹
میثم امیری
چهارشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۸، ۱۲:۰۴ ب.ظ

برّه که نیست... می‌دونم

رفسنجانی سال‌ها از تریبون نماز جمعه و تلویزیون دور نگه داشته می‌شد. برایش پیام‌های دو پهلو صادر می‌شد و حتّی جمله‌ٔ مرسوم نماز تدفین از او دریغ شد. او دیشب «برادر عزیز و رفیق عزیز» خوانده شد. تا این‌جا، «مرحوم» رفسنجانی -لابد در قیاس با روحانی و لاریجانی- تنها رویش «فتنهٔ ۹۸» است.

من که هنوز حاضرم برای سایت رهبر حاشیه‌نگاری کنم، نکاتی به ذهنم می‌رسد: 

یک:‌ اوّلاً انتظار می‌رفت جلسه دیشب با فقرا، مستضعفین، درماندگان، یا دستِ کم تحت پوشش‌های کمیتهٔ امداد و بهزیستی باشد. شاید توی سال ۸۸ جلسه با کرواتی‌ها (چه کرواتی‌های واقعی، چه کرواتی‌هایی که یقه شیخی می‌بندند) کارکردی داشت، ولی در دل این بحران، دیدار با زخم‌خوردگان -حتی همان زخم‌خوردگان حامی نظام- منطقی‌تر به نظر می‌رسید. انتظار داشتیم دیشب یقه‌بازها و خالکوبی‌ها و داش‌ها را توی بیت می‌دیدیم. نه چهره‌هایی که ممکن است خودشان هم در مظان اتّهام باشند. در یک فضای ملتهب، فقط سرتیتر خبرها خوانده می‌شود. سرتیتر خبر هم آن است که رهبر با پولدارها جلسه گذاشته است. 

دو: دیشب یکی از نورچشمی‌های نظام را دیدم. می‌گفت مردم «احساس فقر» کرده‌، به خیابان ریخته‌اند. در جریان سیل با یکی از بزرگان ملّاشیهٔ اهواز صحبت می‌کردم. می‌گفت غنی نمی‌تواند حال فقیر را درک کند. واقعی‌ترین صدای دنیا، صدای شکم خالی است. نمی‌شود خاموشش کرد. نمی‌شود خفه‌اش کرد. فقر آن قدر موجود شیکی نیست که آدمی بخواهد «احساس»ش کند. فقر از همهٔ مفاهیمی که در ذهن‌ حضرات است، واقعی‌تر نمود پیدا و خودش را تحمیل می‌کند. آن کسی که چند شامپوی بابونهٔ صحّت از فروشگاه رفاه بلند کرده، «احساس فقر» نکرده است، او فقیر است. کارش را تأیید نمی‌کنید، حالش را درک کنید. حالش را درک نمی‌کنید، درک‌نکردن‌تان را تئوریزه نکنید. نفهمی و شرافت را پنهان کردن هیچ امتیازی ندارد. دیگر آن‌که اضافه کرده چون رییس جمهور برای مردم توضیح نداده است، مردم عصبانی شده‌اند. اگر قبول کنیم این‌ها که عصبانی شده‌اند مردمند، باید بپذیریم دلیل عصبانی شدن‌شان توضیح ندادن رییس دولت نیست. خودمان را گول نزنیم. فقر با توضیح ساکت نمی‌شود. 

سه:‌ جریان این طرح بستهٔ معیشتی (کذا فی‌الاصل) را هم کارشناسان دونبشهٔ دوم خردادی توضیح بدهند. زمان دولت قبل روز و شب می‌گفتند این کار گداپروری و صدقه‌دادن است. الان خفه شده‌اند ظاهراً. نظرشان عوض شده؟ فکر می‌کنند این پول همان پول امام زمان است؟ این نحوه پول دادن توهین به مردم نیست؟ این که بگویند اوّل باید پول واریز می‌شد و بعد قیمت‌ بنزین را سه برابر می‌کردند، نشان دهندهٔ نشناختن مردم نیست؟ یعنی اگر «زودتر» پولی به این مردم صدقه می‌دادید، دیگر مردم ساکت می‌شدند و اعتراض نمی‌کردند؟   

چهار: کمی بخندیم. 

در یکی از قسمت‌های کلاه‌قرمزی، مجری به فامیل دور گفت:

مهمان جدید داریم.

فامیل دور گفت:

کیه؟

مجری گفت:

یک حیوان دیگه به ما اضافه می‌شه.

فامیل دور نگران شد و گفت:

چه حیوانی؟

- اسمش با ب شروع می‌شه.

- ب؟... ببره؟

-نه ببر نیست. اصلاً نمی‌تونیم ببر بیاریم این‌جا.

فامیل دور که از برّه می‌ترسید ادامه داد:

- بَرّه که نیست... می‌دونم... بَرّه که نیست... بلبله؟

- نه بلبل نیست.

- بَرّه که نیست... بلدرچینه؟ 

- نه.

- برّه که نیست. بیره؟

- اگه منظورت شیره، نه، شیر نیست.

بعد فامیل دور مستأصل شد و گفت:

- بَرّه که نیست. می‌دونم... بَرّه که نیست. برغ و خروس نیست؟ 

- نه؛ مرغ و خروس هم نیست.

- پس چیه؟

- همان بَرّه است.

فامیل دور پَس افتاد و غش کرد. 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۸ ، ۱۲:۰۴
میثم امیری

مخاطب این نوشته نویسنده‌هایی هستند که در کانون حوادث نیستند و از سویی با قطع شدن اینترنت احساس خلأ می‌کنند.

 

چند روزی است اینترنت قطع شده است که به قول وزیر جوان، دودش به چشمِ سیستم می‌رود. هم دودِ امنیتی‌، هم دودِ تجاری‌. ولی فرصت مغتنمی است تا بزنیم بیرون. فرصتی است تا بیشتر معاشرت کنیم. هم‌زمان کتاب بخوانیم و راه‌حل چه باید کرد را از بین سیاهی‌های کاغذ و تحلیل‌های تاریخی و مشاهدات خیابانی بیابیم. دیگر کسی نیست که از طرف حکومت یا اپوزیسیون، هشتگِ فیک و جشن همگانی ابتذال را کلید بزند. کسی نیست که هم‌چون مگسی بر پیشانی ما بنشیند و ما را از دیدن و فکر کردن به مسائل اصلی و کلیدی جامعه باز دارد. فرصتی عالی است برای بازنگریستن در مشکل جمهوری اسلامی. موقعیتی حیاتی است تا بینیم کانون‌های اصلی فساد و انحطاط در ایران چه نسبتی با سیستم دارند. آقازاده‌های کثیف کیستند و رانت‌خوری‌ها چه نسبتی با سیاست‌های اقتصادی جمهوری اسلامی پیدا کرده است. حال به دور از حواشی کاذب و هیاهوهایی که توییتربازهای دونبشه ایجاد می‌کردند، می‌توانیم دقیق‌تر به فروبستگی‌های سیاسی و فکری امروز بنگریم. دیگر نه فاسدان وصل به حکومت امکان آن را دارند که ذهن‌ها را منحرف کنند، نه اطرافیان مفسدان اقتصادی اپوزیسیون و حامیان فرنگی‌شان خواهند توانست سرابِ آگاهی ایجاد کنند. از همه‌شان به دوریم.

مردم و کتاب‌ها رو به ما لبخند می‌زنند. دیگر لازم نیست انگشت‌تان را عمودی حرکت بدهید تا کانال‌ها و پست‌ها را ببینید. انگشتان شما افقی حرکت خواهند کرد تا کتاب‌ها را ورق بزنند. دیگر لازم نیست چشم‌مان به صفحه‌ای کاذب خیره شود، صفحه‌های حقیقی و باکیفیت و تازه از تاریخ معاصر کشورمان دارد از مقابل چشم‌های ما عبور می‌کند. 

گفته‌اند انقلاب ۵۷، انقلاب کتاب‌خوان‌ها بود و یک کنشگر معتقد به آرمان‌های انقلاب ۵۷، دوباره باید بکوشد ۵۷ی شود. دوباره در آن فضا تنفّس کند. به موقع و هوشمندانه عمل کند. این طور می‌تواند به دور از جنجال‌های ساختگیِ بی‌بی‌سی و بیست‌وسی عمل کند و در برابر هر نوع ابتذالی واکسینه شود. این طور نه دغدغه‌نمایی‌های فیک ارزشی‌نماها فریبش می‌دهد، نه شارلاتان‌های سلبریتی می‌توانند تحت تأثیرش قرار دهند.

چقدر خوب است سلبریتی‌های جمهوری اسلامی خفه شده‌اند و حرفی برای گفتن ندارند. کاش شورای امنیت کشور (که نمی‌دانم کجاست) عقل کند و چند روزی بیشتر اینترنت را بسته نگه دارد تا آن‌ها نتوانند حرفی بزنند و خرمن پوشالی‌شان بیشتر دود شود. آن خواجگانِ در بندِ نقشِ ایوان به پستو خزیده‌اند. ترسیده‌اند و حالا ما بهتر می‌توانیم یکدیگر را پیدا کنیم. 

وقتش است دردی‌کشان میخانه به میان بیایند و ببینند و بگویند. از دیده‌ها روایت کنند. از پیرمردی بگویند که سهمش از سفره جمهوری اسلامی را یک ماشین لباسشویی مدرن تشخیص داده بود. آن را بر پشت انداخته بود و در تاریکی پیش می‌رفت. تنها لبخندش دیده می‌شد. 

 

 من سگ کی باشم که به مردم توصیه کنم. مخاطبم نویسنده‌هایی هستند که فکر می‌کنند فضا بسته است و نمی‌شود کاری کرد. اتّفاقاً تازه وقتش است. وقت دیدن و مطالعه کردن و نوشتن و البته همیشه دیدن برای یک نویسنده اصل است. 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۸ ، ۱۰:۴۵
میثم امیری

جوِّ کشور امنیّتی و دسترسی به اینترنت هم در حدِّ کره‌شمالی شده است. با این حال، جفاست چیزی ننویسم و چند نکته‌ای را مطرح نکنم. امیدوارم با همین اندک راهِ ارتباطی که -لاجرم- در دسترس است، صدا به صدا برسد. 

یک: طرح سهمیه‌بندی بنزین را پیش‌تر مجلس رد کرده بود. حالا با دور زدن نهاد قانون‌گذاری، سرانِ سه قوّه بنزین را شبانه گران کرده‌اند. یعنی از این به بعد، هر طرحی را که مجلس رد کند با مصوّبه‌ای شبانه می‌توان اجرا کرد؟ اگر سران سه قوّه می‌توانند هر تصمیمی را بگیرند، چه نیاز به مجلس قانون‌گذاری است؟ چرا باید هزینه‌ای هنگفتِ حرامِ چنین مجلسی شود؟ 

دو: می‌گویند مردم بصیرند و می‌توانند خوب را از بد تشخیص دهند. با این حال باز نشدن بیشتر سایت‌ها و حتّی سایت‌های مرجع (مثل گوگل) چه نسبتی با بصیرت مردم دارد؟ به مردم اعتماد کنیم. مردم خودشان اشرار را می‌گیرند و تحویل می‌دهند. باید روش‌مان را تغییر دهیم.  

سه: می‌گویند مردم ما فهیم و باهوشند. پس چرا بنزین را نیمه‌شب و ناگهانی گران کرده‌اید؟ حتّی طرّران بیابانی هم نیمه‌شب‌ها می‌خوابیدند و به خلق‌الله امان می‌دادند. 

چهار: مردم نگران هستند و نمی‌توانند از پس دخل و خرج‌شان برآیند. به نظرتان شبکه یک مملکت باید دربارهٔ این تصمیم توضیح دهد یا در ساعت پربیننده‌اش، طبخ اسکندرکباب را به مردم بیاموزد؟ به نظرتان چنین خیانتی عامدانه و در راستای کنیایی کردن اوضاع نیست؟ 

پنج: از دو شمارهٔ بالا نمی‌توان نتیجه گرفت که بخشی از سیستم می‌خواهد مملکت را به آشوب بکشاند و با کاسبی از فتنه، امیال پلیدش را در انتخابات دنبال کند؟ آیا بخشی از سیستم نمی‌خواهد با امنیتی‌کردن اوضاع و خفه کردن صداهای منطقی و «کارشناسی»، هیچ مخالفی تا چند سال صدایش برنیاید؟ 

شش: درست است ناامنی برای هر کشوری سم است ولی باید دید بسترسازان چه کسانی هستند؟ من سال گذشته در همین وبلاگ نوشته بودم که باید فکری به حال بستر کرد. با رکود تورّمی و رشد اقتصادی منفی و از بین رفتن سفره‌های اقشار مستضعف، انتظار دارید چه اتّفاقی بیافتد؟ یعنی انتظار دارید با سه برابر شدن قیمت بنزین در این اوضاع نابه‌سامان اقتصادی، مردم شبانه به میدان پاستور بیایند و دسته‌گل به رؤسای قوا تقدیم کنند؟ 

هفت: ناامنی سم است ولی آن کسی که نان را از سفره مردم می‌بُرد و می‌خواهد مردم کشور را به آتش بکشانند، مقصّر است. برای خیانت او هم فکری شده است؟ 

هشت: فکر نکنیم مسئولین امر با مبانی انقلاب و خدمت‌گزاری آشنا نیستند. مشکل این نیست که چیزهایی هست که نمی‌دانند. آن‌ها اسکیمو نیستند که تازه از قطب شمال آمده باشند و ندانند ایران کجاست و امام کیست و آرمان‌ها کدام است. مسأله این‌ها نیست که با دقّت یا تمرکز مسئولین حل شود. مشکل جای دیگری است. 

نُه: آیا با گران شدن بنزین، اجناس گران نمی‌شود؟‌ یعنی راننده تاکسی که باید سه برابر قبل بنزین بخرد، باید به همان اندازه گذشته کرایه بگیرد؟ این انصاف است؟ به این فکر کرده‌ایم با افزایش نیافتن کرایه‌ها، آن راننده چطور باید شکم زن و بچه‌اش را سیر کند؟ یعنی دولت «مایهٔ» بودجه‌اش را می‌خواهد از جیب رانندگان جبران کند؟ و البته گران‌شدن کالا و خدمات در حد راننده‌ها باقی نخواهد ماند و به شکل زنجیره‌ای به همهٔ بخش‌ها سرایت خواهد کرد. مگر این که حکومت فکر کند قواعد بازار به این گزاره پایبند خواهد بود که با گران شدن بنزین، اجناس گران نشود. به نظرم یک نفر باید بلند شد و فرمول اقتصادی‌اش را برای ما توضیح دهد. 

ده: رییس جمهور می‌گوید اعتراضْ‌ حق مردم است؛ این دیگر از آن حرف‌هاست. اگر رییس دولت معتقد است اعتراض حق مردم است، تبیین بفرماید که مردم چگونه می‌توانند به این تصمیم اعتراض کنند. الان نه فقط مردم مخالف جمهوری اسلامی که مقلّدهای رهبر هم زبان به اعتراض گشوده‌اند. 

یازده: گفته‌اند تخریب‌ها کار اشرار و منافقان است. بعید است کشور ما این مقدار منافق داشته باشد! حالا فرض کنیم همهٔ این‌ها کار اشرار است. ولی با این جمله خودمان را فریب ندهیم. مردم، همین مردم کوچه‌بازار عصبانی، معترض و ناراضی‌اند. 

دوازده: قرار است دولت تقریباً هم‌اندازه یارانه به مردم پولی اضافه‌تر صدقه بدهد. این افزایش نقدینگی و تورّم را به بار نخواهد آورد؟ آیا این موضوع شبیه همان صدقه‌دادن یا گداپروری نیست که امثال جوادی آملی دربارهٔ دولت پیشین می‌گفتند؟ 

مطالب بالا همه به کنار؛ فرض کنیم گران‌کردن بنزین کار درست و لازمی بوده‌است. این شیوهٔ برخورد با معترضان، آموزش اسکندرکباب در رسانهٔ ملّی، قطع کردن اینترنت، احمق نشان دادن ملّت، قطعا به نفع جمهوری اسلامی نخواهد بود. یک‌بار این مردم در سال ۵۷ نشان دادند که تعریف دیگری از حفظ امنیّت دارند. صداهای منتقد وضع موجود و علاقه‌مند به منافع ملّی و حفظِ ایران عزیز را بشنویم.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۸ ، ۲۳:۰۷
میثم امیری