تی‌لِم

روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری
  • تی‌لِم

    روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری

مشخصات بلاگ
تی‌لِم
بایگانی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هنرخانه» ثبت شده است

جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۵۹ ب.ظ

سال بود امسال

خودش است. آدمِ دیگری نیست، نقابِ دیگری هم ندارد، ادای دیگری هم ندارد. مثلِ این آخوندها نیست که تا می‌گویی حاج آقا قبولت ندارم، درمی‌آید که «پیامبر می‌فرماید...» توی منظومه‌ی واژه‌گانی او پیامبر چیزی به نفعِ او نمی‌گوید. اصلا پیامبری در کار نیست. کسِ دیگری هم. خودش است و خودش. منِ او را که دادم دستش، گفتم من از این نویسنده خیلی خوشم می‌آید. هفته‌ی بعد که وقتِ دیدار تازه‌تر من بود با او، گفت: «مزخرف است.» او راحت است و صریح و بسیار با شعور و اخلاقی. سیگار زیاد می‌کشد و زنش. هیچ‌کدام‌شان با هیچ چیز در این جهان شوخی ندارند. لحظه‌ای و کمتر از لحظه‌ای. من دوستش دارم، سالِ 93، سالِ آشنایی‌ نزدیک‌ترم بود با او. سالی که در آن انسان دیده باشی، سال است، لحظه است، آن است، مبارک است. 
 پس‌نوشت: 
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۵۹
میثم امیری
جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۵۰ ق.ظ

مستراحِ کاهانی

فیلمِ کاهانی مستراح هم نیست؛ استراحتِ مطلق.

راحت باش آقای کارگردان برو دست‌شویی، کارت را بکن و بخواب. برو دست‌شویی بساز و دست‌شویی پشتِ دست‌شویی. حتّی انبار هم بکن. انبار پشتِ انبار. زن‌‎وشوهر بیاور توی فیلمت. حتّی توی تخت‌خواب بنشان، بی‌آن‌که نیاز  باشد. ای کاش این یک کار را می‌کردی تا دوستان بفهمند چطور می‌شود به راحتی در این فرهنگِ شبه‌استبدادی فیلم ساخت.

حیف آقای کاهانی. تو حتّی نمی‌توانی به منطقِ مستراحی فیلمت هم پای‌بند باشی آقای کارگردان. زن و شوهر ببر توی حمّام. پیراهنِ شوهر را دربیاور و شلوارش را، بی‌آن‌که منطقِ فیلمت ایجاب کند. روی گفت‌وگوهای مرد بوق بگذار، وقتی دارد با دو زن صحبت می‌کند. و نفهمی در فرهنگِ ما مرد در صحبت با هیچ زنی حرف‌های بوق‌دار نمی‌زند. آن‌ هم مردی که در صحبت با هیچ مردی بد‌دهنی نمی‌کند و عجب موجودِ متناقضی‌ست این مردکِ ریشو.

فیلم بساز و به منطق مستراحی فیلمت هم پای‌بند نباش؛ زنی را که پاک‌دامن نشان دادی و گفت حق با اوست، یک دفعه ببر توی ماشین های‌تِک برای روابطِ های‌تِک؛ ناگهان، بی‌آن‌که منطقِ فیلمت بخواهد. تو دنبال منطق نیستی، تو دنبال مستراح هستی و روابط مستراحی. باز هم مستراح بساز. مستراحی که در آن مرد به زن، در حالی که دارد با احترام حرف می‌زند، ناگهان بیلاخ نشان دهد. بیلاخ؟! باز هم فیلم بساز و با زاویه‌ی دوربین صمیمانه، اعتیاد آدم‌ها را بِسِتا و تَل کشیدن‌شان را و خندیدن‌شان را و رفتار مستراحی‌شان. همه را تک‌پلان بگیر و دوستانه. درست هم است؛ توی مستراح چلوکباب که نمی‌زنند، تَل می‌زنند.

برو مستراح بساز. من با مستراح ساختنت مشکلی ندارم، به پای‌بند نبودنت توی مستراح‌سازی اشکال دارم. مستراح بساز، ولی به قواعدش پای‌بند باش. فاحشه هم نشان می‌دهی، به مقوّماتش توجّه نشان بده. تو بدتر از مستراح فیلمی. و فیلمت بدتر از مستراح است. مستراحی که به شکل افسارگسیخته‌ای بی‌ادب و آداب است. و تنها یک اصل دارد، چطور می‌توان انسان‌ها را به لجن کشید. هر جور که می‌شود. حتّی خارج از منطق فیلم. خارج از قواعد مستراحی و بدتر از آن. مستراحی از آدم‌های الکن، آدم‌های بی‌منطق. آدم‌هایی که بلد نیستند معاشرت کنند، حتّی داد بزنند و حتّی اعتراض کنند. دلیلش هم روشن است؛ کارگردان خود در اعتراض کردن نه قواعد را بلد است، نه آداب، نه سواد. کارگردانِ مستراح‌ساز در این حد است که تاریخِ 88/10 را روی درِ یک‌جای بی‌دروپیکر با ذغال بنویسد و روزِ معلومی از دی‌ماه 88 هم روشن نباشد و ذغالی شده باشد. این یعنی کارگردان هم بی‌سواد است، هم ترسو.  چون نمی‌داند و بلد نیست توی فیلمش اعتراض را وارد کند و این ذغال‌نوشته مثلِ دسته‌بیل از اثر می‌زند بیرون و هیچ ربطی به فیلم ندارد. هیچ اشاره‌ی سیاسی دیگری در فیلم نیست، ولی ذهنِ مستراحی نمی‌تواند از دی 88 بگذرد انگار و باید طوری واردش کند، بی‌آن‌که ربطی در کار باشد. در عین حال بترسد، و احتمالا از این نمادگرایی مستراحی ارضا هم شده باشد. ولی بنده خدا نمی‌داند مشکل فیلم و فیلم‌ساز ممیّزی نیست، مستراحی بودن هم نیست، خارج از قاعده‌ی انسانی بودنِ روابط است. و جایی که روابط خارج از زیستِ زندگی ما ایرانی‌هاست، فیلم مشکل دارد.

فیلم درباره‌ی انسان‌ها نیست، فیلم متشکل از عده‌ی موجودِ ناقص‌الخلقه‌ی بی‌همه‌چیزِ بی‌شرفِ بی‌منطقِ بی‌ادبِ هیچ‌کجاییِ پادرهواست؛ همه هم متولّدِ ذهنِ کارگردانی است که علاقه‌ی زیادی به لخت بودنِ روابط، هتّاکی و مستراح دارد.

 گروهی می‌خواهند بگویند کاهانی جهان دارد و جهانش ابسورد است. من فکر می‌کنم کاهانی کوشش می‌کند جهانی داشته باشد؛ یک جهانی مستراحی و کثافت. ولی هنوز به کثافت نرسیده، متأسفانه خودش بدتر از فرمی است که بخواهد کثافت را برساند؛ هنوز هم بی‌اخلاق‌تر است، هم بی‌سوادتر. من به این سینما هیچ ارادتی ندارم. یعنی به سینمایی که بخواهد کثافت را بیان کند و آن را شرحِ حالِ کوششِ فکری‌اش بداند، هیچ کششی ندارم. به نظرم هنوز کاهانی به این سینما هم نرسیده. ولی دارد تلاش می‌کند، این تلاش طرف‌دارانی هم دارد، ولی من به آن علاقه‌ای ندارم و دوست ندارم این فرم جزیی از سلیقه‌ی فکری و هنری‌ام باشد.

مستراح بساز کارگردان، عیبی ندارد، همه‌ی این‌ها را گفتم برای این بند: فقط یک نکته آقای کاهانی: پلانی را به یاد بیاور که در آن مینی‌بوس قرمز، در این منظومه کثافت و مستراحی و هجوآمیز رد می‌شود، و بالایش نوشته «بیا مهدی، شبِ هجران سحر کن.» گِل بگیرند آن دوربین و آن سینما و آن فکر نداشته‌ات را آقای کاهانی. تو می‌توانی چند بعدی به انتظار توهین کنی، به نظرم اشکالی هم ندارد این متلکِ کثیف پخش شود، ولی خواهش می‌کنم اجازه بده به من تا بهت بگویم زرِ اضافی نزن و درازیِ پایت و دوربینت را بشناس و سعی کن کارِ هنری‌ات را بکنی و حمّامت را بچسبی و تَل‌کِشی‌ات را. درباره‌ی چیزی که اطّلاع نداری نظر نده و خودت برو، بی‌آن‌که کاری به حضرت ولی‌عصر داشته باشی، کوشش کن تنهایی شبِ هجران سحر کنی. فیلمِ مستراح و به قولِ دوستانت ابسوردت را بساز و کاری نداشته باش به حضرتش و جناب‌شان را واردِ این بازی نکن. همین یک بارَت باشد. مطمئن باش من فهمیدم که تو خلاقیّت داری و می‌توانی متلک بسازی. من این را فهمیدم. پس، پسرِ خوب، برو اندازه‌ی دهانت مستراحی بساز که شترگلو باشد و درونت را زودتر به فاضلاب برساند. 

پس‌نوشت:

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۰۷:۵۰
میثم امیری
جمعه, ۸ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۰۷ ق.ظ

امام‌زاده هیچکاک

این هفته تبریز بودم کامل؛ سفت و سخت کار کردن در تبریز آورده‌ام بوده و بسیاری خاطرات. نه به خاطر زبان، بلکه به دیوار بی‌اعتمادی که دارد بین نظام و مردم کشیده می‌شود. این نگران کننده است. من کوشش کردم که بتوانیم برنامه‌ای اجرا کنیم در شأن جشنواره شعر فجر. دوستان خوبی و نیمه خوبی هم پیدا کردم در شهر شهریار. ولی نتیجه‌ی سفرم، نگرانی است از پاره پاره شدن یکی از ایرانی‌ترین جاهای کشورمان یعنی تبریز. 

پس‌نوشت‌هایی دارم طولانی‌تر از این تکّه‌ی کوتاه. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۳ ، ۰۲:۰۷
میثم امیری

نرسیدم رمان بنویسم؛ ولی به اندازه تعداد وازه‌های یک رمان، مطلب نوشته‌ام که شاید کم کم درباره‌شان حرف بزنم یا منتشرش کنم.


من هفت هشت فیلم را در جشنواره‌ی امسال دیده‌ام. رأی‌هایم را منتشر می‌کنم، توضیج‌هایم درباره‌ی رأی‌ها را بعدتر. برای همه‌شان توضیح نوشته‌ام، جز ناهید که خیلی بالماسکه‌ای بود و انگیزه‌ای برای نوشتن درباره‌اش نداشتم. با این که حتما این فیلم از فیلم نیکی کریمی بدتر نیست. 

جشنواره، در میان این چند فیلمی که من دیده‌ام، بدترین دورانش بود از اول تا به حالا. به شدت خنثی، امنیتی، کاریکاتور، و نمایشی و ریاکار. بسیار ریاکار. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۵۶
میثم امیری
پنجشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۵۸ ق.ظ

هنرخانه

(5 ستاره روشن یعنی شاهکار؛ 4 ستاره روشن یعنی عالی؛ سه ستاره روشن یعنی خوب؛ دو ستاره‌ی روشن یعنی متوسط؛ یک ستاره روشن‌ یعنی ضعیف. یک صفرِ روشنِ کله‌گنده یعنی بی‌ارزش.)

///////////////////////////////////////////////// 

5 دی 93

ملبون از نیما جاویدی

اگر درباره‌ی الی و جدایی نادر از سیمین ساخته نمی‌شد، فیلم روپایی بود؛ ولی امان از سایه‌های سنگین در هنر. 

**

///////////////////////////////////////////////// 

28 آذر 93

صوتِ سخنرانی یوسفِ اباذری در دانشگاهِ تهران. 

حالم بهم می‌خورد از آدم‌های اخلاقی. من با اخلاق ضدّم. دمش گرم یوسفِ اباذری.

****

///////////////////////////////////////////////// 

19 آذر 93

فرشته‌ها با هم می‌آیند از کامران محمدی. 

دوستش نداشتم. این روایت از طلبه‌ها، روایت از طلبه‌ها نیست، روایتِ عامه‌ی مردم از طلبه‌هاست. این طلبه هیچ فردیّتی نداشت. هیچ شخصیّتی. همه‌اش در نسبت با مردم تعریف شده بود. انگار یکی از مقاله‌های شهید مطهری را فیلم کردند. بی‌آن‌که ذرّه‌ای فردیت در طلبه مطرح باشد. سکانس داخلِ دست‌شویی که یقه‌ی آن آخوند چاق را جمع کرد، واقعا تهوع‌آور بود. من این روایت را که طلبه‌ای برود سیم‌کشی یا کارهای ساختمانی جفای به طلبه‌ها می‌دانم. من یکی حاضرم پول بدهم تا طلبه‌ها فقط درس‌شان را بخوانند. این فضل نیست که طلبه برود کرایه‌کشی یا سیم‌کشی ساختمان. و بعد ما همین را تبلیغ کنیم. ضمن این که کاری به این ندارم که نمایش این چهره از طلبه‌ها خیلی قدیمی شده دیگر. تازه آن هم با این دیالوگِ افتضاح که طرف حاضر است در فیلم بازی کند، ولی نرود منبر!

*

///////////////////////////////////////////////// 

9 آذر 93

فیلمی هالیوودی

*

///////////////////////////////////////////////// 

30 آبان 93

ساکن طبقه وسط از شهاب حسینی

فیلمی متوسط و ساکن.

**

///////////////////////////////////////////////// 

1 آبان 93

مستند انقلاب 57 از من و تو

پر از صحنه‌های نابِ 57. بی‌سید علی. این مستند مغرضانه ساخته شده است و آن متن هم همین طور نوشته شده، با ادبیات متوسط. ولی باید دیدش. من این انقلاب را قبول ندارم. البته فکر می‌کنم انقلاب 57 آنی نیست که گوگوش دارد می‌گوید. ولی باز دم‌شان گرم. همه چیزشان بهتر است از این حزب‌اللهی‌های تریبون به دست. همه‌چی‌شان احتمالا. 

**

///////////////////////////////////////////////// 

21 مهر 93

فیلم ماهی و گربه از شهرام مکری

فیلم‌ِ خوب و شگفت‌انگیز. 

****

///////////////////////////////////////////////// 

10 مهر 93

فیلم خارجی

فیلم‌های صدتا یک غاز. 

*

سه چهار قسمت از معراجی‌ها

بد؛ ولی پرانرژی، طرف‌دار، به نظرم منصف. سطحی، ولی ای... تأثیرگذار. باید بیش‌تر ببینم تا بهتر بگویم. ای کاش ده‌نمکی رمان تقاطع انقلاب و وصال من را می‌خرید و می‌خواند. من هم در این موضوع حرف دارم. فعلا زود است برای نمره دادن. 

///////////////////////////////////////////////// 

27 شهریور 93

فیلم خارجی

نه. خوب نبود.

*

///////////////////////////////////////////////// 

21 شهریور 93

خانه‌ی روی آب از بهمن فرمان‌آرا

هن خوبِ خفنِ تأثیرگذار؛ ژرف‌شده‌ی فقروفحشای ده‌نمکی. فیلم پرسروصدایی که حزب‌اللهی‌های آن زمان را آشفت؛ جز ده‌نمکی که زبان به تحسینش گشود. با ریتمی کند و کمی از هم گسسته. برخلافِ بوی کافور، عطرِ یاس.

****

///////////////////////////////////////////////// 

16 شهریور 93

شهر موش‌های 2 از مرضیه برومند

هنوز نمی‌دانم خوب بود یا نه. ولی فکر نکنم خوب بود.

***

///////////////////////////////////////////////// 

31 مرداد 93 

دو سه مستند از شبکه‌ی من‌وتو و یکی دو شبکه‌ی دیگر.

واقعا مستند نبودند. ولی برخی‌شان فیلم‌های قدیمی خوبی را نشان داده‌ بودند. فیلم‌هایی که من تا به حال ندیده بودم.  

**

///////////////////////////////////////////////// 

23 مرداد 93 

دو سه برنامه‌ی ماهواره‌ای.

خیلی کم دارم چیز می‌بینم. یکی از خوب‌ها، دیدن تصاویری از مستندهای قدیمی ابراهیم گلستان بود.  

***

///////////////////////////////////////////////// 

17 مرداد 93 

اندکی پژمان از سروش صحّت

کمدی موقعیّت‌های خوب و محترمانه. با در نظر گرفتن شعور مخاطب. و البته ضعف‌های مفرط در فضاسازی خانواده‌ی ایرانی و کم‌هوش نشان دادن آدم‌هایی و خنگ کردن همه چی برای این طنز دربیاید. با فرار از این ترفندها و باهوش بودن همه چی طنز درمی‌آید. فرارش پیش‌روی می‌خواهد. با همین صحّت و عطّاران و قاسم‌خانی...  

***

///////////////////////////////////////////////// 

2 مرداد 93 

برنامه‌هایی از علیرضا نوری‌زاده از ماهواره.

علیرضا نوری‌زاده را این روزها زیاد می‌بینم. نمی‌دانم حالتِ برنامه‌ی دو شب پیشش، اِفه بود یا این که واقعی بود. نوری‌زاده خودکارش پرت کرد روی میز و داد زد نمی‌دانم با این همه فجایعی که در غزّه روی می‌دهد چطور آقای اوباما و نتانیاهو شب خواب‌شان می‌برد؟ آفرین بر او که نتوانست چشم بر این فجایع ببندد.  

***

///////////////////////////////////////////////// 

29 تیر 93 

مناجات‌ها و دعاهای کریمی

کریمی خیلی خوب مناجات و دعا می‌خواند. یعنی خط به خطش را به زبان روز ترجمه می‌کند. این زبان روز توی ترجمه‌هاش خیلی مهم است. انگار خواننده‌ها و مدّاح‌های ما در ماه مبارک بهتر و خواستنی‌ترند.  ابوحمزه‌ی محمود کریمی را از دست ندهید. 

****

///////////////////////////////////////////////// 

26 تیر 93 

فوتبال و برنامه‌های خوبِ عادل

من که دو هفته است دارم می‌بینم و با قهرمانی آلمان کیفم کامل شد. شما را نمی‌دانم. به‌ویژه این که کارها را با مدیریّتِ آدم‌حسابی مثل عادل ببینی. 

****(سه و نیم ستاره)

///////////////////////////////////////////////// 

12 تیر 93 

رد کارپتِ رضا عطّاران

این‌گونه یک فیلم تنها و تنها با حضور یک نفر ساخته می‌شود. کاری متفاوت و به نظر من قابل اعتنا. دوستش داشتم رضا عطّاران این کار را.

****(سه و نیم ستاره)

///////////////////////////////////////////////// 

29 خرداد 93 

برنامه‌ی بیست چهارده.

مرسی عادل.

*****(چهار و نیم ستاره)

///////////////////////////////////////////////// 

22 خرداد 93 

هیچی ندیدم جز ورزش. 

مرسی والیبال. 

****(سه و نیم ستاره)

///////////////////////////////////////////////// 

8 خرداد 93 

هیچی ندیدم جز بازی‌های فوتبالِ تیم ملّی ایران. 

که آن هم خوب نبود. بچّه‌ها در اردو هستند خوب. 

**(یک و نیم ستاره)

///////////////////////////////////////////////// 

2 خرداد 93 

هژبر سلطون با صدای ابوالحسن خوشرو

آهنگِ درگیر کننده‌ی تبری. با تِم‌های حماسی و سوگ‌وارانه و اعتراضی. یک ادای دینِ تاریخی به هژبر. از نظر موسیقی بی‌نکته نیست حتما. ولی با بادهای کوبه‌ای و بادی و صدای از تهِ دل خوشرو، این کاست کولاک است. 

****(سه و نیم ستاره)

///////////////////////////////////////////////// 

26 اردی‌بهشت 93 

... از فیلم‌های هالیوودی

باز هم بد. 

*(نیم ستاره)

///////////////////////////////////////////////// 

19 اردی‌بهشت 93 

... از فیلم‌های هالیوودی

فیلمی نه چندان خوب. اصلا توصیه نمی‌کنم.

*(نیم ستاره)

///////////////////////////////////////////////// 

  12 اردی‌بهشت 93 

... از فیلم‌های هالیوودی

کی می‌شود فیلم‌های خوب هالیوود را ببینیم؟

*(نیم ستاره)

///////////////////////////////////////////////// 

 2 اردی‌بهشت 93 

بهشت از نمی‌دانم کی

آغاز سر حال. قاعده‌ی یک شام خوردن هم فیلم پیش می‌رود. بعدش هابیِ صرف می‌شود و می‌پاشد به دیوار و داغان می‌شود. حیف.

***(دو و نیم ستاره)

///////////////////////////////////////////////// 

26 فروردین‌ماه 93 

روزی روزگاری از امرالله احمدجو

هنوز مدام می‌بینم این فیلم را. بهتر از همه‌ی کارهای احمدجو. یکی از بهترین سریال‌های تلویزیون. روستایی. دقیق. زیبا. یک بار هم توی وبلاگ تحلیلش کردم. توی آن مطلب قدیمی‌هام، لای خرت و پرت‌ها، هست. ولی باید دوباره تحلیلش کنم. باید هر ماه، حداقل یک قسمت از این سریال را ببینم. این ماه بیش‌تر دیدمش. حظ کردم. از همه جاش.

*****(چهار و نیم ستاره)

///////////////////////////////////////////////// 

22 فروردین‌ماه 93 

مستند عمّامه‌های انگلیسی

اسمِ بد. نریش‌های تقریبا بد. سخنرانی متوسّط. صحنه‌های خوب از حرف‌های تأییدشدگان آقای شیرازی.

**

///////////////////////////////////////////////// 

17 فروردین‌ماه 93 

خط ویژه‌ی مصطفی کیایی

یک فیلم عالی. با موضوع و بازی و فرم و فیلم‌نامه‌ی ردیف.

****

///////////////////////////////////////////////// 

13 فروردین‌ماه 93 

طبقه‌ی حسّاس از کمال تبریزی.

بد. ضعیف. یک عطّاران خوب و دیگر هیچ.

*

///////////////////////////////////////////////// 

7 فروردین‌ماه 93 

شهر خدا.

عالی. همه‌چی تمام. شاهکار.

*****

///////////////////////////////////////////////// 

3 فروردین‌ماه 93 

زندگی زیباست.

فیلم زیبایی بود. خیلی زیبا.

****

///////////////////////////////////////////////// 

29 اسفندماه 92 (باقی فیلم‌های جشنواره را آرام آرام معرّفی خواهم کرد.)

شیار 143 از نرگس آبیار

خوب. نه آن قدر که تبلیغ و غلو می‌کنند. فیلم خوب جمع شد.

***

///////////////////////////////////////////////// 

15 اسفندماه 92 (باقی فیلم‌های جشنواره را آرام آرام معرّفی خواهم کرد.)

رستاخیز از احمدرضا درویش

فکر کنم من تنها کسی هستم که از فیلم خوشم آمده!

***

///////////////////////////////////////////////// 

11 اسفندماه 92 (باقی فیلم‌های جشنواره را آرام آرام معرّفی خواهم کرد.)

زندگی مشترک آقای محمودی و بانو از سیّد روح الله حجازی

بهترین فیلمِ جشنواره. 

***** (چهار و نیم ستاره)

///////////////////////////////////////////////// 

9 اسفندماه 92 (باقی فیلم‌های جشنواره را آرام آرام معرّفی خواهم کرد.)

بیگانه از بهرام توکّلی

بهرام توکلی‌اش خوب نبود. یا او بد ساخته و بدتر از آن بد نوشته یا این که نمایش‌نامه‌ی تنسی ویلیامز، قدرتِ لازم را ندارد. 

**

///////////////////////////////////////////////// 

2 اسفندماه 92 (باقی فیلم‌های جشنواره را آرام آرام معرّفی خواهم کرد.)

قصّه‌ها از رخشانِ بنی اعتماد

خیلی بد. پس‌رفتِ ویژه‌ی بنی‌اعتماد.


///////////////////////////////////////////////// 

25 بهمن‌ماه 92 (باقی فیلم‌های جشنواره را آرام آرام معرّفی خواهم کرد.)

آرایشِ غلیظ از حمیدِ نعمت الله

یک تریلر درست و درمان و پُرحرف و خوب. جذّاب. کارگردانیِ عالی. مضمونی این‌جایی و امروزی و درست و مبتلابه.

****

/////////////////////////////////////////////////

18 بهمن‌ماه 92 (باقی فیلم‌های جشنواره را آرام آرام معرّفی خواهم کرد.)

چ از ابراهیم حاتمی کیا

عالی. درست. انقلابی. صبور. اهلِ تحمّل. اسلامی. حاتمی‌کیای خوب.

****

///////////////////////////////////////////////// 

3 بهمن‌ماه 92

خسته نباشید از هاشمی و قرایی

دغدغه‌ی انسانی درست. با تکیّه بر فرهنگ‌ها و خرده‌ریزه‌های قومی. با داستانی زیادی نمادین و فانتزی. تبدیل نشدنِ دغدغه به قصّه! ارتباط‌های داستان، تصّنعی بود. با یک مغنّیِ ویژه و دوست‌داشتنی و درست.  

***

///////////////////////////////////////////////// 

11 بهمن‌ماه 92

شامِ ایرانی از بیژن بی‌رنگ

خاطراتِ خوبِ فیروز کریمی و بامزه‌بازی‌های اکبر عبدی. همین. چیز بیشتری نداشت.

**

///////////////////////////////////////////////// 

3 بهمن‌ماه 92

خسته نباشید از هاشمی و قرایی

دغدغه‌ی انسانی درست. با تکیّه بر فرهنگ‌ها و خرده‌ریزه‌های قومی. با داستانی زیادی نمادین و فانتزی. تبدیل نشدنِ دغدغه به قصّه! ارتباط‌های داستان، تصّنعی بود. با یک مغنّیِ ویژه و دوست‌داشتنی و درست.  

***

///////////////////////////////////////////////// 

17 دی‌ماه 92

مسجد کلیسا نیست از فردین آرش

فردین بچّه‌ی بااستعدادی است و می‌تواند با شناختِ بهتر از سینما کارهای عالی‌تری انجام دهد. 

**

//

خدمت‌کار 

فیلمی انسانی، درست‌کار، بی‌غل‌وغش، خارج از سینما... با موضوعی خوب و پرداختی دوست‌داشتنی. ولی تاریخ‌ساز نبود و همین طور شخصیّت‌ساز. 

*** (دو و نیم ستاره!)
/////////////////////////////////////////////////

10 دی 92

پدر خوانده ساخته‌ی فورد کاپالا
بهترین فیلمی که تا به حال داده‌ام. با بهترین بازی از مارلو براندو و به‌ویژه آل پاچینو. یک داستانِ ایتالیایی مافیایی اصیل.  
*
**** 
//

رستگاری در شاوشنگ فیلمی از دارابونت

یک داستانِ جالب. یک فیلمِ عالی. یک رستگاری عظیم. موردِ علاقه‌ی حاج فرج الله سلحشور.
***** (یعنی 4 و نیم ستاره)
//
عشق ساخته‌ی هانکه
از اوّل از فیلم خوشم نیامد؛ آخرش بدم آمد. هرگز فیلم درباره‌ی عشق نیست. چون عاشقی تویش نمایش داده نشده. 
 
**
//
هشهری کین از اورسن ولز
از اوّلش کمی مغشوش‌نما! فضل تقدّمش در تکنیک‌های فیلم‌برداری و کارگردانی است. فضل تقدّم همیشه در هنر نمره‌ی خوبی است. به ویژه این فیلم با بازی فراموش‌نشدنی خودِ ولز. 
****
/////////////////////////////////////////////////

5دی 92

ُجیب‌برِ خیابانِ جنوبی از سیاوش اسعدی

جاهایی شعاری. جاهایی ناسخته. جاهایی نرم. ولی مضمون عالی. مبتنی بر پژوهش. بازتولیدِ خوبِ جیب‌بر روی کاغذ و طرّاحی و میزانسن. ولی بازی متوسطِ رو به پایین مصطفی زمانی. تمهیداتِ خوب. برخی نتیجه‌گیری‌های شعاری. ولی قابل قبول. به‌ویژه این که کارِ نُخستِ کارگردان بود.

78

//

شب‌های روشن از فرزادِ مؤتمن

فیلم‌نامه‌ی عالی. قصّه‌ی خوب. خلوت. بدونِ شعار. بی‌تکلّف. بی‌ادّعاهای بزرگ و الکی. تحوّلِ باورپذیر. همه‌چی خوب. بسیار خلوت. آتشِ زیر خاکستر.

85

/////////////////////////////////////////////////

27 آذر 92 
سر به مُهر کاری از هادی مقدّم دوست

موضوع سخت. فیلم‌بلاگ. بدونِ کشش. لانگ‌شاتِ خوب! سعید حدادیان. دختر منگل. حاتمی منگل‌تر از دختر منگل. کارشناسی ارشد بی‌سواد. و تحسین از زاویه‌ی نگاهِ فیلم‌ساز. 

74

/////////////////////////////////////////////////

20 آذر 92 
شاهگوش به کارگردانی میرباقری.

سطحی. مقّوا. با قصّه‌ی بد و کمی روحوضی. چرا میرباقری آبروی کارهای فاخر را خرج این کارهای دم‌دستی می‌کند؟

زیر 60
/////////////////////////////////////////////////

12 آذر 92 
هیچ کجا هیچ کس؛ به کارگردانی ابراهیم شیبانی.

پست مدرن شدن یا بهم ریختن روایت فرق دارد با این که راش‌ها را روی میز تدوین در هم بیامیزیم. درهم شدنش منطقی نداشت. البته انصافاً فیلمِ بدی نبود. پایش فکر شده بود. ولی قصّه و روایتش کمی زه‌زننده بود. 

74
/////////////////////////////////////////////////

7 آذر 92 

آسمانِ زردِ کم‌عمق، فیلمی از بهرام توکّلی.

با روایتِ پست‌مدرن با قصّه‌ای خوب و داستانی. با بازی‌ خیره‌کننده‌ی ترانه علی‌دوستی. من شخصاً بازی به این خوبی ندیده‌ام... من خودم لحظه‌های از زندگی‌ام شبیه غزل این فیلم بوده است. آدمی به فرسایش و تباهی بسیار نزدیک است. باید دعا کند که با توسّل از این مهلکه‌ها و گریزگاه‌های سخت بگذرد. به قولِ شخصیّتِ مردِ فیلم آدم باید ذهنش را محکم کند. فیلم‌ساز اگر بخواهد فیلمِ پدرومادردار بسازد باید این طور بزند به قلبِ حادثه و داستان. باید جسور باشد. فیلم‌ساز ترسو، به دردِ لای جرز دیوار هم نمی‌خورد. به همین خاطر است که من خوشم می‌آید از این فیلم و همین طور فیلم گناهکاران. که هر دو جدّی بودن‌شان مصنوعی نیست، نتیجه‌ی زیستِ پرتلاطم فیلم‌ساز است. 

86. 

//////////////////////////////

1 آذر 92 

استرداد، فیلمی از علی غفّاری. 

باید میزانِ راستیِ داستانش را بیازمایم. اهمیّتش برایم البته ربطی به سینما ندارد. ولی به نظرم این در فیلم، آدم‌کشی‌های پی‌درپی و مرموز بودنِ بیش از اندازه‌ی آدم‌هایش متناقض‌نما بود. بازی فرّخ‌نژاد خیلی خوب بود. انگار یک ارتشیِ واقعی بود. 

74.

//////////////////////////////

24 آبان 92 

فقط مدّاحی و سخنرانی صمدی آملی. 

خوب. به‌جا. به ویژه صمدی آملی. 

85.

//////////////////////////////

18 آبان‌ماه 92

فقط رادیو فنگ‌ها؛ شماره‌های 30 و 31 و 32.

کوتاه شده‌اند. ولی 30 از همه بهتر بود. 32 هم یک گزارش خوب از بلوچستان داشت. ولی شماره‌ی 30 ناب‌تر بود و انتقادهایی که به کابینه‌ی روحانی داشته است. 

77.

//////////////////////////////

8 آبان‌ماه 92

برنامه‌های علیرضا نوری‌زاده در برنامه پنجره‌ای رو به خانه‌ی پدری

72

باید وقتی دیگر ایشان را نقد کنم. نکته‌های مثبتی در این انسانِ فیلم می‌بینم.

//////////////////////////////

17 مهرماه 92

گناهکاران از فرامز قریبیان

89

بسیار خوب. پلیسی. آگاتا کریستی. درست. زیبا. با یک فرامز قریبیان خیلی خوب. با بازی جاندار. واقعاً‌ قریبیان بازی نمی‌کرد. زندگی می‌کرد. چقدر بد قریبیان پیر شده. ولی چه خوب کارگردانی است. خیلی فیلم خوبی بود. همه چی درست. بدونِ لکنت هم حرفش را زد. 

11 مهر 92

دربند از پرویز شهبازی

74

اوّل این را بگویم این فیلم قابل مقایسه با گذشته نیست. عمراً. دوّم این که فیلم بدی نبود، منهای چند بی‌دقّتی در داستان، پایان‌بندی سرهم‌بندی و ناموجّه و برخی سهل‌انگاری‌ها و سیاه‌نمایی‌ها. ولی فیلم‌برداری‌اش چسبید به‌علاوه بازی‌های درخشان دو دختر نقش اوّل فیلم. و البته یک پوستر جذّاب و فکر شده. اسمش هم خوب بود. 

4 مهر 92 

فقط شماره‌هایی از رادیو فنگ. 

74

هم‌چنان شنیدنی. 

29 شهریور 92

پل چوبی از مهدی کرم‌پور

77

دیر پخش شد. حسّ و حالش رفت. ولی باز هم به دیدنش می‌ارزد. چند تا سانسور بی‌خود داشت. و چند اشاره‌ی سیاسیِ خوب. جمهوری اسلامی این فیلم‌ها را باید اکران کند. خیلی راحت‌تر از این‌ حرف‌ها. مخصوصاً این دست فیلم‌های معمولی را. با بازی دوست‌داشتنی مهران مدیری و فرهاد اصلانی و حتماً هدیه تهرانی. 

15 شهریور 92

فقط مدّاحی دیده‌ام در این چند مدّت.

30 مرداد 92

هیس، دخترها فریاد نمی‌زنند از پورانِ درخشنده. 

82

درباره‌اش حرف‌ زده‌ام؛ مفصّل. 

25 مردادماه 92

دهلیز از بهروز شعیبی

88

خیلی انسانی و درست.

28 تیر 92

شماره‌ای درباره‌ی دولت از سری مهمّات رادیو فنگ

78

مثل باقی رادیوفنگ‌ها، حداقل‌هایی از استاندارد را دارا بود. 

فیلم «مرگ کسب و کار من است» از امیر ثقفی

80

یک داستان تلخ و پر از مکافاتِ عمل. با بازی خوب امیر آقایی.

مستند «شام ایرانی» قسمت‌های کامبیز دیرباز و مهران غفوریان

82

کامبیر دیرباز را دوست دارم. چند تا حرف و عمل خیلی خوب داشت. دوست‌داشتنی بود و اصیل و البته مثل همه‌ی مازندرانی‌ها خون‌گرم.

مستند-فیلم «رالی ایرانی» ساخته‌ی سعید ابوطالب

71

معلوم بود ساخته شدنش از همه بیشتر کارگردان را گرفتار کرده بود. خیلی پروژه‌ی سختی بود. ولی دیدنش برایم جذّابیّتی نداشت. آن‌جایی که پای بنده‌ی خدا الناز شاکردوست هم شکست غم‌ناک بود. 

مستندِ «زندگی مدرن»  

زیر 60 

ضعیف. فرزاد حسنی اوّلش گفت می‌خواهم زندگی ایرانی اسلامی را نشان بدهیم. ولی من چنین چیزی ندیدم. وقت تلف کردن بود متأسّفانه. بدون برنامه‌ریزی و هدف و طرح مشخّص. کمی آزاردهنده و حتی کمی با تبختر همراه بود.
//////////////

6 تیر 92

شماره‌ی 4 مارش و شماره‌ی 28 صبح جمعه با شما از رادیو فنگ

79

یک مقدار با حسودی گوش دادم. این‌ها شش تا رادیو دیگر توی همین مایه‌ها و بعضاً با کیفیّت‌تر دارند. باید آن‌ها را هم گوش بدهم. 

//////////////

30 خرداد 92

«گذشته‌»ی اصغر فرهادی.

91.

شاید بعد از بار دوّم دیدن درباره‌اش چیزکی بنوی

سم. فیلم خوب و خوش‌مضمون. به نظرم بهتر و واقع‌بینانه‌تر از جدایی بود. با بازی‌های فوق‌العاده. مخصوصاً بچّه‌ها... بار دوّم هم دیده‌ام. عالی.

//////////////

25 خرداد 92

همه‌ی مستندهای انتخاباتی؛ روحانیِ اوّل، روحانیِ دوّم، قالیبافِ دوّم، جلیلیِ دوّم؛

77.

این‌هایی که نوشته‌ام از همه بهتر بودند. 

//////////////

21 خردادِ 92

مستندِ «مردی با کاپشن بهاری» ساخته‌ی بزرگمهر شرف‌الدّین از شبکه‌ی بی‌بی‌سی.

73.
از پایینی بهتر و واقع‌بینانه‌تر بود. 

//////////////

10 خرداد

مستندِ «خط و نشان رهبری» ساخته‌ی بزرگمهر شرف‌الدّین از شبکه‌ی بی‌بی‌سی.

62. 
ناتوان و نادرست و ناچسبناک با پایانی بد و اعتراف‌گونه که آخرش هم ما آیت‌الله خامنه‌ای را نشناختیم. با مصاحبه‌های ضعیف با آدم‌هایی کم و کم‌اعتبار. بدون وارد کردن حتّی یک شبهه‌ی مالی به رهبر. پس مخملباف چه بود آن همه هیاهو می‌کرد؟

//////////////

27 اردی‌بهشت

مستندِ «حجاب» از شبکه‌ی من‌وتو.

زیر 60.

از نظر تکنیکی ضعیف. از نظر فرم و محتوا پوچ و چندش‌آور.

//////////////

20 اردی‌بهشت 92

فیلم «این یک فیلم نیست» ساخته‌ی جعفر پناهی. 

70. 

فقط برای فهمیدنِ‌ حال و روز پناهی مستندِ خوبی است و ایده‌ی جالبی داشت. 

13 اردی‌بهشت 92
فیلم «آرگو» ساخته‌ی بن افلک. 

75.

یک فیلم متوسط. از این جور فیلم‌ها زیاد تولید می‌شود. ولی ایران حتماً مسأله‌ی مهمّی است برای هالیوودی‌ها. هم مهم و هم جذّاب. وگرنه از این دست داستان‌های پلیسی حماسی هپی اِند کم تولید نشده است در هالیوود. ولی این فیلم به خاطر زحمتی که در فضاسازی ایرانِ 58 کشیده این هم تقدیر شده. ضمن این که نباید انتظار داشته باشید که آن‌ها در از واقعه‌ی 13 آبان به تسخیر لانه‌ی جاسوسی یاد کنند. 

فیلمِ «زندگی پی» ساخته‌ی آنگ لی. 

84. 

یک فیلم مستند-داستانی-هیجانی-جلوه‌ویژه‌ایِ خیلی خوب. همه‌ی این‌ مؤلّفه‌ها به نسبت و عالی در این فیلم به کار گرفته شد. دقّت داستانی و هیجان در فضاسازی‌اش من را یادِ رمانِ فوق‌العاده کم‌مانندِ کافکار در ساحلِ موراکامی انداخته است. 

«شماره‌های 4 پدافند، دو و سه‌ی مارش، 27» و شاید شماره‌های دیگری از رادیو فنگِ عالی. 

85.

هم‌چنان پرانرژی، خوب و قوی هستند. با وجودِ این که یکی از اعضای‌شان را گرفته‌اند. با وجودِ این که ما اصلاً نمی‌شناسیم‌شان. با وجودِ این که معلوم نیست که استدیوهای‌شان کجاست. با وجودِ این که هیچ چیزشان معلوم نیست. 

فیلم «برف روی کاج‌ها» ساخته‌ی پیمان معادی. 

79.

یک فیلم دقیق و درست با حرفِ حسابی. فقط با ریزه‌کاری‌هایی که اگر بازشان کنم، ممکن است بتوان با آن تفسیرهایم معادی را یک ساختارشکن نامید. ولی این فیلم از کُما فیلم‌نامه‌ی جلوتری داشت. برخوردها در آن کمی رمانتیک و در عین حال روایت‌کننده‌ی یک تباهی بود. مثلا برف روی کاج‌ها زیبا بود. ولی برف سردی دارد و سختی و گرفتاری...

مستندِ «سیمین دانشور» از بی‌بی‌سی.

74. 

انصافاً سیمین قوی‌تر از جلال بود؟ این درست است؟ اگر این طوری است، چرا سیمین، بعد از سووشون کاری به آن خوبی ننوشت. تنوّعِ کاری سیمین، 10 درصد جلال هم بود؟ من نمی‌گویم همه‌ی داستان‌های جلال بهتر از کارهای سیمین است یا نمی‌گویم سووشون از مدیر مدرسه ضعیف‌تر است. ولی می‌گویم در عالمِ نویسندگی جلال کجا و سیمین کجا! هر چند سیمین حتماً داستان‌نویسِ خوبی بود. حتّی به خاطرِ صحنه‌ی آخرِ سووشون. 

فیلم «تهران 1500» ساخته‌ی بهرام عظیمی. 

71. 

انیمیشنش خوب بود. داستانش خیلی بد و بازاری و گزارشی بود. حیفِ این همه زحمت. راستی تهران 1500؛ این‌جوری است واقعاً؟

//////////////

27 فروردین 92
فیلم «درخت گلابی» ساخته‌ی داریوش مهرجویی. 
85. 
داستان، کشش این همه کش را نداشت. ولی 60 دقیقه‌ی فوق‌العاده‌ عالی. با آشتی کم‌نظیر ادبیّات و سینما. داستان گلی ترقّی چقدر زیبا روایت شده بود. واقعاً حظ کردم. ولی ای کاش این همه کش نمی‌یافت. فیلم را دوست داشتم از نظر مضمون. جلوتر از خاطره‌بازی‌های خیلی از فیلم‌های جدیدتر. فیلم از مثلاً پلّه‌ی آخر هم امروزی‌تر بود. 

//////////////

22 فروردین 92

فیلم «هامون» ساخته‌ی مهرجویی.

70.

خوشم نیامد. بازی‌های خوب نسبت به آن زمان. یک عزّت انتظامی همیشگی و شکیبایی خیلی خوب. کمی سمپاتی می‌خواهد که آن را ماندگار در سینمای ایران بنمایم. 

فیلم «خاک آشنا» ساخته‌ی فرمان‌آرا. 
80.
روپا با فیلم‌نامه‌ی خیلی خوب. من دوست داشتم. عشق‌ و بازگشت به زندگی و پیام روشن فیلم که روشنایی بود. بر عکس بالایی. 
فیلم «رسوایی» ساخته‌ی مسعود ده‌نمکی.
79. 
بالا بردن دوزِ عرفان در سینمای راهِ ما نیست. راهِ ما بیشتر از درونِ اصلاح روش‌های فقهی بیرون می‌آید. دیالوگ‌های ضعیف و نسنجیده. ولی روحانی که جاهایی خوب است (کنشِ خوب دارد) و مردمی که خصلتِ بدشان را باید گفت و اکبر عبدی که عالی است و تیتراژی که دوست‌داشتنی است. 
فیلم «قاعده تصادف» ساخته‌ی بهنام بهزادی. 
77. 
تا این حد هم شکافِ نسلی بین ما و نسل گذشته نیست. اغراق دارد. بازی‌های خوب دارد. فیلم‌نامه و قصّه‌ی خیلی خوبی دارد. ولی مضمون را من دوست نداشتم و فرم را. هر دو توی ذوق می‌زد و زیادی نگران بود و زیادی غیر واقعی. یک نشانه‌اش هم همین بود که اصلاً واردِ ورِ دیگر زندگی‌ نشده بود. ورِ بزرگ‌ترها. 
//////////////

15 فروردین 92

سریال «پایتخت 2» از شبکه‌ی یک.

73.

سریالی با اجرای خوب، خانواده‌ و آدم‌های دوست‌داشتنی و معمولی. مهربان و پذیرفتنی. مخصوصاً قسمتِ نامه به رییس جمهور خیلی خوب و زیبا درآمد. ولی مشکلش بی‌منطقی برخی داستان‌ها و از هم بدتر منگلی، حواس‌پرتی و عقب‌افتادگی پیرمردِ آن است. اصلاً شبیه حتّی پیرمردهای حواس‌پرت شمالی هم از آب درنیامد. مقایسه‌اش کند با کبری حسن‌زاده پیرزن شاهکار، اکشن، دوست‌داشتنی، قدرتمند، و یلِ بی‌ادّعای «مرهم».
مجموعه‌ی «کلاه‌قرمزی و پسرخاله» ساخته‌ی طهماسب و جبلی. 
78.
تکرار یک کار، اگر با نوآوری‌هایی همراه نباشد، دل‌چسب نخواهد بود. برای من قسمتِ سالِ 90 این مجموعه بهترین بوده است. ولی باز  هم توی برهوتِ صدا و سیما نعمتی است. «دختر همساده» را این سری نوآوری جدیدی دیدم. مخصوصاً نقدِ خوبی که از تربیت تلویزیونی برنامه‌هایی چون خاله فلان و فیتیله و این‌ها کرده بود. بسیار نقدش به‌جا و عالی بود. «بـــــــــــــلــــــــــــــه. دست و هورای بلند.»
سخنرانی‌های «صمدی آملی».
نمره نمی‌دهم. استفاده کردم. شاید نمره دادنِ من کمی شبهه در دلِ مخاطب ایجاد کند. هرچند ارزیابی من به سطح و کیفیّت کلاس‌های ایشان برنمی‌گردد. چون صلاحیّت نظر دادن در این‌باره را در خود نمی‌دیدم. ولی من استفاده کردم از آن سخنانِ خوب. 
//////////////

9 فروردین 92

مستندِ «ایرانگرد» از شبکه‌ی چهار.

68.

به همراه کلاه قرمزی جزء تنها مجموعه‌های موردِ پسندم در ایّام نوروز بود تا به حال. ولی بدی‌اش این است که خیلی توی ذوق می‌زند، مخصوصاً در منطقه‌ی مازندران. نگاهش توریستی به ایران است. کم‌تر به زندگی‌ها نزدیک شده و بیشتر مادح‌شان است. این نقطه ضعف است برای یک مستندی که قرار است مستند باشد. این مستند در حدِّ تور لیدر هم به زندگی مردمان نزدیک نمی‌شود یا اگر نزدیک می‌شود از ورِ ستایش‌گریِ بی‌حصر است. 
//////////////

7 فروردین 92

فیلم «حوض نقّاشی» ساخته‌ی مازیار میری.

88.

فکر نمی‌کردم از این فیلم خوشم بیاید. ولی آمد. یک فیلم پراحساس، انسانی، کاملاً درست و دوست‌داشتنی. مردمانِ خوبی هستند مردمانِ این فیلم. بسیار شاد. بسیار خوب. چقدر هم سعی می‌کنند ساده و بی‌گره مشکل‌های سختِ زندگی‌شان را حال کنند. در دنیای شادِ باهم بودن‌شان چنین‌اند. کاش ما هم به این روحیّه‌ی انسانی می‌رسیدیم و این‌قدر دنیا را جدّی و عبوس نمی‌گرفتیم.
//////////////

29 اسفند 91

مداحی‌هایی از محمود کریمی و سخنرانی‌های از آقای صمدی آملی

83.

عالی و خوب. مخصوصاً سخنرانی‌های آقای صمدی آملی. نمی‌گویم استفاده‌ام از آقای صمدی آملی چیست یا حتّی موضوع بحث‌های‌شان را هم نمی‌گویم. فقط می‌گویم برای هدفی که من دنبال می‌کنم، عالی‌ست. خیلی به درد به خور. 

//////////////

23 اسفند 91

«شماره‌»ی پدافند 3 رادیو فنگ.

86.

فوق‌العاده عالی بی‌درد بودن برخی از هنرمندان را دست می‌اندازد. خیلی خوب. 

مستند «سرانجام نامبارک» از شبکه‌ی یک.

64.

این نمره را فقط به خاطر قدیمی‌ بودن تکّه‌هایی از فیلمش دادم. فرض کنیم احمدی‌نژاد، همان بنی‌صدر است! کی چی؟ آن هم با این نریشن ضایع! راستی این هم در راستای وحدت بین مردم است دیگر؟ نمردیم و معنای وحدت را فهمیدیم. 

//////////////

17 اسفند 91

«همه‌ی شماره‌های منتشر شده‌»ی رادیو فنگ.

82.

نمره‌شان را پایین دادم چون چپ بودن‌شان به کارشان آسیب زده. همه را گوش کردم. همه‌ی آن چیزی که تا به امروز منتشر کرده‌اند به جز پدافندِ 3. اگر برخی بازی‌های فرمی و چپ‌گرایی‌شان در استدلال و نقضیه‌سرایی‌های بیش از حد نبود، نمره‌شان بالای 90 بود. چون به لحاظ تکنیکی کار عالی است. به لحاظ اجرا و خیلی وقت‌ها محتوایی پسندیده است. همه چیز فکر شده است، جز برخی نقضیه‌سرایی‌های‌شان. بهترین بخش هم گزارش‌های ساموئل میرانتین است. خبرنگار واحد حاشیه‌ای خبر!

«فصل کرگدن» از بهمن قبادی.

زیر 60.

بد و تنفّربرانگیز. رسماً افتضاح بود. و همین طور کثیف. 

//////////////

10 اسفند 91 

«روبانِ قرمز» از ابراهیم حاتمی‌کیا.

71.
فیلمِ گذارِ حاتمی‌کیا. از آژانس به موج مرده و ارتفاع پست و مزرعه‌ی پدری. بخش‌هایی از سینمای حاتمی‌کیا که دوستش ندارم. ولی این فیلم نشان می‌دهد که دفاع ما در دوران جنگ، یک دفاع جنگ‌طلبانه نبود. امّا حاتمی‌کیا در بیانِ عقیده‌های جدیدش الکن است. هنوز دیوانه‌بازی‌های پرستویی‌اش معنا نگرفته و کامل نشده است. پرستویی‌اش آنی نیست که حتّی خودِ حاتمی‌کیا می‌خواهد. انگار همین پرستویی از میدانِ مین بیرون می‌آید و در موجِ مرده و مزرعه‌ی پدری حرفش را می‌زند و البته هنوز آرمان‌خواه...

«طبقه‌ی سوم» ساخته‌ی بیژن میرباقری.

82.
فیلمِ روپا و خوش‌فرم و دقیق. جز یک سوم میانی فیلم که زیادی کش آمده بود. باقی‌اش پر از منطق و ریزه‌کاری و فیلم‌نامه‌ی دقیق بود. آن قدر خوب بود که غذایم ذغال شد. اگر می‌خواهید ببینید یک فیلم خوب است یا نه. اوّل فیلم غذا بار بگذارید. اگر غذای‌تان ذغال شد، یعنی فیلمی که دیدید فیلمِ خوبی بوده است. هر چه سیاهی بیشتر، فیلم هم بهتر.
چند فیلمِ هالیوودی. 
همه‌شان بد بودند و کثیف. شاید فقط بتوانم اسمِ یکی از آن‌ها را بیاورم. Slightly_Single_in_L.A. آن را هم اگر ندید، نبیند. ولی فیلم‌نامه‌اش فکربرانگیز است. همین. 
//////////////

4 اسفند 91 

شماره‌هایی از رادیو فنگ به‌وِیژه شماره 26 و شماره یکِ مارش.

83.
شماره‌ی 26 خشمگین‌تر از قبل بود. ولی بسیار دوست‌داشتنی با گزارش‌هایی ناب. مارش هم کاری معمولی بود برای بچّه‌های باهوشِ فنگ.

«پلّه‌ی آخر» فیلمی از علی مصفا.

73.
از فیلمِ قبلی مصفّا جلوتر بود. حتّی از آسمانِ زردِ کم‌عمقِ توکّلی هم جلوتر بود. همین شد که برگشتم و ده نمره‌ای از نمره‌ی فیلم آسمان... کم کرده‌ام. چون حتّی در ایده و اجرا بسیار به این فیلم شبیه بود. ایده‌ی خوبِ روایتِ پست‌مدرن، ولی حرکت‌های نمایشی دوربین و بازی‌های اغراق‌شده‌ی مصفّا اذیّتم می‌کرد. به امید فیلم‌های بهتر از علی مصفّا. ای کاش دست از این بالماسکه‌ای بازی‌ها بردارد و فیلمِ ایرانی‌تر و منطبق‌تر با مایی بسازد. 

//////////////

25 بهمن 91 

«زندگی و دیگر هیچ» فیلمی از عبّاس کیارستمی.

83.
فیلمی بسیار خوب و درگیر کننده با روح آدمی. من از سینمای کیارستمی خوشم می‌آید. 

«رویای زنی در دوردست» فیلمی از علی مصفا.

زیر 60.
بخواهی ادای کیارستمی یا هر کس دیگری را دربیاوری همین می‌شود. امیدوارم فیلم روی پرده مصفا، فیلم بهتری باشد.

//////////////

20 بهمن 91 

«تنهای تنهای تنها» فیلمی از احسان عبدی‌پور. 

83.
فیلمی درباره‌ی مسأله‌ی صلح جهانی و پیام ایران در این‌باره با زبانی محلّی و گویا و بدون ادا و شعار. تولید شده در صداوسیمای مرکز بوشهر. یک کارِ قوی که در جشنواره هم چشمِ خیلی‌ها را گرفت. مخصوصاً بازیِ خوب نونهالِ نقش اوّل. فیلم را از جهتِ بومی بودن در زبان و جهانی بودن در پیام پسندیدم. فیلمی که از پس خودش بربیاید فیلمِ خوبی است. حتّی اگر بعضی جاها شخصیّت‌ها اغراق‌شده بازی کنند یا بیش از حد منفعل باشند. در جشنواره به این فیلم خوب دادم. 
«آسمانِ زردِ کم‌عمق» ساخته‌ی بهرام توکّلی. 
72. 
فیلمِ رمان‌گونه‌ی توکّلی را به همین خاطر دوست دارم. به خاطر بیانِ غیرِ خطّی و پرش‌های زمانی خیلی خوب با فضاسازی که به خوبی آن ویرانی در اوجِ زیبایی را نشان می‌دهد. البتّه در منطقِ داستانی‌اش می‌توان ان‌قلت وارد کرد. ولی چنین تجربه‌ی جدید و شارپی از توکّلی که رگه‌هایی از آن را در فیلمِ قبلی‌اش دیده بودیم، برایم خوش‌آیند بود. بازیِ ترانه علیدوستی هم خوب و باورپذیر بود. با وجودِ این که نقش او از همه جهت سخت بود. فیلم را خیلی‌ها نپسندیدند، ولی من به این فیلم در جشنواره به خاطرِ جرأتی که خرج داده بود خوب دادم. 
«کلاس هنرپیشگی» ساخته‌ی علیرضا داودنژاد. 
86.
در هم ریختنِ ساختارها در این فیلم هم دیده می‌شود. داودنژاد با تکیّه بر دانش فیلم‌سازی و فیلم‌نامه‌نویسی و اجرای موفّق که کاملاً در ساختارِ فیلم نشسته بود، یک فیلمِ متفاوت و با موضوعی سرگرم‌کننده ارائه کرد. داودنژاد نکته‌های فلسفی و انگیزه‌های فیلم‌سازی‌اش را مطرح و به خوبی بیان کرد. این فیلم که درباره‌ی خانواده‌ای متمول است که در گیرودارِ بازارِ گرانِ سکّه، وسوسه می‌شود خانه‌ی مادرش را بفروشد. جبهه‌گیری‌های خانوادگی با تقطیع‌ها و حضورهای به‌موقع داودنژاد، هیجانی‌تر و عمیق‌تر شد. به این فیلم هم در جشنواره خوب دادم. 
«مرهم» ساخته‌ی علیرضا داودنژاد. 
84. 
فیلمی اجتماعی با بازی خوبِ و نایابِ پیرزن‌های مهربانِ فیلم. از همین فیلم‌ هم می‌توان فهمید داودنژاد دغدغه‌های انسانی و درستی دارد و این دغدغه‌ها را به خوبی به تصویر می‌کشد. 
راستی در جشنواره در صفِ «حوضِ نقّاشی»، «رسوایی»، و «قاعده‌ی تصادف» ناکام ماندم. امیدوارم در فرصتی مناسب همه‌ی فیلم‌های خوبِ جشنواره را ببینم.

//////////////

12 بهمن 91 

چند فیلم آمریکایی و فیلم «درباره‌ی الی» اصفرفرهادی. 

درباره‌ی الی: 87.

فیلم‌های آمریکایی به‌جز یکی‌شان همه زیرِ 60. آن بالای 60 و زیر 70 هم فیلمِ The Amazing Spider man بود؛ که آلودگی‌های مرسومِ هالیوودی‌اش از آن‌هایی که دیده‌ام و حاضر نیستم اسم‌شان را بیاورم، خیلی کم‌تر بود و بیش‌تر از سرگرمی حرفِ جدیدی برای زندگی نداشت. بی‌هیچ نکته‌ی قابل بیانی. امّا فیلمِ اصغر فرهادی را که بیش از 20 بار دیده‌ام، هم‌چنان برایم روپاتر از جدایی است. فیلمی قصّه‌گو با روایتی صادقانه و نقدی به‌جا از قشرِ متوسّطِ و شبه‌روشنفکرِ ایرانی. شاید از نظرِ محتوایی- به جز برخی شوخی‌ها و بزن‌به‌رقص‌هایی به اندازه‌ی تکرار چندین باره‌اش اقتضای ژانرِ فیلم نبود- یکی از راست‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ما باشد. آن قدر قصّه‌ی فیلم درست و صادقانه است، که آن را جزء معناگراترین فیلم‌های عمرم می‌توانم نامید. اگر  به من می‌گفتند این فیلم را مسئول سابق بسیج دانشجویی دانشگاهِ هنر ساخته باور می‌کردم! راستی مگر نه این است که اصغر فرهادی وقتی دانشجوی دانشکده‌ی هنرهای زیبا بود، در بسیجِ آن‌جا بروبیایی داشت؟!

//////////////

5 بهمن 91 

شماره‌هایی از رادیو فنگ. 

78. 

فنگی‌ها برنامه‌های اخیرشان هم کوتاه‌تر شده و بدقول‌تر. دیر به دیر به‌روز می‌کنند. در دی‌ماه هیچ چیزی به‌روز نکردند. ما هم که دقیقاً نمی‌دانم اسم و رسم و نشانی این رفقا کجاست تا بیش‌تر باهاشان صحبت کنیم. آن‌ها یک هویّت دارند و آن هم رادیو فنگ است. پرونده‌ی سانسورشان زیادی نوستالوژی داشت. من از نوستالوژی زیاد خوشم نمی‌آید. پذیرایی ساده‌ی مانی حقیقی را دوباره دیدم و سه امتیاز به امتیازش در فرآیندِ نمره‌دهی‌ام به آن اضافه شده است. 

//////////////

21 دی 91 
«پذیرایی ساده» از مانی حقیقی.
76. 
باید یک بار دیگر این فیلم را ببینم. امّا قصّه این فیلم، گویا از یک ایده ی مشهور سیاسی گرفته شده بود. پخش پول میان مردم. با رفتارهای متفاوتی که مردم با این پول دارند. این مسئله با نگاه مانی حقیقی دیده شد و این که پول چه مشکلاتی برای جامعه آفریده است در فیلم نقد می شود. البته با نگاهِ خاصِّ مانی حقیقی که در آن اعتقادات مردم هم به سخره گرفته می شد. مخصوصاً در سکانس نفس گیر، عصبی، و تندخو و هتّاکِ برخورد مانی حقیقی با معلّم. شاید یک بار دیگر فیلم را ببینم نمره ی بهتری به آن بدهم. ولی از این که تا این حد مردم را غرق در اوهام و خرافات دیده بود یا آن ها را ترسو و جازن معرفی کرده بود، خوشم نیامد. 

//////////////

17 دی 91

«مدّاحی‌ها و مناجات‌ها»ی سلحشور. 

84. 

در نظرِ من سلحشور مدّاح بسیار دلنشین با شعرهای خوب و حرف‌های مخلصانه است. بسیار دوستش دارم. حتّی کلفتیِ صدایش هم برایم اهمیّتی ندارد. واقعاً حس می‌کنم شعرها و سبک‌های سلحشور، یک راهِ مناسب برای عزاداری است. 
دو فیلمِ بدِ هالیوودی
زیر 60. 
 اسم‌هاشان را نمی‌آورم که بروید ببینید. چون نه محتوا دارد و نه خیلی جاها اخلاقی است. یکی‌اش که بدجوری از مفهوم خالی بود. 

//////////////

14 دی 91

«مدّاحیِ روزِ اربعینِ» محمود کریمی. به اضافه‌ی همه‌ی مدّاحی‌های دیگرِ کریمی که امروز گوش داده‌ام. 

83. 

به دلم نشست. هم‌چنان زیبا و گوش‌دادنی است. 

//////////////

8 دی 91

«رادیوفنگ» شماره‌ی 24. 

74

رادیو فنگ یک مقدار ضعیف شده است. امیدوارم قوی‌تر شوند. البته آن‌ها هم‌چنان خوب هستند. 

//////////////

30 آذر 91

«یه عاشقانه‌ی ساده» ساخته‌ی سامانِ مقدّم. 

72. 

هنوز نفهمیده‌امش. مخصوصاً نمادگرایی بی‌حصرش و دو سه شخصیّت به شدّت بالماسکه‌ای «خوهر و برادرِ باباصفر» را می‌گویم با نقشِ معجولِ نماینده‌ی نظام که گویی سپاهی است. یک مصطفی زمانی کلیشه و یک همایون ارشادیِ خوب. با داستانی با چفت‌وبست.

//////////////

23 آذر 91 

«من مادر هستم» ساخته‌ی فریدونِ جیرانی. 

68. 

فیلمی درباره‌ی خیانت. همین. نه آن قدر قوی که درباره‌اش شلوغ شده است. با انتقاد از زیادی پول داشتن و فرایند رنگ باختن غیرت. من یکی با دیدنش به فساد علاقه‌مند نشدم. هرگز. ولی به نظرم رسید داستان زیادی در این باره پیش رفته بود. برایم کمی غیرِ واقعی بود که قشرِ مرفّه ما تا این حد منحط شده باشد. داستان هم برای واقعی جلوه دادن این انحطاط همه جانبه تلاشی نکرد. بلکه فقط سعی کرد خیانت‌های ضربدری بدونِ منطق‌پردازی نشان دهد. 

//////////////

16 آذر 91 

«دست‌های خالی» ساخته‌ی ابوالقاسمِ طالبی. 

زیرِ 50. 

کاری مردود از طالبی با بازی‌های شعاری و دیالوگ‌های مسخره. با بازی خوب خسرو شکیبایی. ابوالقاسمِ طالبی در «قلّاده‌های طلا» بسیار حرفه‌ای‌تر از این ابوالقاسم طالبی است.

«شوکران» ساخته‌ی بهروز افخمی.

77.

فیلمِ خوبِ افخمی و خیلی خیلی جلوتر از زندگی خصوصیِ فرحبخش. ضمن این که از نظر تاریخی هم جلوتر و بهتر بود. با بازی تحسین‌برانگیز هدیه تهرانی. 

«بی‌خود و بی‌جهت» ساخته‌ی عبدالرّضا کاهانی. 

81. 

به ادّعای فیلمساز می‌خورد. بی‌خود و بی‌جهت. از همین جهت درست بود. ابزورد بود. با بازی‌هایی عالی و کارگردانی و دکوپاژِ خیلی خوب. اصلاً نفهمیدم کی 90 دقیقه تمام شد. 

//////////////

9 آذر 91 

«زندگی خصوصی آقا و خانمِ میم» ساخته‌ی سیّد روح‌الله حجازی. 

74.

این فیلم قطعه‌ی درخشان کم نداشته است. گفت‌وگوهای خوب. حاتمی‌کیای دوست‌داشتنی و کرامتیِ پیچیده. امّا در کلیّتش برایم پسندیده نبود. البتّه باید اعتراف کنم از آن فیلم‌هایی‌ست که با یک بار دیدن همه چیز دست‌گیرِ آدم نمی‌شود. فیلمِ به لحاظِ اخلاقی هم پاکیزه است. حرفش را با کاتالیزورهای محرّک نمی‌زند. تصاویرِ بالماسکه‌ای آن هم خارج از حد و حدود نیست. شاید بارِ دوّم که دیدمش، امتیازش را بیشتر کردم. 

//////////////

5 آذر 91 

«سعادت آباد» ساخته‌ی مازیار میری. 

88. 

برای بارِ دهم یا یازدهم دیدمش.

داستانِ یک خیانت، به همراه گذری جامعه‌شناختی و روان‌شناختی به طبقه‌ی نوکیسه‌ی سعادت‌آبادنشین، که در قیاس به شهرکِ غرب جدیدتر است. با آدم‌هایی که هر یک به اندازه‌ای در منجلابی اسیرند. و چقدر من شخصیّتِ علی را دوست داشتم. با بازی امیر آقایی. فیلمِ موردِ علاقه‌ی سالِ 1390 حقیر. بدونِ ذرّه‌ای تردید. 

«پدافند 2» کاری از رایو فنگ. 

87. 

درباره‌ی پروژه‌ی دیهیمی کار کرده بود و الحق هم با توجّه به مبانی خودش درست کار می‌کند. بگذریم از این که به نظرِ من هم انتقادشان به دیهیمی انتقادی درست و عمیق است. 

//////////////

2 آذر 91

«بویِ کافور، عطرِ یاس» ساخته‌ی فرمان‌آرا.

75. 

دوباره دیدم. پر از متلک‌های فرمان‌آرایی. فیلمی پر از مرگ و یادآوریِ آن. فیلمی با سکانس‌هایی ماندنی و بی‌نهایت واضح که برای ثبتِ در تاریخ نمایش داده شده‌اند. دیدن یکی از آن‌ها برای ناراضی‌های 16 آذرِ 83ی دانشگاهِ تهران تلخ اندر تلخ است.

//////////////

شروع: 25 آبان 91 

«آیینه‌های روبه‌رو» ساخته‌ی نگارِ آذربایجانی. 

85.

فیلم دیدنی بود آیینه‌های روبه‌رو. ساخته‌ی نگار آذربایجانی. دگرجنس‌خواه‌ها به خوبی در این فیلم معرّفی شده‌اند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۵۸
میثم امیری