پیشیگرفتن چیدمان از محتوا؛ مورد تازه: موبایلبهدستِ قمی
فیلمی کوتاه در فضا پر شده است؛ مردی پشتِ در حرم حضرت معصومه ایستاده است و دوستانش را به حضرت زهرا قسم میدهد تا بیایند و آنجا را به «آتش» بکشند تا به حرم برسند.
گروهی به این فرد حمله و متهمش کردهاند که میخواهد همان کاری را کند که اهالی سقیفه -بنا به اعتقاد شیعیان- با خانهٔ صدیقه طاهره کرده بودند.
به نظر من، در ساختار ذهنی گوینده، حضرت زهرا و آتشزدنِ در کنار هم میآیند. یعنی هندسه ذهنی این فرد در هیئتهای مذهبی و در روضههای خانگی جوری سرشته شده است که مسئله در و دیوار و آتش زدن و مجروح شدن صدیقهٔ طاهره همه با هم است. این نتیجهٔ نوعی از هیئتی بودن است که برایش ابوالفضل با عمود و علیاصغر با سهشعبه عجین است. (به همین دلیل است که در هیئتها معمولاً اینکارهها زودتر از مداح ادامهٔ شعر را میخوانند یا با سرعتی حیرتانگیز دم نوحه را حفظ میکنند.)
ناخودآگاه آدمی جلوتر از خودآگاهشان میتازد و واژههای آدمها را میسازد و گاهی اساساً صرف نظر از معنی، آنها را به کار میبرد. اتفاقا در شرایطی که آدم روی گفتههایش تسلط ندارد و اعصابش به دلیل خوشحالی یا ناراحتی در آرامش نیست، این دستاندازها پیش میآید. یعنی جملهها با همان ساختاری که در عمق وجود آدم ثبت شده است به بیرون پرتاب میشود و در موقعیت جدید تصحیح نمیشود.
بهعلاوه، فردی که در این فیلم صحبت میکند -احتمالاً- استاد سخن نیست و در کارگاه واژهسازی ذهنش، مهارت ویژهای ندارد. لحظهای داغ کرده است. چشمانش دری بستهشده میبینند. در بسته او را به یاد حضرت زهرا میاندازد و یاد حضرت زهرا هم او را سمت ماجرای در و آتش میبرد. به همین سادگی این «تپق» ساخته میشود. گوینده اشتباه کرده است، چون در موقعیت تناقضآلودی گرفتار شده است و نمیتواند از کمند هندسهٔ واژهها در وجودش بگریزد و به اشتباه از کلمهها استفاده میکند و محتوا از دستش در میرود.
این ارتباط ارگانیک بین واژههای همفضا در شعر همهٔ شاعران بزرگ هم دیده میشود. مثلاً در شعرهای شاملو «عیسا» با «صلیب» همراه است. گاهی این صلیب با فاصله میآید. مثلا در قطعهٔ زیر اتفاق بامزهای افتاده است. خواننده بلافاصله بعد از عیسا، صلیب نمیبیند، ولی ناخودآگاه شاعر بیکار نمینشیند و خودش را نشان میدهد:
«زخمِ گُلمیخها که به تیشهی سنگین
ریشهی درد را در جانِ عیساهای اندُهگینِمان به فریاد آوردهاست
در خاطرههای مادرانهی ما به چرکاندر نشسته؛
و فریادِ شهیدِشان
به هنگامی که بر صلیبِ نادانیِ خلق
مصلوب میشدند.»
و آخِر:
من فرد حاضر در کلیپ را نمیشناسم و داوری من از موقعیت ویژهای است که فردِ هیئتی در آن گرفتار میآید و به «احتمال قوی» دربارهٔ این فرد هم درست است. و اگر موضوع حرفم با موقعیت این بنده خدا بخواند، لابد خودِ این فرد بعدها با دیدن فیلمش از همه بیشتر عذاب کشیده است و دوستانش هم بسیار به او سرکوفت زدهاند. و باز هم به احتمال قوی خود این فرد -به شیوهای درست یا غلط- خودش را دلباخته صدیقهٔ طاهره میداند؛ چنین تهاجمی به سمتش درست نیست. بر کنارِ از همهٔ این موضوعها، ضعیفکشی یکی از نشانههای رفتار غیرِ انسانی است.