چه بحثها! (هر چه گشتم جوابهای مخالفانم را نیافتم! فکر کنم از کلوب لغو عضویّت کردند.)
لاییک : کلوب دوست و برادر سکولاریسم
سکولاریم از اهداف ماست
لایسیته هم در ادامه راه ماست
پیشرفت ما در گرو همت ما در رسیدن به این دو است
پس بیایید به دست هم مبارزه را ادامه دهیم
درفش کاویان رو بر سر ببریم و تا خون در رگ داریم فریاد بزنیم زنده باد ایران....
لاییک منتظر شماست....
پاسخ ها
البته سکولاریزم حوزه مشخص و تعریف شده ایی هم باید داشته باشه.(که البته در بسیاری کشورها داره)
در بسیاری از موارد سکولاریزم اجازه دخالت در امورد زندگی شخصی و معنوی اشخاص رو نخواهد داشت.
بعنوان مثال امریکا کشوریست سکولار اما در قیاس با اروپا بمراتب مذهبی تر است.
به هر صورت انتقادات جدی هم از سوی فیلسوفان سنتگرا به سکولاریزم وارده...
تعریف لائیسیته کاملا مشخصه:
1- حکومت از هیچ دینی حمایت نمی کنه و نهاد های کشور (مدارس، بیمارستانها و ...) کاملا آزاد هستند. هیچ دینی به عنوان دین رسمی شناخته نمیشه، مدارس اصول هیچ دینی رو تدریس نمی کنند، کسی حق نداره دین خودش رو به فرزندش اجبار کنه، حکومت به هیچ دینی خراج نمی پردازه و ... .
2- مردم آزادند هر دینی داشته باشند. مراسم دینی شون رو انجام بدن، و از اصول خودشون پیروی کنند، تا زمانی که مزاحمتی برای سایرین نداشته باشند. (چارچوب قانون) حتی پیروان هر دین می تونند حزب تشکیل بدن و در انتخابات شرکت کنند و در صورت پیروزی در انتخابات هر کدوم از قوای سه گانه، اختیار عمل رو در دست داشته باند. اما پس از انتخابات بعدی پیروز بعدی سر کار خواهد اومد و حزب شکست خورده هم قدرت رو واگذار خواهد کرد. البته واضحه که هر کدوم از احزاب (دینی یا غیر دینی) حتی در صورت پیروزی در انتخابات حق خارج شدن از خطوط قانون اساسی رو نخواهند داشت. برای مثال مسلم ها حتی اگر در انتخابات هم پیروز بشن حق ندارند که اصول خودشون مثل ولایت فقیه، حجاب، مجازات های عجیب خودشون، قوانین خودشون و هیچ ... دیگه ای رو وارد قانون کنند و موظف هستند به عقاید من آدئیست یا مسیحی یا بودیست احترام بذارند.
لائیسیزاسیون: لائیسته فرآیندی است که در کشور هایی که، دین دستگاه قدرتمند و متمرکزی است که برای خود رسالت اجتماعی قائل است، اتفاق می افتد. نظیر کشور های کاتولیک و یا جمهوری اسلامی. و این فرآیند نیاز به مبارزه ی مستقیم علیه تئوکراسی (سلطه ی دین) دارد. همونطور که عرض کردم این مبارزه می تواند با تنش و نزاع همراه باشد.
سکولاریزاسیون: فرآیندی است که ما با تغییر و تحول توام و تدریجی دولت، دین و بخش های مختلف فعالیت اجتماعی مواجهیم. این منطق ویژه ی کشور های پروتستان است. آنجا که کلیسا نهادی است کوچک در دولت، و تابع قدرت سیاسی. پس در اینجا فرایند دنیوی شدن نهادهای اجتماعی به صورت تدریجی و کم و بیش آرام بدون رو در رو شدن با کلیسا صورت می گیرد.
گوشه ای از مطالب عنوان شده در لاییک رو برای مشاهده و بررسی معنا و مفهموم لاییک و سکولاریسم اینجا کپی میکنمبا اجازه دوستانی که این پست ها رو زدند)
در مفهوم لائیسیته، دو کج فهمی بسیار شایع در جامعه ی ایران وجود داره، که حتی قشر روشنفکر ما هم از این کج فهمی ها مبرا نیست:
1- لائیسیته ضد مذهب نیست، زیرا کاری به دین ندارد.
بلکه تنها می خواهد امر دولت را از امر دین جدا سازد. البته این جدایی می
تواند با تنش و نزاع همراه باشد، همان طور که در فرانسه نیز روی داد. اما
لائیسیته در اصل ضامن فعالیت ادیان در جامعه است.
غیر دینی کردن دولت و تضمین آزادی ادیان دو روی لائیسیته به شمار می روند.
2- لائیسیته حتی در پی جدایی دین از سیاست هم نیست، در
این جا همواره اشتباه بزرگی روی می دهد. از آن ر که در لائیسیته دین از
"حوزه ی عمومی" (دولت و نهاد های عمومی) به حوزه ی خصوصی انتقال می یابد،
عده ای چنین نتیجه گیری می کنند که پس دسن تنها یک امر خصوصی یا فردی است و
نباید در سیاست دخالت کند. آشفتگی ذهنی در آنجاست که برخی "حوزه ی خصوصی"
را با "امر شخصی" اشتباه می گیرند و در نتیجه از جدایی دین و سیاست (نه دین
و دولت) سخن می رانند. باید تصریح کنم که بخش خصوصی در غرب و فرهنگ سیاسی
غربی، در معنای حقوقی آن یافت می شود که عبارت است از "جامعه ی مدنی در
استقلالش نسبت به نهاد دولت". جامعه ی مدنی در تمام اجزایش، از جمله فعالیت
ادیان، نه تنها با سیاست کار دارد بلکه فعالانه در آن دخالت می کند.
1. یکی از کارهای سکولاریزم مبتنی بر خدا غایبی است به عنوان نمونه خانمی که برای فسق از خانه بیرون می آید برای او خدا غایب است.چون در این مسیر به عملی دست می زند که مورد رضایت خدا نیست. وقتی این فرایند محقق شد ، خدا برای این فرد می میرد . از دل برود هر آنکه از دیده برفت. وقتی خدا برای ما غایب شد و رفت پشت پرده . در نتیجه از دل هم می رود. اگر خانه ی دل را برای حضور خدا پاک کردیم همواره باید خدا را ببینیم. به صحرا بنگرم کوه و در دشت نشان از قامت رعنای تو بینم. اگر همه ی هستی را خدا می دانیم . اما اگر خدا حذف شود لذا از دل ما هم بیرون می رود. که مصداق همان جمله معروف آقای نیچه می شود. البته تا آن مرحله ی سکولاریزه کردن غرب در ایران فاصله است چراکه به قول اکبر گنجی «هنوز خدا کاملاً نمرده است»
2.البته فرایند سکولاریزه کردن در ایران نه به دست غرب و آمریکا وانگلیس که به دست روشنفکران داخلی صورت می گیرد. چراکه آنها شناخت بسیار بالایی از این جامعه دارند وحتی بعضی از آنها روزی پاسدار انقلاب بودند. دقیقاً همانطور که حکومت علی 25 سال به خاطر مسلمین و نه کفار زمین ماند. در اینجا هم خدا با تلاش اینان می تواند به پشت پرده فرستاده شود. دقیقاً در غرب هم به این صورت کشیشی مانند کالون یا مارتین لوتر ابتدا بنیان دین را زدند. و نهال سکولاریسم را کاشتند. به همین جهت است که هم اینان بزرگترین فیلسوف جهان و رئیس مکتب فرانکفورت و بزرگترین متفکر نئو مارکسیست را با پول بیت المال به ایران آورند تا درباره فرایند سکولاریزه کردن جامعه دینی سخنرانی کند. و این فرد ملحد وبی خدا نیز هست. این مطلب مهمی است که کار توسط خودی ها انجام می شود. کسانی که روزی پاسدار انقلاب بودند. به هر حال پاسدار خیابان که نبودند حال کار به کجا می رسد اینان زیرآب انقلاب را می زنند نیز مطلب جالبی است.
بقیه مطلب تا فرصتی دیگر ...
1. خب به سکولاریسم رسیدم. یکی از کارهای سکولاریسم تعطیلی مفاد شرع به نفع عرف است. این کار حتی با زور ، با فشار مطبوعاتی و با فشار روانی در ایران انجام می پذیرد. سکولاریسم یعنی عرفی گرایی. این فرایند در غرب صورت گرفت. نگرانی کلی امروز از وضعیت جامعه است نتیجه همین عرفی سازی است. اینکه فسق و فجور در کشور است نتیجه همین فرایند سکولاریسم است. به عنوان مثال یک دختر و پسری که روابط نامناسب دارند به همین علت که یکی از مفاد شرع را تعطیل کردند احساس می کنند بقیه احکام را باید تعدیل کرد. یعنی احساس می کنند آب از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب. این مهمترین نقطه ضعف و اشکالی است که سکولاریزه سیون در جامعه به وجود می آورد.
2. اگر کسی در صحنه اقتصادی شروع به اختلاس کردن کرد ، شما می بینید در ادامه که او جرم های دیگری مثل شرب خمر یا سابق فحشا دارد. یعنی اگر کسی در یکی از این آلودگی ها در گیر شد احساس می کند راه برگشتی نیست و به بقیه آلودگی ها نیز مبتلا می شود. بنابراین برای سکولار کردن جامعه کار سختی پیش رو نیست کافی است شما آحاد جامعه را نسبت به بعضی از گزاره های بی ایمانی در گیر کنید. بقیه راه را آنها خود می روند.
تا فرصت دیگر ...
مسلما معنای و هدف لاییک با سکولار مختلف و متفاوته
اما به نظر این حقیر ما با ساختن اندیشه لاییک ....دقت کنید فقط ساختن اندیشه لاییک میتونیم راه رو برای سکولاریسم همورا کنیم
جناب دل گرفته همه میدونن که دین ستیزی در لاییک وجود داره اما براستی سکولار شدن بدون کمرنگ شدن دین امکان پذیره؟
خودتون هم خوب میدونید که ابدا امکان نداره
لاییک اندیشه مردان ازاد و روشن اندیشه
دگر اندیشی دینی همون لاییسیته است....لاییسیته راه ما رو برای ساختن جامعه ای سکولار باز میکنه که ارزوی همه ماست
تاریخ غرب رو مطالعه کنید ...مسلما به این تجربه پی میبرید
1. خدمت دوستان عزیز گفته بودم به بحث ها با توجه با شماره جواب دهید تا من تکلیف خود را بدانم که کجای بحث من و به چه دلیل اشتباه است یا جای نقد دارد. من نمی دونم به این جمله پاسخ قبلی که «اما فکر نم یکنم بدین گونه که شما بیان کردید باشد» چگونه باید جواب دهد خواهشاً کمی واضح تر پاسخ بفرمایید.
2. اساساً معنای up grade کردن احکام یعنی چه؟ صریحتر بپرسم آیا دین باید با نیاز های ما یکی در بیاید یا اینکه نیاز های ما باید در انطباق با دین باشد. اگر دین بخواهد خود را با ما هماهنگ کند. در برخورد با خواهش های نفسانی ما چه خواهد کرد. آیا ما دین خود را با خواهش های نفسانی خود باید همانگ کنیم. اگر چنین نیست منظور از up grade کردن چیست خواهشاً موضع کلامی و فلسفی خود را در این زمینه با مصداق های روشن بفرمایید. خواهشاً در برخورد من با بحث هایی که کردم به شماره ی بحث من اشاره کنید تا اینکه بخواهید که در یک یا دو جمله آنرا رد کنید واین کار سختی برای هیچ کسی نیست.
3.اما فرایند سکولار کردن در ایران به این سادگی نیست کمااینکه اکبر گنجی در 18 تیر 1379 در دانشگاه تهران گفت هنوز در ایران خدا کاملاً نمرده است. گواه این مطلب مسائلی است که جزئی از فولکلور ما شده است. همین که می گوییم مگر خدا را خوش می آید بدین معناست که این نگاه نگاه اخروی و ماورایی است. یا همین توکل برخدا ، همه ی اینها جز فرهنگ این ملت و این اشاره به ایمان به یک نیروی ماورایی است. هرگاه از این عدول کردیم در آنصورت به المانیت می رسیم.
بقیه بحث در فرصتی دیگر ....
1. آخرین مطلبی که عنوان شد عرفی اندیشی در سکولاریسم بود. از آنجاییکه کسی به این بحث پاسخ نداد. ادامه می دهم گویا دوستان چندان مخالف نیستند. به هر حال در مورد عرفی سازی کمی بیشتر توضیح می دهم. اگر من امروز با خانمم (که ندارم) به غرب سفر کنم اگر سکولار باشم باید مقیدات خود را ترک کنم و سکولار باشم. لذا به خانمم می گویم : اشکالی ندارد بی حجاب باشید. یا در مهمانی های انسان های مدرنیسم به جای شربت و چای با ویسکی و کنیاک پذیرایی می شود و این کاملاً طبیعی است. این عرف است لذا اندیشه سکولار می گوید چون عرف است باید استفاده کنید نه اینکه بگویید این خلاف شرعه. چنانچه در سفرهای خارجی چند سال گذشته هئیت های دیپلمات ما این مسئله مطرح بود که با اعضای خانم هئیت های خارجی دست داده شود یا نه. عده ای می گفتند زشت که ما دست ندهیم زیرا این عرف دیپلماتیک است. لذا اگر مشروب هم سرو شد اشکالی ندارد ، شما عرف بین الملل را رعایت کنید ، در چنین حالتی سخن معیار اسلام یعنی قرآن ، بر زمین می ماند که می فرماید تبعیت از شیطان چیزی نیست جز قمار و شراب .
2. پس ما راه شیطان را می رویم چراکه عرف است. لذا این تقابل سکولاریسم و دین است . اینکه من وقتی در یک محیطی قرار گرفتم که همه بی حجاب اند یا همه اهل فسق اند ، مثل آنان باشم. اینجا که شریعت را تعطیل می کنم و به عرف روی می آورم می شود سکولاریسم. اما اندیشه مقابل می گوید چون با خدا روراست باید بود لذا اشکال ندارد وقتی موقع اذان شد کتم را در می آورم و در همان کنار خیابان نمازم را می خوانم. چراکه مهم این است که فردا من بتوانم در برابر خدا پاسخگو باشم و هیچ چیز مهمتر از نماز اول وقت برای من نیست حتی اگر همه ی عرف در برابر من بیاستد.
3. زمانی که عرف جای خدا را بگیرد قراداد های اجتماعی جای شرع را می گیرد. و چنان چه این اتفاق افتاد جامعه سکولار می شود. لذا سکولاریته عرفی اندیشی بجای شرعی اندیشی است.
حال اگر این عرفی اندیشی به عرفی گرایی تبدیل شد لذا به آن سکولاریسم گوییم. و در این جا دین حداقلی رخ می دهد. لذا سکولاریسم نه خداباوری است و نه ضد خدایی را ترویج می کند. در سکولاریسم خدا غایبی رخ می دهد. انسان سکولار خدا را نفی نمی کند بلکه خدا را در پشت پرده قائم می کند وآن را از زندگی اش حذف می کند. عمیقاً در اینجا دنیویت بجای آخریت تحقق می یابد.
بقیه بحث در فرصتی دگر ....
پیام در تاریخ 86/1/6 ویرایش شده است.
یا لطیف.
1. یکی از اهداف سکولاریسم قداست زدایی از چهره افراد است. به صراحت سکولاریسم ، از کجا معلوم پیامبر یا افرادی مانند امامان در روش خود اشتباه نکنند؟ تقدس زدایی حمله مستقیم سکولاریسم است.
دقیقاً چنین مفهومی امروز در جامعه ی ایران مورد استفاده قرار می گیرند. یعنی اصحاب سکولاریسم می گویند حکمی مانند قصاص با حقوق بشر همخوانی ندارد. لذا قبل از آنکه بتوان بحث علمی درست کرد نفرت را در عموم که فرصت بحث فقهی ، کلامی ندارند ، ایجاد می کنند. در واقع در چنین چیزی وارد بحث سیاسی می شوند. و هنوز جواب این داده نشده سراغ بحث دیگر می روند و به سهم الارث زن می پردازند و الی آخر
2. تمام مباحث فوق در دین جواب دارد. ولی اصحاب سکولاریسم هیچگاه وارد محکمات نمی شوند. و در مورد اصول دینی وارد نمی شوند و تنها به 5 یا 6 قضیه می پردازند به عنوان نمونه اگر به روند مقالات جریان فمینیستی چپ در مجله زنان در 15 سال اخیر بنگرید یا در فصلنامه ی جنس دوم منتشر می شود نگاه کنید ، کاملاً در تحلیل های صورت گرفته به 5 یا 6 مورد فقهی بیشتر حمله نمی کنند. تلاش این عزیزان در قداست زدایی از این قضایا بوده است. از این رو نگاه دین اسلام به زن را به چالش می کشند و عمیقاً از آن به جنس دوم یاد می کنند. برای این دیدگاه حقوق بشر را می آورند دیدگاه جامعه شناسان را به میان می آورند. و لذا جالب اینجاست از دید خواننده در طول زمان از همه ی دین ! قداست زدایی می شود.
3.افسون زدایی از دین یعنی اینکه اگر ثابت شد جایی از قرآن اشکال دارد لذا دیگر قرآن قداست ندارد. و این از اهداف سکولاریسم است. لذا این تلاش در ایران صورت می گیرد. نمونه ای که برای قرآن گفته می شود واز طریق محمد ارکون سکولار مصری مطرح شده است این است که اگر پیامبر در یونان مبعوث می شد بجای حور العین باید به دختران زیبارو با موی بلوند وچشمان آبی اشاره می شد. چراکه اروپایی ها در فضای ژنتیکی دیگری قرار دارند. اگر قرار بود از بهشت یاد شود ؛ مانند عرب ها نبود چون آنها جنگل و رود و سر سبزی ندیدند لذا برای غربیان این بهشت جور دیگری بود.
البته پاسخ این اشکالات چندان سخت نیست زیرا همه می دانند این تمثیل است و برخورد تعینی با مفاهیم قرآن از بی سلیقگی و اشتباه فلسفی این متفکر است.ولی به هر تقدیر این زمینه را برای قداست زدایی آغاز می کند. این در داخل کشور بدین نحو مطرح شد که اگر پیامبر 5 سال دیگر بیشتر زنده می بود 4 سوره ی دیگر هم بیشتر نازل می شد. و لذا نتیجه گیری می کنند قرآن کامل نیست. این دقیقاً همان افسون زدایی است چراکه به این نکته توجه نمی شود آیا خداوند قادر و توانا نمی توانسته قرآن را جوری نازل کند که با طول عمر پیامبر یکسان شود. آیا مرگ و زندگی پیامبر خارج از اراده ی خداست ؟ به هر تقدیر این روش سکولاریسم با اشکالات جدی مواجه است.
4. سکولاریته به معنای عرفی اندیشی نیز می تواند باشد. لذا این تلاش بشر بوده که غیر از این حرفی که خدا زده می توان مدل دیگری را طراحی کرد. لذا سکولاریسم از تردید در احکام دین به وجود آمده است. و لذا از این رهگذر اولین گام افسون زدایی یا راز زدایی از دین می باشد.
واین همه از گام اول سکولاریسم ببینم نظر شما چیست تا بعداً وارد به بقیه بحث ها و گام های بعدی آن می رسیم.
بیش از این مزاحم شما نمی شوم امیدوارم به شماره بحث های من با شماره پاسخ دهید تا بدانم به چه چیزی باید جواب بدهم.