دو مطلب درباره (تولید علم و اسلام 2 ) نمی خواهم بگویم ...
مسعود جان خیلی ممنون. الان تو رو به اندازه یک چهارم آیس پک دوست دارم. این خیلی مقام بالایی است و تا به حال به کسی این مقام را ندادم.
مطلب محمد را خواندم ولی اول باید نظر خودم را بیان کنم و بعد انعقاد مطلب با هم بحث می کنیم. در موردپیش فرض ها با هم صحبت کردیم. البته من در نوشتن به آنچه که مسعود گفت خیلی مقید نیستم. من سبک خودم را دارم و فکر می کنم به اندازه کافی شفاف صحبت می کنم. البته این شماره گذاری هم برای همین چیزی است که مسعود می گوید و البته نه با آن دقت که معمولاً انگلیسی ها در نوشته های شان رعایت می کنند. چیز خوبی است ولی من سبک خاص خودم را دارم. هر چند آنچه مسعود گفت کاملاً خوب و نوع نوشتنی است که الان در خارج تدریس می شود و حتی در ایران هم به دانشجویان زبان انگلیسی درس داده می شود. تاپیک، بادی، کانکلوژن، ۴ - ۷ جمله در هر بند و قس علی هذا.
نمی خواهم بگویم ...(به ابتدای هر شماره این عبارت متقدم را اضافه کنید. )
۱.در غرب خبری نیست.
۲. اگر در غرب خبری هست همه بواسطه ماست. هر چه تلاش کردند نون بازوی دانشمندان مسلمان را خوردند.
۳. آنها بدند ما خوبیم.
۴.الهی غربی ها حناق بگیرند و کوفتشون بشه.
۵.عقل ابزاری و یا روش تحقیقات علمی آنها بد است.
اما چه می خواهم بگویم. چه می خواهم بگویم را در پست بعدی می نویسم.
امروز پیش فرض ها را مطرح می کنم. این اصول موضوعه من است.
۱. بدون تولید علم نمی توان تمدن سازی کرد. ترجمه و شاگردی کردن خوب است ولی برای تثبیت یک تمدن به هیچ وجه کافی نیست.
۲. اساساً چیزی به نام تمدن اسلامی با معنی است. یعنی علاوه بر معنی دار بودن امر قابل تحقق است. کما اینکه قبلاً وجود خارجی داشته.
۳. اسلام یک امر آبجکتیو و اجتماعی هم هست. غیر از آنکه امری درونی، فردی و ذهنی هم هست. دین اسلام ممنوع الورود در مناسبات مهم اجتماعی نیست. اسلام می تواند به عنوان یک دین عاملی برای جلو بردن یک تمدن و یک جامعه باشد. نقش آن، اساسی است نه تشریفاتی و دکوری.
۴. تمدن اسلامی قبلاً ظرفیت تمدن سازی را داشته و یک بار این کار را کرده است پس باز هم می تواند. زمانی (قرون ۹-۱۵ میلادی) قبضه تمدن و علم و فرهنگ را بدست داشته است. امری که متفکران اوروپایی با نا مردی از دوران تاریکی جهان یاد می کنند. آن دوران تاریکی آنان بود نه کل جهان.
۵.اکنون بذر و اقتدار تمدن سازی وجود دارد. اکنون این ظرفیت در بلاد اسلامی هست تا بار دیگر بپا خیزد. دلیل این امر انقلاب خودمان است. در دورانی که شرق دین را تریاک توده ها می دانست و غرب دین را امری شخصی و تشریفاتی می شناخت و دین شناسان در موزه ها به دنبال دین میگشتند، ناگهان نهضتی با رویکردی دینی و با رهبری فردی دینی دنیا را غافلگیر کرد. اگر امام خمینی توانست اسلام را در ابعاد سیاسی و اجتماعی آن احیا کند بنابراین این توانایی وجود دارد که اسلام در عرصه های دیگر به میدان آید. در دورانی که هیچکس امیدی به دین نداشت و کسی جایگاهی برای اسلام نمی شناخت ناگهان امام خمینی اسلام را مطرح کرد و نظریه پردازان غربی علی رغم میل خود انقلاب ایران را با ماهیتی دینی دانستند. الان وضعیت نسبت به چند دهه قبل بسیار بهتر شده است و نگاه به اسلام تلطیف شده است بنابراین یقیناً باز هم اسلام می تواند ما را به بازی برگرداند. پس مخلص کلام این ظرفیت بالقوه برای دوباره مطرح شدن هست.
۶. اسلام دینی است که بر خلاف تبلیغات موجود و شانتاژ غربیان و غربزده ها دینی است که به بشر" اجازه تصرف، تجربه و فکر در طبیعت را می دهد. درست برخلاف مسیحیت"
۷. استقرا، تجربه، عدم قطعیت برای غربیان است که جدید خوانده می شود در حالی که این در دین اسلام از اول بوده و این دقیقاً روش علمی عالمان مسلمان در دوره خواب و خرافه پرستی اوروپا بوده است و این در ادبیات اسلام نه تعریف جدیدی است و نه قبلاً تعریفی بوده است که بخواهد سنتی باشد. این بازی ها برای مسحیت درست است ولی در اسلام از همان قرآن کریم، سخنان پیامبر و اهل بیت ایشان بر این مورد تکیه دارد. بالغ بر صدها رویات و آیه برای روش بحث و تحقیق علمی در کلام و سیره ائمه وجود دارد. در اینجا با وجود سانسور عجیب حاکمان جور در نسبت با ائمه، نقش امیرالمونین و امام صادق پررنگ تر است. یادتان باشد آب اسلام را از سرچشمه های اصلی معرفت (قرآن، پیامبر و اهل بیت) آن بنوشید که پاک پاک است.
۸. نقد کنید بدون رودربایستی. این هم پیش فرض است. همین که فقط یک چیز مقدس است و آن هم آیس پک است.