حسین عربی
سلام رفقا
از این که ساعتِ ۳:۵۰ بامداد را گذاشتم برای نوشتنِ این متن، دلیل واضحی است بر در اولویت نبودن نوشتن در وبلاگ در ایام الله ماه رمضان. (نمیدانم وقتی ۲۲ بهمن و ۱۳ آبان و ۱۲ فروردین ایام الله است، چرا ماه مبارک چنین نباشد.) اما آنچه من را نصفه شبی باعث داشت تا با شوق این کلمات را بنویسم، وبلاگی شدن حسین عربی است. بگذار بگویم این پدیده، اگر خواننده پیدا کند در فضای وب و یا فضای فرهنگی و یا علمی، قطعا گفتمانساز خواهد شد. نمیخواهم خودشیرینی کنم، ولی من معتقدم حسین از جمله کسانی است که میتواند، اگر دقت تئوریکش را فدای عصبانیتِ لحظهای نکند، یک گفتمانِ بیمغالطه در انقلاب بسازد.
حسین اولین پستِ وبلاگِ عصبانیاش، یعنی کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد، را اختصاص داد به نقدهایی از جنسِ خودش.
http://www.pakhshe-zendeh.blogfa.com/
خارج از محتوای نوشتهی حسین، که به عنوان جزیی از منظومهی فکریاش بسیار حساب شده است، امیدوارم حسین دست به نوشتن را فراموش نکند.
امیدوارم حسین، این اجزا را در خدمتِ کلِ حسابشدهاش بنویسد تا بفهمید این جور انتقادها یک نوع گزارش و یا نقد ژورنالیستی نیست.
افزونه:
بگذار دو تا حرفی که سرِ دلم مانده را صریحا بگویم.
۱. آقای خامنهای به دولت توصیههایی کرد. احمدینژاد ۲۵ میلیون که سهل است، ۷۵ میلیون هم رای آورده باشد با آرای باطله فرقی ندارد؛ اگر بخواهد متعهد به ولایتِ فقیه امام خمینی نباشد. (مانند عدم تکین یک هفتهای به حکمِ حکومتی آقا دربارهی مشایی.)
فرهاد جعفری گفته بود خیلیها احمدینژادی نیستند و اشتباها در این دسته قرار گرفتهاند، به نظرم آقای جعفری درست گفته. با آن معنایی که او فهم کرده من احمدینژادی نبوده و نیستم.
۲. من یکی در موردِ حاج منصور اشتباه میکردم. به نظرم، داشتم برخی اشتباهات حاج منصور را، اشتباه از نظر ِ خودم البته، بیجهت بزرگ میکردم. منصور یک مداح دلسوختهی مردمی است که احتمالا در بسیاری از مسائل حکیمانه حرف میزند. این را شبِ نوزدهم که برای اولین بار در مجلسش شرکت کردم فهمیدم.
راستی گفتم فرهاد جعفری، پستش را در مورد روز قدس بخوانید بد نیست.
به زودی میآیم با روایتِ ماه مبارک امسالم.