تی‌لِم

روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری
  • تی‌لِم

    روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری

مشخصات بلاگ
تی‌لِم
بایگانی
یالطیف

این هم یک نوع دردِ فرهنگی است؛ یک نوع مرضِ فکری. همین بت‌سازی و ذلیل‌سازی.

یک زمانی سجاد خوب شده بود و از این مرض‌ها دوری جسته بود، ولی الان دوباره مرضش اوت کرده. چرا؟ نمی‌دانم. یک زمانی بود می‌گفت حسن عباسی و دکتر فیاض بحث‌های فرهنگی‌شان خوب است و بحث‌های سیاسی‌شان موردِ قبولم نیست. الان ولی اصلا هیچ‌کدامش را قبول ندارد و معتقد است آش با جایش خراب است. برای این که می‌گوید چرا علیه مشایی موضع‌گیری نکرده؟ انگاری معیارِ حق و باطل این است که مشایی را یا رد کنی و یا تایید. خودِ این معیار غلط است. حالا اگر من بگویم حسن عباسی بارها علیه مشایی موضع‌گیری کرده و او را عنصرِ نامطلوبی نامیده قبول نمی‌کند. چون سجاد قبلا بدونِ تحقیق نظرش را صادر کرده. هیچ وقت هم نرفته تحقیق کند و بعد حرف بزند. اگر هم من بگویم مشرق نیوز وابسته به دکتر عباسی بارها مکتبِ ایرانی را نقد کرده قبول نمی‌کند. چون من هم دروغ می‌گویم. چون او قبلا تصمیم گرفته عباسی در این باره حرف نزده است. هزاری من بگویم دروغ‌گو هستم. اگر بگویم رحیم‌پور هیچ وقت در بحث‌های انتقادی نامِ افراد را نمی‌آورد باز هم متهم می‌شوم به دروغ‌گویی. هزاری هم من بگویم بابا رحیم‌پور همیشه مفاهیم را نقد می‌کند نه مصداق‌ها را، متهم می‌شوم  به مزخرف‌گویی.

البته من خودِ این معیار را قبول ندارم. به نظرِ من هر کسی آزاد است این مساله را تحلیل کند و آیه نازل نشده که همه باید مثلِ سجاد فکر کنند. من  خودم به شخصه انحرافِ خاصی در مشایی مشاهده نکردم. تازه کسی که هنوز شرفش را به رسانه‌های غربی نفروخته، من به این راحتی‌ از دستش نمی‌دهم؛ چه مشایی، چه میرحسین.

ولی دردم این است چرا بچه‌ها مارکسیستی فکر می‌کنند؟ همین که یک سری را بت کنند. اگر من این‌جا رهبری را نقد کنم ناراحت نمی‌شوند، ولی اگر عملکردِ خاتمی و یا سید حسن و یا هاشمی را نقد کنم متهم می‌شوم به توهین به بزرگان. انگاری این بزرگان العیاذ به الله معصوم هستند. جالب این جاست من در این وبلاگ هنوزخاتمی و سید حسن و حتی هاشمی را نقد نکردم، ولی حداقل یک بار آقای خامنه‌ای، رهبری عزیزِ جمهوری اسلامی، را نقد کرده‌ام و درود به بچه‌ بسیجی‌هایی که خواندند و ایراد نگرفتند، مثلِ امیر عبداللهی. شما هزار بار از اصلاح‌طبلان روشنفکرترید.

همین می‌شود که سجاد می‌گوید یا باید یکی را کامل قبول داشت یا رد کرد. همین می‌شود که می‌گوید چرا فرهاد جعفری را لینک کرده‌ای. در حالی که من فرهاد جعفری را به طور مبنایی قبول ندارم، به هیچ وجه آبِ من با سکولارها توی یک جوی نمی‌رود. ولی من بسیاری از تحلیل‌هایش را شنیدنی می‌دانم. همین. بدا به به حالِ کسی که از عینکِ نفرت‌آمیز چپ و مارکسیستی به قضایا نگاه کند. انشالله هیچ کس برای ما بت نباشند، برای این که این مساله را ثابت کنیم همین حالا اولین پستِ وبلاگ‌مان را اختصاص بدهیم به نقدِ کسی که طرفدارش هستیم.

من دو سه روزِ پیش رفتم به وبلاگ محمد حبیبی و بهش هشدار دادم لیبرال نشود، لیبرال از نوعِ مارکسیستی. این درد از دردِ سجاد هم عمیق‌تر است. طرف به طور مارکسیستی لیبرال شده. واقعا نوبر است این پدیده. البته او بدتر از لیبرال، دارد لیبرال‌ مالیده می‌شود. نوعِ لیبرالیسم جعفری بسیار آگاهانه‌تر و اصیل‌تر است از امثالِ محمد.

جالب است او همین حرفِ رییس‌جمهور را که در نیویورک گفت تکرار می‌کند. او و احمدی‌نژاد هر دو غلط می‌کنند می‌گویند با هر گونه کشتن مخالفند.

بهش گفتم:

اسلام خشونت مقدس دارد. آیات قرآنی را نخوانده‌ای؟

محمد می‌گوید در اسلام خشونتِ مقدس نداریم. در حالی که رسما حاشا می‌کند. ببخشید آقای حبیبی قصاص اگر خشونت نیست، پس چیست؟ این همه جنگی که پیامبر و علی کردند اگر خشونت نبود پس چه بود؟ همت و باکری توی جبهه چه کار می‌کردند؟ نقشه می‌کشیدند، برای چه؟ واضح است برای آدم‌کشی! این وجه همیشه مغفول بوده است. آقا محسن رضایی فرمانده جنگ بوده. خب، ایشان قطعا سعی می‌کرد عملیاتی طراحی کند که تعدادِ بیشتری از دشمن بکشد. این یک مساله‌ی طبیعی است. آدم در جنگ چه کار می‌کند؟ معلوم است. خشونت می‌ورزد، آدم می‌کشد. ولی چون این آدم‌کشی برای دفاع از دین و ناموس است ارزش دارد. وقتی شمشیر زدن در راهِ اسلام و برای دفاع از عدالت و انسان باشد مقدس است. نامِ این نوع خشونت و یا تروریسم، می‌شود خشونتِ مقدس. مثلِ جنگ‌های حضرتِ امیر، که اتفاقا همه‌ی آن‌ها با لشکرکشی خودِ حضرت همراه بوده،ولی خشونتِ نازنینی بود؛ مثلِ جنبش‌های فلسطینی و لبنانی که از عزت‌شان دفاع می‌کنند.

بعد، آقای حبیبی می‌گوید خشونتِ مقدس نداریم. بعد برای من از الیگارشی می‌گوید. برای من که روستایی‌زاده و دانشجوی معمولی و بدونِ رانت هستم از الیگارشی می‌گوید، خیلی خنده‌دار است. این در حالی است که این مطلب هیچ ربطی به الیگارشی ندارد. جالب است آیه قرآن هم بخوانی ربطت می‌دهند به الیگارشی. محمد به طرزِ افراطی این حرف را از فرهاد جعفری تقلید می‌کند. در حالی که بحثِ من هیچ ربطی به الیگارشی ندارد و خیلی صریح بگویم حتی همین مفهومِ الیگارشی هم به نظرِ من نادقیق و غیر ِعلمی به کار گرفته شده است. این دلیل نمی‌شود هر کسی با نظرت مخالفت کرد بشود الیگارشی.

بعد احمد، که احتمالا آقای بهمنی باشد، من را متهم می‌کند به پست‌فطرتی، چون گفتم در قرآن جایی است که برای کشتن اذن داده. چون گفتم شرایطی ممکن است پیش بیاید ما آدم بکشیم و این آدم‌کشی‌مان بشود مقدس. البته این که پست‌فطرت هستم هیچ شکی در آن نیست. من خودم امید به رحمتِ خدا دارم. خداییش، بدونِ قصدِ ریبه و یا ریا، خودم را پست فطرت می‌دانم، ولی امیدوارم اشاره‌ی دوست‌مان به قرآن نباشد. چون هر کسی که به قرآن بگوید پست‌فطرت کلامِ خدا را نشناخته. خیلی نامردی طلب می‌کند آدم به قرآنِ خدا بگوید پست‌فطرت. این را برای این می‌گویم چون حرفم در موردِ خشونتِ مقدس طبقِ آیاتِ کتابِ خدا بود.

در چنین شرایطی، آدم‌هایی که دستگاهِ فکری سالمی دارند، مثلِ علی مطهری، احمد توکلی و این‌ها به خوبی شرایط را تبیین می‌کنند و بقیه همه گرفتارِ مالیده‌گی می‌شوند.

پانوشت: گفتم علی مطهری و یا توکلی فکر نکنی هر چی این‌ها گفتند درست است، نه. فقط گفتم دستگاهِ فکری‌شان سالم است؛ مثلِ آقای رحیم‌پور و یا بسیاری از مراجعِ معظمِ تقلید که وظیفه‌شان را می‌شناسند و آن هم دفاع از یک حقیقتِ مطلق است به نامِ قرآن و ائمه.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۷/۱۳
میثم امیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">