دانشمندِ منبر و نه دانشمندِ مجلس
سالهای 77 و 78 بود. آن چنان دیدگاهِ قابلِ اتکایی در موردِ جهان و اتفاقاتِ پیرامونی نداشتم. ذهنم نسبت به مسائلِ کمشماری منقح نبود و آشنایی با بسیاری پدیدههای برایم دور به نظر میرسید. کما این که هنوز هم مدعیِ شناختِ درست از پدیدهها نیستم، منتها در آن روزگار، به عنوانِ یک جوانِ روستایی دنبالکنندهی تحولاتِ سیاسی و فرهنگی، در موردِ بسیاری از پدیدهها نظرِ خام و سبکی داشتم.
در آن روزگار، که سالهای ابهام و غلط پنداریهای بسیاری برایم بود، اخوی من در دانشگاهِ شیراز الکترونیک میخواند. در عینِ حال علاقهمندِ به فعالیتهای فرهنگی با گرایشِ مذهبی بود. بنا بر همین جهانبینیاش، سخنرانیهای طلبهی جوان و متفاوتی را برایم میآورد که با روحانیهای اطرافم فرق داشت. دردمند و با دغدغه نشان میداد. به طنز و با کنایه سخن میگفت. حتی بسیاری از حکایاتِ عرفانی و روایاتِ دینی را با زبانِ روز و جوانپسندِ آن موقع نقل میکرد. در آن سالها که گرماگرمِ نود قسمتیهای مهران مدیری بود، روی منبر تکیه کلامِ «لطف فرمودید»، را با همان لحنِ مدیری بیان میکرد. و خلاصه حسابی تماشاچیان را محظوظ میکرد. به طوری که برای شنوندهی نوجوانی مثلِ من سخنرانی آشیخ مهدی دانشمند، بسیار جذابتر و شیرینتر بود از امثالِ «جنگِ 77» و «ببخشید شما» و حتی دوگانهی طلایی امیرحسین مدرس و حسین رفیعی در آن سالها در برنامهی پربینندهای چون «نیمرخ».
اما جالب است، هنوز که هنوز است و دههای از آن سخنرانی میگذرد، و نه من آن میثم امیری دوازده سیزده سالهی روستایی سالهای دومِ خرداد هستم، و نه او آن آشیخ مهدی دانشمندِ شوخ و شنگِ آن سالها، ولی همچنان من از دانشمند خوشم میآید و او برایم مصداقِ یک روحانی به روز، و مثابهای صحیح و نزدیک به آدمهای از جنسِ مطهری در سالهای 40 و 50 است.
الان که رماننویس هستم و معتقدم یک روحانی باید همانندِ یک داستاننویس با چشمانی باز به جامعه و اتفاقاتش بنگرد احساس میکنم دانشمند به چنین توصیفی نزدیک است. او از جنسِ روحانی است که به خوبی مینگرد و با جوانان ارتباط برقرار میکند. و میداند کارِ دینی زمانی معنا دارد که او به خوبی به آدمهای جامعهای که میخواهد برایشان کارِ دینی کند نزدیک باشد. بشناسدشان و درکشان کنند.
اگر دانشمند عقایدِ اسلامی نابی نداشته باشد، حتی فکر کنی که او کسی است که مسالهی وحدتِ بینِ شیعه و سنی را کمرنگ میکند، ولی باز هم روحانی اجتماعی است. روحانی اجتماعی، از آن دسته از آخوندهایی است که امروز در جامعه نمیبینیم. یعنی وقتی میگوید معتاد، یا میگوید جوانِ فاسد، لااقل با پنجاه معتاد یا جوانِ دخترباز برخورد کرده باشد. صحبتهای آنها را شنیده باشد، نسبت به حلِ مشکلِ طرف حساس باشد. همین شیخ مهدی دانشمند بسیاری از جوانان را با همین شنیدن و برخوردِ بیپیرایه به اسلام برگرداننده. او نه جامعهشناس بوده و نه روانشناس و آخوندِ دوگانهسوز. یک روحانی سادهی فقه و اصول خواندهی اصفهان. که از جوانی دردِ جوان داشته و حتی گاهگاه با پلو و یا یک توپِ والیبال جوانانی را سالم کرد.
ارزشِ کارِ یک نفر مثلِ دانشمند خیلی بیشتر از روحانیونی صاحبِ ادعا است. چون آن قدر که جوانان برای او نامه نوشتند و با او دردِ دل کردهاند شاید با آنان آقایانِ فاضل صحبت نکردهاند.
در هفتهی قبل، همشهری ماه، گفتگویی ترتیب داده بود با دانشمند. این گفتگو، نشان میداد که دانشمند تا چه حد در حوزهی فرهنگی زحمت کشیده و در عینِ حال نسبت به بسیاری از فضلا، با جوانان آشناتر و با مسائلِ آنان درگیرتر است. دانشمند نشان داد که متفاوت کار کردن و طنزپردازی روی منبر، چه هزینههای گزافی را به او تحمیل کرده. به همین علت که آن دانشمندِ بذلهگو، را تبدیل کرده به...
چرا که نه جامعه و نه حوزه قدرِ تفاوت و خلاقیت را نمیداند. حرفهای دانشمند در این مصاحبه، نشان از چشمانِ باز، دیدگاههای قابلِ اعتنا، نقدهای اساسی و صحیح، و حرفِ حساب او دارد. متلکهای جالبی که او در فحوای مثالهایش به فضلا انداخته توجه هر خوانندهای را جلب میکند. حتی او در نقدِ فیلمِ مارمولک بر این باور است که تا آنجایی که او با زندانیهای که خالکوبی میکنند گفتگو کرده ندیده که زندانی روی بازویش مارمولک خالکوبی کند. این نشان میدهد که کارگردان و مشاورِ مذهبیِ فیلم چنان شناختی از جامعه ندارند، ولی منبری مثلِ دانشمند به مراتب مردمشناستر از آنهاست. چنین نشانههایی در منبرهای دانشمند هم معلوم است.
دانشمند، مثالِ درستِ روحانی در این روزگار است. روحانی که البته به خاطرِ بسیاری از تنگنظریها، نتوانسته همهی خلاقیتش را برای جذبِ جوانان به کار گیرد. آن هم جذبی صحیح. ولی باز هم با کوشش و صداقتش سعی میکند جذاب باشد. او میداند که برای جذبِ هر جوانی، ابتدا باید با آن جوان ارتباطِ عاطفی خوبی برقرار کند. این ارتباطِ عاطفی و نزدیک، جای استدلالهای محکم را میگیرد. چون جوان از کسی که با او ارتباطِ عاطفی برقرار میکند بهتر حرفشنوی دارد. این را بنده در تجربههای اندکِ تبلیغی خودم به جوانان به عینه مشاهده کردم. و خدا میداند، به خاطرِ همین ارتباط، چقدر جوان دارند از اسلام برمیگردند و رو به کفر میآورند. چون فاضل، درست است فاضل است، ولی ارتباط ندارند، و فضلش نتواسته دردی را دوا کند. دانشمندِ منبری، شاید آن چنان فاضل نباشد، ولی جنسِ روحانی است که باید باشد. یک مبلغِ واقعی.