یکی از معیارهای عوامی دانشجویان
توی پست قبلیام یکی از دوستان ازم پرسیده بود چرا به جمعهای دانشجویی میگویم عوام؟ در این مطلب، من دراین باره توضیح میدهم که چرا به نظرِ من این جماعت متوهمند که چیزی میدانند. این مطلب، را با الهام از دوستِ بزرگوار و فاضلم، جناب آقای امیر عبداللهی خلج مینویسم. که روزگاری این عزیزِ دل در دانشگاهِ تربیت معلم تهران مسوول بسیجِ دانشجویی بود. سرنخهای این نوشته، از سخنان آن بزرگوار است. حرفهایی که با این درجه از حکمت و دقت کمتر از فردِ دیگر دیده و یا شنیدهام. خدا امیر را که آن روزها فیزیک میخواند و این روزها کارشناسی ارشدِ فلسفهی اخلاق حفظ کند. که جوان به این بصیری کمتر دیدهام. خوش به حالِ همسرش. مطالبی که از امیر آمده درون "" محصور شده است.(کمی هم گفتههای امیر را با سلیقهی خودم ویرایش کردم.)
هر کس در نوشتهاش مبنا و approachی دارد. Approach من از دیدگاهِ کتابخوانی است. این وضعیت را با یکدیگر در جمعهای دانشجویی، چه مذهبی و چه غیرِ مذهبی، موردِ مداقه قرار میدهیم.
پس داریم از این دیدگاه بحث میکنیم که آن که میخواهد عوام نباشد و چیزی بداند لااقل باید اهلِ مطالعه و خواندن باشد. پس دانشجویی مرادِ ماست که اولا و بهالذات با کتاب و مطالعه بیگانه نیست.
بندِ بالا اسمش است اصلِ موضوعه.
امیر میگفت: "بدیهی است که همگان کتاب نمیخوانند! اما آن عده هم که میخوانند، با انگیزههای متفاوت و گوناگونی بدین کار میپردازند. چنان که میتوان کتابخوانی و کتابخوانان را به این گروهها ]مثلاً[ دسته بندی کرد":
نمیدانم این گروهبندی کامل و مانع و جامع است، ولی من که به این دقت و جامعیت شاخصهبندی ندیدهام. و اما گروهِ اول:
1. "سرسری خوانها که بدونِ دقت و تأمل کافی یک نوشته را ]حتی گاه تا انتها[ میبلعند!"
به طرف میگویی این را که خواندی فهمیدی چه میگوید! با قاطعیت میگوید آره فهمیدم! مثلا چند وقتِ پیش با یکی از دوستانِ حسنعباسیبنیاد بحث میکردم. بهش گفتم آخرین حرفِ حسن چیست؟ میگفت این که کتابهای شهید مطهری به دردِ همان برنامههای از من بپرس و از او سکه بگیر میخورد. این بنده خدا کاملا مشخص است که سرسری خوانده. او به جای آن که حرفِ عباسی را بفهمد و هضم کند، در بندِ مثالی از سخنانِ او مانده که یقینا در میانِ بحث مطرح شده و هیچ رقمه محورِ بحث نبوده و نمیتواند باشد. یکی این دسته که در فهم، اصل را درنمییابند و در بندِ مثالِ گرفتارند تا روزِ الست خدای نکرده.
2. "فلهای خوانها که هر موضوعی را به صورت هرچه پیش آید خوش آید، به مطالعه میگیرند!"
جانا سخن از دلِ ما میگویی. من اسمش را میگذارم هوسِ مطالعه. طرف مطالعه میکند. به این فکر نمیکند به دردش میخورد یا نه. در جهتِ کار و زندهگیاش یا نه. بهش بگویی این زهرِ مار را بخوان، میخواند. این خطر وجود دارد در جمعهای ما، طبق طبق.
3. "یکسویه خوانها که تنها به یکی از رده های کتابها ابراز علاقه میکنند مثلاً فقط و فقط رمان میخوانند!"
واقعا. مثلِ کسانی که نمیخواهند رماننویس شوند، و مشخص نیست چرا فقط رمان و یا شعر میخوانند. دوری میکنند از کتابهای تحلیلی. در حالی که برای بسیاری از گرایشهای مثلا علوم انسانی خواندنِ انواعِ کتابهای جدی و تحلیلی نیاز است. اما به طورِ کلی من حتی یکسویهخوانی را معیارِ به طورِ غلیظ اشتباهی در نظر نمیگیرم. فکر میکنم بندهای یک و دو فعلا پرمشتری است. و شاید برای کشورِ کتابنخوانی مثلِ ما، این بند خیلی هم آسیب نباشد.
4. "مقطعی خوانها که گاهی، به مطالعهی بخشی از موضوعی، در کتابی، روی خوش نشان میدهند!"
یک وقتی منطق، یک وقتی فلسفه، یک وقتی فیزیکِ اتم، یک وقتی طنز، یک وقتی نمایشنامههای کلاسیک، یک وقتی هم مقتلِ علیاکبرِ امام حسین...
5. "سربندی خوانها که تنها برای سرگرم بودن] و نه آموختن و فهمیدن[ کتابی را به دست میگیرند!"
نشریه میخواند، روزنامه میخواند، سایتِ خبری میخواند، مقالاتِ کماعتبار میخواند، بعد خیال میکند روشنفکر است.
6. "تندخوانها که این گروه اگر برای بهرهوری بیشتر از زمان و البته همراه با درک مطالب، مطالعه کنند بسیار خوب است، اما اگر صرفاً برای آن که کتابی را پیش از موعد بخوانند، به کتاب خواندن بپردازند، بهره چندانی نخواهند یافت!"
7. "تفننی خوانها که پراکنده، بی برنامه و فقط بر سبیل تفنن چیزی را میخوانند و مطالعه در برنامههای روزانه آنان جایگاه تعریف شدهی خاصی ندارد!"
مثلِ خیلی از ماها یک روز ده ساعت مطالعه داریم و ده روز یک ساعت هم لایِ کتابی را باز نمیکنیم. در حالی که برای یک اهلِ مطالعه، کتاب، باید جزیی از جریانِ سیالِ زندهگیاش باشد. من تا کتاب دستم نباشد بیرون نمیروم. چند روز پیش که رفته بودم یک جایی، برای محکمکاری دو رمان توی کیفم گذاشتم و البته در فرصتهای مرده، مثل توی مترو، خواندم.
8. "سیاسی خوانها که تنها به مطالعه آثار و مسایل سیاسی میپردازند و از دیگر مسایل خود را محروم میکنند."
نیاز به توضیح ندارد. خودتان میدانید که ما چقدر الکی سیاسیکاریم.
9. "کم خوانها که هیچ علاقه و انگیزهای به مطالعهی مدون و حتی به پایان رساندنِ یک کتاب ندارند، بلکه تنها به مطالعه صفحه یا سطرهایی چند، بسنده میکنند!"
مثلِ همان مقطعیخوانها دیگر امیرجان. البته با اختلالخوانی، حتی شاید با انحرافخوانی.
10. "جایزهای خوانها که تنها به مطالعهی کتابهایی میپردازند که براساس آنها مسابقهای ترتیب داده شده باشد، آن هم به قصدِ قربت برای برخوردار شدن از جایزه ]به قید یا بیقیدِ قرعه!["
11. "مصلحتی خوانها که بنابر مصالحی ]که گاه خودشان تشخیص می دهند[ اثری را به شرف مطالعه مفتخر میکنند!"
جدی من دیدهام آدمهایی را که واقعا حاضر نیستند کتابِ مخالفشان را بخوانند. این مخصوصا در بینِ همین کسانی که به روشنفکری معروفترند، شایعتر است. چند نمونهاش را خودم به عینه دیدم. که یارو برگشته بود و راست راست توی چشمهایم نگاه کرد و گفت عمرا من از فلانی کتاب بخوانم. خوب، همین معیار برای عوامی کفایت نمیکند؟
12. "درسی خوانها، که فقط و فقط والا و بلا باید تنها کتابهای درسی را نوشِ جانِ اندیشه خود کنند و اصلاً هم به روی مبارکشان نیاورند که در پهنهی هستی غیر از کتابهای درسی، چیز دیگری هم برای خواندن وجود دارد!"
ای کاش واقعا درسیخوان بودند؟ خیلیها هیچیخوانند.
13. "عادتی خوانها که برحسبِ انجام وظیفه براساس عادت، به کتاب و کتاب خوانی نظرِ لطف دارند."
البته من این بند را نفهمیدم، دروغ چرا!
و اما چند گروه در یک دسته که بسیار شبیه به هم هستند:
14. "غیرِ مکتوب خوانها که نظرِ مساعدی به کتابهای چاپی ندارند، بلکه بیشتر به مطالعاتِ اینترنتی میپردازند! روزنامه خوانها که دلشان نمیآید جز مطالب روزنامهها، نوشتههای دیگر و یا کتابی را از نظرِ مبارک بگذرانند! بازاری خوانها که خوش ندارند مطلبی را بخوانند که درک و تحلیل و بهرهوری از آن، نیاز به تفکر و تعمق داشته باشد، بلکه به چند موضوع برجستهای که هرازگاهی مدگونه، به وسیله ناشرانی آگاه به بازار مصرف! و گاهی هم بسیار مسرفانه منتشر میشود، چشم میدوزند!"
به اینها اضافه کنید معتادینِ به تلویزیون را. من نمیدانم آدمی که خاص است و اهلِ عمق و تحلیل و کارِ حسابی، روی چه مبنایی ساعتهایی از عمرِ شریفش را روزانه پایِ تی.وی و یا روزنامه و یا سایتهای خبری هدر میدهد؟
15. "خوابی خوانها که وقتی به دلایلی خواب به چشمانشان نمیآید، اثری را مطالعه میکنند تا بخوابند ]برخلاف کسانی که کتابی را میخوانند تا به خواب نروند!["
16. "موضوعی خوانها که براساس علاقه یا رشته و تخصص و مهارت خود، تنها به مطالعه در همان زمینه اهتمام میورزند."
17. "برگزیده خوانها که به شیوههایی گوناگون از آثار برگزیده و برجسته در یک یا چند زمینه خاص اشراف مییابند و به سوی مطالعه آنها میشتابند!"
البته لزوما برگزیدهخوانی معضل نیست. به نظرِ من، در مواردی لازم است.
18. "خوب خوانها که افزوده بر داشتن برنامهی مطالعاتی، روشن بودن هدف خواندن، استاد بودن در گزینش کتاب خوب و یادداشت برداری از مطالب لازم و مفید، هر اثری را با تفکر، تأمل و با دیدی منتقدانه میخوانند تا پیوسته برترین سخنها و معانی را بیابند و برگزینند و در مجموع از خواندنی علمافزا، اندیشهزا، درست و ثمربخش برخوردار شوند."
التماسِ دعا باید گفت به این گروه و دست بر سرشان کشید. که تبرکند. و همچنین یادتان باشد که عوامی که عوام است بهتر است از عوامی که خیال میکند خواص است.