به کی رأی بدهیم؟ 6- جلیلی لیبرالاللهی
یالطیف
سعید جلیلی با شعاری در انتخابات یازدهم شرکت کرده است که همهی برنامهها و سازوکارهای منظّمِ من در «بی کی رأی بدهیم»ها را بهم ریخت. این به این معنا نیست که آن نوشتهها و توصیهها روی هوا بود یا روی هوا رفت، بلکه سعید جلیلی درک و فهمی از جایگاهِ رییس جمهوری ارائه کرد که بسیار برایم بدیع بود. جلیلی یک فهم امروزی و نوین از انقلاب اسلامی ارائه کرده است، فهمی که من پیِ آن بودهام از کتاب نفحاتِ نفتِ رضا امیرخانی. کتابی که من را عصبی کرد. چون امیرخانی در چه باید بکنیم، کمی فردگرا شده بود و شخصی. دور بود از یک راهِ حلِّ جمعی. حسن آن کتاب این بود که از نقطه عزیمت تورّم و بیکاری و شاخصهای معمولی اقتصادی به اقتصادِ ایرانِ پس از انقلاب نپرداخته بود. این دوری از شاخصزدگی و توسعهزدگی و مرعوبِ چهار تا مفهومِ اقتصادی نشدن، برایم شیرین و عمیق و مبتنی بر انقلاب اسلامی بود.
سعید جلیلی در سخنان انتخاباتیاش، که بیشتر شبیه به تفسیر مبانی انقلاب اسلامی است، یک جمله را بسیار تکرار کرده است: «باید ظرفیّتهای ملّت ایران آزاد شود.»
نمیدانم سعید جلیلی به ملزومات این حرف توجّه دارد یا نه! نمیدانم جلیلی معنای حرفی را که میزند میداند یا نه! خوشبین هم نیستم که بداند. خوشبین هم نیستم که جلیلی بتواند این حرف را عملیّاتی کند. ولی حتماً این مهمترین و درستترین حرفِ انتخاباتی است که تا به حال شنیدهام. درست است از این که جلیلی بتواند به این حرف عمل کند تقریباً مأیوسم، ولی نباید فراموش کنیم که گامِ اوّل برای انتخاب یک کاندیدا این است که رویکرد و محورِ درستی داشته باشد.
انتخابات مهلکهی شعارها و رویکردهاست. وگرنه هیچکس نمیتواند با حرفهایی که همهی کاندیدا میزنند مخالفت نشان دهد. تقریباً همهی حرفها و همهی دغدغههای این 8 کاندیدا درست است. ولی مهم آن نقطه عزیمت است. مهم آن سیر نگاه است. اگر آن سیرِ نگاه و نقطه عزیمت دولت مبتنی شود بر افزایش تصدّیگری دولت و متغیری از این واقعیت شود که همه چیز با یدِ بازوی دولت حل شود، این کاندیدا با وجود این که در مرکز تصمیمسازی و تصمیمگیری بوده است، نتوانسته انقلاب اسلامی و راهِ جمهوری اسلامی را به درستی بفهمد. تقریباً همهی برنامهها و رویکردها، به غیر از رویکردِ جلیلی، بر دولتیکردن و حلِّ دولتی مشکلات تکیّه میکنند. همین که یک کاندیدا میگوید «من مشکل تورم را حل میکنم» یا «من 100 روزه اقتصاد را ترمیم میکنم» یا «من دو ساله مشکلات را از سر راه مردم برمیدارم»، یعنی شما نباید به او رأی بدهید. ممکن است مشکلات شما واقعاً حل شود و این حرفها واقعیّت داشته باشد، ولی این نشان میدهد که تمام حرفها و شعارهای انقلاب اسلامی و 22 بهمنها و حرف امام کشک بود. چون قرار نبود و نیست که این مسائل با توانمندیهای یک نفر حل شود. این فردگرایی و فردمحوری و تکیّه بر این «من من» گفتنها راهِ حل نه تنها دینی یا انقلابی که راهِ حلِ تمدّنی ما هم نیست. اگر قرار باشد تمدّن ایرانی، در دورانِ دوباره بازیافتن خودش، با تکیّه بر دولت و پولِ نفت و توانمندیهای فردی یک نفر جلو برود، باید جلوی این نوع پیشرفت و آبادانی را گرفت.
باید حواسمان باشد اساساً قرار نیست که نوع پیشرفت و آبادانی ما دولتی باشد. این رویکرد جای نقد جدّی دارد. رییس جمهور این دوره باید بر اساس برنامهی پنجم توسعه و سندهای بالادستی بر خصوصیسازی و سپردنِ کار به خودِ مردم تکیّه کند، نه این که دوباره خودش هل من مبارز یا حتی هل من ناصر سر دهد و «من منم» شیون کند و بگوید من همهی مشکلات را حل میکنم. برنامهی برخی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری در صورتی اجرایی است که دستِ کم چهار-پنج وزارتخانهی دیگر هم تأسیس شود. این خود یک پرسش جامعهشناختی است که به چه دلیل نامزدهای انتخابات فکر میکنند که با افزودنِ وظایفی به وظایفِ دولت میتوانند بر مشکلات فائق آیند؟ چرا کاندیدا فکر میکنند هیچ کس پیش از این نه میدانسته و نه میخواسته مشکلات را حل کند؟ چرا اینها فکر میکنند راه حل در سازمانها و ساختارهای نوین است؟ آن هم با این آدمهای فشل؟
جلیلی شعار آزادسازیِ ظرفیّتها را میدهد. ما از این شعار مطالبهی حق خواهیم کرد. باید هم لحظه به لحظه مطالبه کنیم. انقلاب اسلامی کاری غیر از این نمیخواست بکند. جلیلی باید پاسخگو باشد. از همین امروز. تا فردا که شاید رییس جمهور شود. آقای رییس جمهور برای آزادسازی ظرفیّتها در عرصهی هنر چه کردی؟ در عرصهی اقتصاد چطور؟ در عرصهی سپردن کار به مردم چطور؟
جلیلی شعاری لیبرالمآب را طرح کرده و سعی کرده مستقل در انتخابات حضور داشته باشد. ما از ایشان میپرسیم این شعار را چطور در عرصهی سیاسی و فرهنگی عملیّاتی خواهد کرد. شعار، شعار خوبی است. من به این شعار رأی میدهم. ولی میدانم که نه جلیلی اقتضائات شعارش را درست فهیده و نه ملزوماتش را فهمیده و نه اجرایی شدنش را فهمیده و نه جلیلی آن آدمی است که این شعار را بتواند آن طور که من میخواهم اجرا کند و نه جلیلی آن کسی است که بفهمد آزادسازی ظرفیتها یعنی آزادشدن انقلاب اسلامی از شرِّ افراد و مبتنی شدنش بر آدمها و ملّت. عینِ دورانِ جنگ. جلیلی مثلِ آدمِ منگی است که یک حرفِ درست زده. جلیلی ضعیفترین آدم در این جمع است (البته به غیر از پیرمردهای جمع). جلیلی فقط ندانسته و از روی جهل دارد چیزی را بُلد میکند که فوقالعاده است.