تی‌لِم

روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری
  • تی‌لِم

    روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری

مشخصات بلاگ
تی‌لِم
بایگانی
جمعه, ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ۰۵:۳۴ ب.ظ

با امام زنده‌ی نادیدنی چه کنیم؟

یا لطیف

آدم‌ها در زندگی به چه «نیاز» دارند؟ از یک جوانِ بیست و چند ساله‌ای که تحصیلات عالیه هم دارد بپرسید: «در زندگی به چه نیاز داری؟» می‌گوید: «شغل، ازدواج، پول، جایگاه اجتماعی.» یا مجموع نیازهای آدمی چقدر پیچیده‌تر است؟ نهایتا چیست؟ «پیدا کردن راهِ سعادت.» فرض کنید جلوی جوانِ شیعه‌ی معتقد را در خیابان انقلاب بگیرید و از او بپرسید: «نیازهای زندگی‌ات چیست! نمی‌خواهم شعار بدهی. آنی را که عملاً دنبالش هستی چه نیازهایی است؟» به تو چه پاسخ می‌دهد؟ مهم نیست. هر پاسخی بدهد، نتیجه‌ی تجربه‌ی زیستی‌اش است. یعنی تجربه‌ی زیستی ما نشان می‌دهد که در زندگی به چه نیاز داریم. 
جایگاه امام زمان در این سلسله‌ی نیازها چیست؟ یا کجاست؟ ما شیعه‌ها یک ویژگی‌ِ عجیب داریم. آن هم این که پیرو آدمی هستیم که خیلی از ماها تا به حال نه دیدیمش و نه اگر ببینیم می‌شناسیمش. و بعد معتقدیم این آدمی که ندیدیم و نمی‌شناسیم کامل‌ترین آدمِ روی زمین و نماینده‌ی ویژه‌ی خداست. اگر از ما بپرسند این آدم را کجا می‌توان یافت، پاسخ روشنی نداریم. اگر بگویند الان چند سالش است، پاسخ روشنی نداریم. اگر بگویند این آدم در حال چه کاری است باز هم پاسخ روشنی نداریم. اگر بگویند قرار است چه کار کند، باز هم به روشنی نمی‌دانیم. اگر بگویند ما باید چه کار کنیم، بعید می‌دانم آدم‌های زیادی باشند که جواب روشن و کاملی به این سؤال بدهند. ولی ما معتقدیم که این انسان، درست‌ترین انسان است. 
منظورم چیست؟ البته شما به طور پیش‌فرض قبول کنید رمان‌نویس‌ها دین درست و حسابی ندارند، و متأسّفانه بسیار اهل مغالطه‌اند. من هم نمی‌گویم از این داستان مستثنا نیستم. ولی می‌خواهم بگویم این که ما به درستی امام زمان را نمی‌شناسیم یا ندیدیم، یا بهش نزدیک نشدیم، یک نتیجه‌ی منطقی داشته. آن هم این که خیلی بود یا نبود ایشان برای‌مان فرقی نداشته است. یعنی در سلسله‌ی عمل‌ها و کارهای‌مان این را در نظر نگرفته و نمی‌گیریم که امام زمان هم دارد ما را می‌بینید. یعنی غیر از خدا، آدمی که حرفش و عملش و نظرش در پیشگاه خدا، معتمدترین و باارزش‌ترین است هم دارد ما را می‌پاید. ولی ما وقعی به این پاییدن نمی‌نهیم. مثلاً عروسی‌های ما ربطِ وثیقی به وجود یا بی‌وجودِ ایشان ندارد. خانم‌هایی که در فیس‌بوکِ حجاب‌شان را برمی‌دارند، آیّا حاضرند با همان ظاهر خدمتِ  امام مشرّف شوند؟ آیا جوک‌هایی که برای هم نقل می‌کنیم، جوک‌های امام زمانی است؟ شوخی‌ها چطور؟ فحش‌ها چطور؟ آیّا شنیده‌ها را نقل کردن چطور؟ آیّا ما امام زمانی رفتار می‌کنیم؟ آیّا هر حرفی را و هر راست‌ودروغی را می‌گوییم، بدون این که برای‌مان مهم باشد که امام زمان هست یا نه؟! این که امام زمان هست و امام و رهبر و مقتدا است، چقدر در جریانِ  زندگی ما اثر دارد؟ در کتاب خواندن‌مان اثر دارد؟ در فیلم دیدن‌مان چطور؟ آیّا با امام زمان می‌شود آیزوایدشاتِ  کوبریک را دید؟ 
فرض کنید که بگویند امام زمان از دیشب، خدای نکرده، به رحمت خدا رفت! ما از دنیای بدونِ امام زمان چه تصوّری داریم؟ آیّا برای‌مان پذیرفتنی است که بگوییم دنیای بدون امام زمان، دنیای زیروزبر شده و ازهم‌پاشیده‌ای است؟ چه تأثیری گذاشته بر ما وجودِ امام زمان؟ آیّا می‌توانیم ظهر ماه مبارک رمضان، بدون هیچ عذر شرعی، در حضور امام زمان روزه بخوریم؟ حتّی به امام هم تعارف کنیم؟ 
امام زمان، امام است! یعنی کسی است که مردمان و پیروان را راهنمایی می‌کند. امام یعنی جلودار، یعنی پیش‌دار، یعنی کسی که راه و چاه را به همه نشان می‌دهد. امام کسی است که برای ما قرآن را تفسیر می‌کند، اوضاع جهان را تحلیل می‌کند، و از همه‌ مهم‌تر در فرایند دین‌داری یاور و همراهِ ماست.

این معنایِ امام است. ولی نحوه‌ی ارتباط با امام تغییر کرده است. یعنی مانند دوران امیرالمؤمنین نیست که هر کسی که دلش بخواهد، بتواند با امام صحبت کند و ازش بپرسد و راهنمایی بخواهد. امروز این طور نیست. یعنی نمی‌توان چونان گذشته با همان سهولت با امام هم‌کلام شد. لذا این دوری از امام باعث شده که ما آدم‌ها فکر کنیم اگر امام زمان نبود هم مشکلی پیش نمی‌آمد. یعنی آن چیزی که ما از زندگی‌مان ترسیم کرده‌‌ایم چندان به وجود امام زمان ارتباط پیدا نمی‌کند. چون در مسیری که غالب ما در زندگی پیاده می‌کنیم، چندان به حضور امام زمان نیازی نیست. چندان برای‌مان مهم نیست که امام زمان باشد یا نه! نهایت کاری که ما می‌کنیم گرفتن جشن برای میلاد ایشان است. در غیر این صورت امام زمان چه ظهور بارزی در کاروکاسبی، بازار، نوشته‌ها، اندیشه‌ها، و بیان ما دارد؟ 
راه حل چیست؟ هر کسی می‌تواند به این سؤال پاسخ دهد. 

عدّه‌ای گفتند راه این است که مستقیم با خود امام زمان ارتباط برقرار کنیم. این راه، توصیه‌ی مناسبی نیست. با این توصیه جامعه‌ی دینی و دینِ اجتماعی ظهور و بروزی ندارد. امام زمان تقلیل پیدا می‌کند به زندگی شخصیِ آدم‌ها، که ممکن است به احتمال اندک با ایشان ارتباط برقرار کنند. تازه همان ارتباط هم قابل نقل نیست. چون اگر کسی چنین ادّعایی کند، به قول خودِ حضرت، از دروغ‌گویان است. 

عدّه‌ای گفتند حالا چه نیازی است که شما با امام ارتباط داشته باشی. شما احکام را انجام بده. باقی حل است. این عدّه‌ فکر می‌کنند احکام مشتی نوشته‌ی قدیمی و از پیش تعیین شده است که هیچ چالش و پیچی ندارد. فکر نمی‌کند که آدم‌ها نیاز به راهنما دارند. آدم‌ها نیاز به کسی دارند که مسائل جدید را به آن‌ها بیاموزد. ساده‌ شده‌اش این است که آدم‌ها از نظر فطری نیاز به امام دارند. وقتی امام زمان حضور دارد و حضورش هم مسجّل است و قرار است امام و راهنما و مهم‌ترین و محبوب‌ترین و بهترین بنده‌ی خدا باشد، مگر می‌شود گفت با او کاری نداشته باش و خودت راهت را برو. مگر بدونِ امام زمان می‌شود راه را پیدا کرد. بدونِ امام زمان نه می‌شود راه را پیدا کرد، نه می‌شود سعادت‌مند شد، نه می‌شود درست عزادری کرد، نه می‌شود... اصلاً‌ آن‌هایی که این حرف‌ها را می‌زنند، بروند زیارت آلِ یاسین را بخوانند.

من فکر می‌کنم جنس ارتباط‌گیری با امام زمان و صحبت با او و درمیان گذاشتن همه‌ی زندگی‌ ما با او باید جمعی از دو روش باشد. هم روش فردی و هم روش عقلانی. روش فردی، فقط روش دعا و مناجات و نیایش با حضرتش نیست. که این هم باید باشد. ولی افزون بر این در نظر داشتن امام زمان در لحظه لحظه‌ی زندگی است. وقتی آدم حرف می‌زند، وقتی می‌نویسد، وقتی می‌گوید... همواره امام زمان را در نظر داشته باشد. چون امام زمان خیرخواه‌ترین آدم روی کره‌ی زمین است. از مادر نسبت به آدم مهربان‌تر و خیرخواه‌تر است. رنجش امام زمان، در واقع رنجش و سرکوب نفس اطمینان‌بخش آدمی است. رنجش آن تمِ پاک و راهنمابخش ماست. رنجش امام زمان، که هر روزه n بار با اعمال ما اتّفاق می‌افتد، در واقع کدر کردن آیینه‌ی وجودمان است. از دست دادن نورانیّت باطن و قلبِ ماست. (آقای بهجت درست گفت که جزیره‌ی خضرا قلب انسان مؤمن است!) یعنی امام زمان در قلب تک تک ما، اگر مؤمن باشیم، حضور دارد. این مسیر فردی است. یعنی من لحظه‌ای که دارم داستان می‌نویسم به این مخاطب بیاندیشم. تو لحظه‌ای که داری جنسی را می‌فروشی، فرض کن خریدارت امام زمان است. تو که داری آموزش می‌دهی فرض کن آن که می‌خواهد آموزش ببیند امام زمان است. تو که چیزی را بلوتوث می‌کنی، فرض کن گیرنده‌ات امام زمان است. تو که دختری را سر کار می‌گذاری، فرض کن دختر امام زمان است. (برای آن‌هایی که می‌پرسند امام زمان فرزند دارد یا نه!) اصلاً‌ تو که حجابت را در فیس‌بوک برمی‌داری، فرض کن امام زمان یکی از فرندهایت است که هر روز نه تنها علاقه‌مندی‌هایت را، که سهیم‌کردن‌هایت را می‌بیند. شاید دوستی با امام زمان، با علاقه داشتن به لایف آف پای یا لینکن جور دربیاید، ولی قطعا با دوستی با اسپارتاکوس جور درنمی‌آید. شاید امام زمان با تو دلستر بنوشد، ولی قطعا شیشه‌ی رد واینت را خواهد شکست، شاید امام زمان هم‌بازی شطرنجت باشد، ولی جوکرت را مسخره خواهد کرد و همین طور تا آخر... راستی خدا نکند امام زمان شیشیه‌ی نوشیدن‌مان را بشکند یا کاری از کارهای‌مان را مسخره کند...

راه حلّی برای ارتباط با امام زمان و دستور گرفتن از او وجود دارد و آن اعتماد به متخصصان دینی و زعیم اجتماعی فقیه است. این نحوه‌ی ارتباط‌گیری هم عقلانی است، هم جواب دهنده‌ی نیازهاست، هم حتّی عاطفی و روحانی است، و هم راه‌گشا است.

من نمی‌دانم دنیای با امام زمان زیباتر است یا نه، ولی مطمئن هستم این دنیا بدون امام زمان را دوست ندارم. من راه با امام زمان بودن را در این مسیر خلاصه کردم؛ راه‌های فردی و قلبی و وجدانی، و دیگری استمداد جستن از کاتالیزورهایی به نام‌های مرجعیّت دینی و زعامت فقیه. 

پس‌نوشت:

1. اگر غروب جمعه‌ی ماه مبارک نبود، چنین مطلبی هم از ما بیرون نمی‌آمد. شرف الزمان به الزمین. (می‌دانم که بی‌معناست، ولی خوش‌مفهوم است.)

2. من شما خواننده‌های وبلاگم را خیلی دوست دارم. و خیلی بیشتر دوست دارم که مطالب خوب یا دست کم متفاوت و با زاویه‌ی جدید برای‌تان بنویسم. ولی این را بگویم که نوشتن این مطالب، رمان‌نویسی‌ام را سخت‌تر می‌کند و تخم دو زرده‌ای را که آن‌جا می‌خواهم بگذارم هم. چون همین سبزی‌جات و آب‌لیموجاتی که بالا نوشته‌ام، می‌توانست طعم‌‌دهنده‌های خوبی برای داستانم باشد. ولی مهم نیست. حضرت صاحب را عشق است.

3. باز هم انتهای هفته‌ی بعد حرف خواهم زد.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۸
میثم امیری

نظرات  (۷)

۲۸ تیر ۹۲ ، ۲۲:۳۳ محمود علامه امیری
منم شما رو دوست دارم ....
پاسخ:
قربانت.
سلام.
منم شما را دوست دارم.
و اینکه چند اشتباه تایپی داشت، متنت. بند سوم کلمه اول. یک جایی هم فرض کن را فرض کند نوشته‌ای.
و ... .
یاعلی
پاسخ:
سلام.
اشکال تایپی لاینفک متنی است که زیاد بهش فکر کنی. ولی ممنون. درستش می‌کنم.

سلام

متنت جالب بود تا حالا از این زاویه به امام زمان فکر نکرده بودم یعنی در واقع یه جورایی خیلی امام رو کشیدی پایین آوردیش درست وسط زندگیمون، تفریحمون، وقت گذرونیهامون و ...

تصور من از امام زمان همون خورشید پشت ابریه که فقط نورش بهمون می رسه ولی نمی بینیمش نمیتونیم لمسش کنیم یا حتی اصلا نمیتونیم نزدیکش بشیم چون می سوزیم! واقعا دوران بعد ظهور برام سوال بزرگیه یعنی چی می خواد بشه؟ اصلا می تونم تابعش باشم یا نه؟ اصلا قراره چه کار کنم؟ زور بزنم و یه عده ای رو به زور و جبر هم شده مسلمون کنم؟ یه عده ای رو مجبور کنم دست از زیاده خواهی بردارن؟...

کلا همش واسم گنگه! چندتا مقاله و مطلب خوندم راجع به ظهور و امام زمان و ... ولی نمیتونم باهاشون ارتباط برقرار کنم برام قابل فهم و درک نیستن اگه مطلب خوبی سراغ دارید بهم معرفی کنین.

پاسخ:
سلام. اگر متن خوب سراغ داشتم، دیگر این متن را نمی‌نوشتم. تازه‌ اگر متن خوبی هم سراغ داشته باشم، نمی‌توانم به کسی که نمی‌شناسمش پیشنهاد کنم. تازه اگر هم پیشنهاد کنم، معلوم نیست چقدر برای شما جالب باشد. تازه اگر برای شما جالب باشد... ولش کنید. همین متن را یک بار دیگر بخوانید. 
۲۹ تیر ۹۲ ، ۱۸:۴۳ سجاد نوروزی
سلام
1. یکی از بدترین نوشته‌های وبلاگت بود. خیلی بدم آمد. ما امام زمان را می‌شناسیم. سن دقیق‌شان را هم می‌دانیم. کارشان را هم می‌دانیم. اگر شما یا یه بنده خدای شیعه‌ی غیر معتقدی نمی‌داند نقص از خودش است. من واقعا حوصله‌ی نقد دقیق حرفات رو ندارم ولی یک کلمه می‌گویم که فریب اقتضائات نویسندگی را نخور. فکر نکن چون نویسنده شدی هر چی بنویسی و آن چیز هم راجع به امام زمان باشه خوبه و درسته. 
2. کسی که در کارهای هنری نفس می‌کشد باید نماز شب درست و حسابی و دعا خواندن و عبادت جدی را جدی‌تر بگیرد. تو این کار را می‌کنی؟
3. امیرالمونین علیه السلام فرمود: فان الکف عند حیرت الضلال خیر من رکوب الاهوال.... یعنی: خودداری در پرتگاه گمراهی از آواره شدن بیابان ها بهتر است. همان اعتقاد نیمه کودکانه‌ی امثال من به امام زمان و همان ایمان روستایی ما به ایشان از ایمان پیچیده و کلاس‌بالای برخی که متخصص راه نیستند بهتر و محکم‌تر است. به وادی نظریه‌پردازی برای هر کس و هر چیز نیفتی!
4. این کسی که با نام آناهیتا کامنت نوشته را باید با دوم شخص جمع خظاب کنی. هر چند بدانی که پسر است. اگر نمی دانی هم که قطعا باید با دوم شخص جمع خطاب کنی. 
پاسخ:
سلام.
1. شما اگر می‌دانی، مخاطب این نوشته نیستی. ولی اگر حس می‌کنی، امام زمان کمتر از اکسیژنی که با آن نفس می‌کشی، کمتر در زندگی‌ات اهمیّت دارد، حتماً‌ مخاطب این نوشته هستی.
2. من در حال یک عبادت جدّی، یعنی روزه در بعد از ظهرِ گرم، این متن را نوشته‌ام.
3. ما چیزی به اسم ایمان روستایی یا شهری در هیچ جای دین‌مان نداریم. ما یا ایمان درست و عمیق داریم یا ایمان سطحی. ایمان می‌تواند ساده ولی عمیق باشد. مثل ایمان آن پیرزن ریسنده به خدا. هیچ جای دین هم به اعتقادات کودکانه یا نوستالژیک اهمیّتی نمی‌دهند. من متنی ندیدم که در آن نوشته باشد: «آفرین بر شما که ایمان کودکانه دارید.» شما ایمان درستی دارید یا ندارید. یا امام زمان به اندازه‌ی آفتاب برای‌تان مهم هست یا نیست. یا امام زمان امام ما هست یا نیست. اگر هست، با سبک زندگی ما جور درنمی‌آید. من چیز مبهمی ننوشته‌ام. اگر نوشته‌ام را نقد کنی خوشحال می‌شوم.
4. این ایراد، ایراد به‌جایی بود. من دقّت نکردم. برگشتم و آن جواب را اصلاح کرده‌ام.
۳۰ تیر ۹۲ ، ۱۲:۴۷ سجاد نوروزی
سلام علیکم 
می‌دونی چرا از نوشته‌ات خوشم نمی‌آید؟ چون شبیه نوشته‌هایی است که بعضی مواقع همشهری جوان چاپ می‌کنه و اصلا معلوم نیست مخاطب‌اش کیه. من نوشته‌هایی رو دوست دارم که مثل سخنرانی‌های امام باشه. ساده، همه‌فهم و عمیق و البته با صراحت شدید و مخاطب معلوم. تو نوشتی که دخترهایی که عکس بی‌حجاب تو فیسبوک می‌گذارند حواس شان به امام زمان هست یا نه. در حالی که در پاراگراف یکم نوشته‌ات از یک شیعه‌ی معتقد حرف زدی. بی‌حجاب و کاشف حجاب که یک شیعه‌ی معتقد نیست. هست؟ بر فرض که دچار استضعاف فکری باشد هم باز یک شیعه‌ی معتقد نیست. حد و مرز خطا و گناه یک شیعه‌ی معتقد معلوم است. تو این دو گروه مخاطب را با هم خلط کردی و نوشته‌ای مخلوط تحویل مشتری دادی. اگر خطابت به شیعه‌ی معتقد است خیلی از جمله‌هات باید حذف بشوند و اگر خطاب به گروه دیگر از امت اسلامی، جمله‌های دیگر باید حذف شوند.
در مورد ایمان. تو رویکرد به امام را افراز کردی و شق صحیح را برگزیدی و به بقیه شقوق مخصوصا شق عمل به واجبات و ترک محرمات را مورد تحقیر قرار داده‌ای. من می‌گویم همان گزاره‌های ساده اگر در قلب من بمانند ولی بدان که کلیت‌اش درست است بهتر از آن است که گزاره‌ها پیچیده تر شود اما ندانم که درست است یا خیر. تو باید منابع و دلایل این افراز رویکردها به امام را و چرایی نقدت را بیاوری.
پاسخ:
سلام. 
امام زمان‌نشناسی ما از یک شیعه‌ی معتقد شروع می‌شود تا آن‌هایی که ضروری دین را رعایت نمی‌کنند.
نوشته‌ی من ناظر به انجام واجبات و ترک محرّمات است. هرگز جمله‌ای ندارم که چنین تحقیری کرده باشد. هیچ گزاره‌ی پیچیده‌ای در متن نیست. ضمناً همشهری جوانی بودن یا نبودن یک متن هم معیار حقانیّت آن متن نمی‌تواند باشد. 
سلام،
صحبت در این زمینه مفصل است و سوالات بسیاری در این حوزه مطرح است.
یک مشکل اساسی ما به اصطلاح محب اهل بیت(ع) این است که با وضع موجود سازگار ،
و خیلی خوب هم رنگ جماعت شده ایم. جماعتی که دغدغده ای جز دنیا و مسایل روزمره آن راندارند،بنابراین اگر انسان و  زندگی او را تنها در محدوده دنیا ببینیم نه تنها هیچ ضرورتی نسبت به امام معصوم (ع) و انسان کامل نیست بلکه نیازی به عقل هم نیست.
سوالی که  مطرح میشود این است که چه نیازی به امام زمان(عج) است؟
ج :رسیدن به کمال
انسان برای رسیدن به این هدف نیازمند سه اصل است:
1. راه
2. برنامه
3. راهنما
اصل سوم را کمی بازتر می کنیم،به طور خلاصه بیان می کنیم:
چه نیازی به امام زمان (ع) داریم و چه لزومی برای برقراری رابطه با ایشان وجود دارد.
اول، حضرت مهدی (عج)  شخصیت معصومی است که تمام اطلاعات  مربوط به زندگی سعادتمندانه در دنیا و آخرت، تمام و کمال نزد ایشان است و ما برای پی بردن به این اطلاعات، نیازمند ایشان هستیم.لذا
 انسانی که به دنبال کامل کردن صفات الهی خویش است، فقط زمانی به کمال حقیقی می رسد که بتواند به درستی الله را بشناسد. شناخت خداوند، تنها با انسان کامل و امام میسر می شود بنابراین با ظهور ایشان انسانیت رشد می کند و این هدف مهم بشریت محقق می شود.
دوم، رابطه ی  امام زمان(عج) با ما  رابطه ی پدر و فرزندی است. طبق حدیث مشهوری از پیامبر بزرگوار اسلام که فرمودند:من و علی(ع) پدران امت هستیم.در واقع، ما فرزندان آن پدر آسمانی هستیم که تک تک محبان حضرتش در آشکار و نهان دل گرو آن سرور داده اند و به عشق آن مولای دور از نظر زنده اند.
هر که خواهد گـو بیا و هر که خواهد گـو  برو .... گیر و دار و حـاجب و دربان دریــن درگــاه نیست

هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست....ورنه  تشریف  تو  بـر  بالای  کس  کـوتاه  نیست
در پایان نامه ی حضرت خطاب به شیخ مفید(ره) را یاد آور می شوم که فرمودند
 اگر شیعیان دو ویژگی داشتند، این فاصله و بیگانگی از بین می رفت و دست ما به دست آن پدر آسمانی می رسید:
1.وفاداری
2.همدلی
----
که این دو مفهوم به صورت مبسوط و هنرمندانه در لابلای بیانات دوست عزیزم آقای امیری و دیگر دوستان آورده شده است.برای فرجش  صلوات
در ضمن از زیارت عاشورا غافل نباشیم. یا علی(ع)


پاسخ:
سلام. 
من هم مثلِ  تو سرمستِ  این توقیع «اجتماع قلوب» حضرت هستم. شاید با هیچ روایتی به اندازه این روایت از دین حال نکردم. و ما چقدر در این اجتماع قلوب کاهلیم. مبنای شهرنشینی اسلامی می‌تواند باشد این روایت. 
سلام
حرف جلیل رو قبول دارم
برای رسیدن به کمال نیازمند حداقل 3 فاکتور اساسی هستیم
1. راه
2. برنامه
3. راهنما

اما شاید این پرسش مطرح بشه که راهنمای غایب به چه دردی میخوره؟

اما جالب اینجاست که این راه بلد تمام عیار با اینکه ما بهش دسترسی نداریم  اما  حواسش به ما هست . یه راهنمایی هایی هم قبل از سفر به ما کرده به طوری که بر سر بعضی راهها می دونیم نظر راهنما موافق یا مخالف عبور از اون مسیره .
این راهنمای بزرگ و بی عیب  یک سری راه بلد درجه 1 هم معرفی کرده و گفته اگه به من دسترسی نداشتین از این افراد راهنمایی بگیرید .

این راهنمای بزرگ هر وقت صلاح باشه با هر فردی که صلاح بدونه در بین راه تماس برقرار می کنه و راهنماییش می کنه و اینم می دونیم که این راهنمای بی عیب و نقص وعده داده که میاد و این برای اون کسانی که واقعا خواهان سالم  رسیدن به انتهای این راه پر پیچ و خم هستند یک امیدواری بزرگه .

حیف که خیلی ازما ها در این راه همدل نیستیم و الا زودتر میومد ...

اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ:
سلام. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">