فقه به ب نرود یک وقت؛ با باد نرود یک وقت؛ تا باغ نرود یک وقت (بخش سیّم)
به نامِ مهربان
آقای ناصر مکارم شیرازی مرجع تقلید این بلاگر است. خوب باشد.
بدننوشت:
مثال 3. مرجع تقلیدی (آقای بیاتِ زنجانی) مینویسد: «با استناد به موثقه عمار و روایت مفضل ابن عمر از امام صادق(ع) که در باب ١٦ وسائل الشیعه از ابواب "من یصح منه الصوم" آمده است، کسانی که روزه میگیرند، ولی تاب و تحمل تشنگی را ندارند، فقط به اندازهای که جلوی تشنگیشان را بگیرد میتوانند آب بنوشند و در این حالت روزهشان باطل نبوده و قضا هم ندارد». ناگهان مرجع تقلید دیگری (آقای مکارمِ شیرازی) برمیآشوبد و مفتی را به «دینِ مردم را به بازی گرفتن» متّهم میکند. در یک اظهار نظر شگفتانگیز، مرجع تقلید، مجتهد متجزّیِ (البته این حُسنِ نظر من است! هر چه در اینترنت گشتم اجازهی اجتهاد ایشان را نیافتهام، ولی از آنجایی که ایشان در بحث بازنگری قانون اساسی حضور داشتهاند و از سویی موردِ نظر آیتالله خامنهای در دههی 60 برای پذیرفتن پستِ وزارتِ اطّلاعات بودهاند، فیالجمله میتوان اجتهادشان را نتیجه گرفت) صاحب رساله را به «انکار ضروریّات دین» محتمل میکند. مهم نیست آن فتوا درست است یا نه! ولی نحوهی نگارش صاحب آن فتوا، به قلمی فقهی بوده است. وی از «منابع دینی» حکمی استنتاج کرده است. ولی برخورد مرجع تقلیدِ دیگر برخوردی فقهی نیست! برخوردی اخلاقی و فلسفی است. در نظر حقیر، این اوّلین بار است که میبینم یک مرجع دربرابر مرجعی چنین برمیآشوبد و در منبرِ عمومیاش او را تا حدِّ خروج از دین میراند. وقتی مرجع تقلید جامعهی دینی، که اتّفاقاً مرجع تقلید این قلم است، خارج از منظومهی فقهی سخن میگوید چه انتظاری از بندهای یک و دو است! این را مقایسه کنید با سختترین جرّاحی انقلاب اسلامی. آنجایی که امام، مرحوم آقای منتظری را از خود میراند. با وجود این که متأسّفانه متنِ 1/6 امام خالی از عبارتهای نیّتخواهانهی غیرِ فقهی نیست، دستِ کم امام به آقای منتظری اجازهی تتبعِ فقهی را میدهد. متنِ امام در حالی یک امر به معروف و نهی از منکرِ حکومتی بود که او ولی فقیه بود و شاید بر ولیِّ فقیه به خاطر چنین برخوردهای سختگیرانهای کمتر بتوان خرده گرفت، خاصّه این که امام، سالهای متمادی استاد آقای منتظری بود. با وجودِ این دو عامل مهم، یعنی استاد و ولی فقیه بودنِ امام، برخوردِ امام با آقای منتظری در آن مقولهی حیاتی، فقهیتر بود تا برخوردِ یک مرجع نسبت به یک مرجع دیگر در باب مسألهای جزیی در فقه.
پسنوشت:
1. این تازه اوّلِ عشق است. داستان ادامه دارد.
2. سعی داشتهام گرایشهای مخالفِ بیاتِ زنجانیام را واردِ این نوشته نکنم. گو این که به نظر میرسد برخی از حکمهای آقای بیاتِ زنجانی به شدّت سیاستزده است! متأسّفانه! مثلاً در جریانِ متلکِ منصور ارضی به آقای هاشمی، بیات توهین به مسئولینِ نظام در جلسههای مدّاحی را محکوم کرده است! ولی جالب است در همین مدّاحیها شدیدترین توهینها به اسفندیار رحیممشایی و احمدینژاد شد، ولی جنابشان خم به ابرو نیاوردند. مرجع تقلید حافظِ حقیقتی به نامِ دین است؛ نه گرایشهای سیاسی.
3. به صف شدند همهی دیوانهها، حی علی حرمِ خونِ خدا.
4. تا یکی دوشبِ دیگر!