عطّارانِ درست
دوّمینِ فیلمِ عطّاران یکی از بهترین کمدیهای سالهای اخیرِ سینمای ایران است. این کمدی توانسته از لایهی خندهها و شوخیهای و موقعیّتهای فکورانهی طنزش عبور کند و ذهنِ مخاطب را نسبت به فرنگیگرایی مفرط بیدار سازد. عطّاران با بهکارگیری یک ایدهی شاهکار فیلم را جلو برد و اگر ترسش از فضای فرانسه و محیطِ کن نبود، بیتردید میتوانست داستانِ جسورانهتری را بازی کند. داستانی که بتواند بیپیرایهتر ما را با فضای جشنوارهی کن و به طورِ کلّی سینمای ایران آشنا کند. عطّاران میتوانست کمدیِ فکورانهاش را در انتها به یک طنزِ تلخ بدل کند. منتها کمدیِ زیبای عطّاران تبدیل به یک تلخی مطلق شد. که البته همین هم نعمتی است.
با این وجود، تلاش رضا عطّاران در خودآگاه کردنِ هنرمندان و مردم دربارهی واقعیّتهای سینما و اخلاقِ ما ستودنی است. او کوشید در «رد کارپت» خلقیّاتِ ایرانی را به نمایش بگذارد و در کنارِ این خلقیّاتِ به نکتههایی در بابِ سینمای نفتی و سینمای جشنوارهای اشاره کند. البته با در نظر داشتن این نکته که کمدی عطّاران بعد از رودست خوردن از رفیقش، از میانهی فیلم، محو شد. ولی با این وجود نمیتوان از کنارِ فکرِ پشتِ قصّهای او به سادگی گذشت. بهویژه آن که شخصیّت اوّلِ فیلم، در عینِ سادگی، هوشمندانه گوشههایی از ایرانی بودنِ ما را نشان میدهد. مانند رد شدن از چراغ قرمز و در عین حال یاری دادن به کسی که میخواهد «رد کارپت» را از نزدیک ببیند. این دست موقعیّتهای تصویری و داستانی در اثرِ عطّاران به خوبی دیده میشود. در عین حال او قبلهی آمال بودنِ جشنوارهی غربی را به خوبی نقد میکند و با اشاره با کمسوادی هنرمندانِ ما، سودای «استیون اسپیلبرگ» داشتن را رسیدن به یک سینمای حرفهای نمیداند. اینها از دلِ طنز بیرون آمده است و بازی حسابشدهی عطّاران در این راستا فیلم را بسیار جلو برده است.
«رد کارپت» تجربهی جدیدی در سینمای ماست. برای نگارنده روشن است که این تجربه در گیشه قَدر خواهد دید. منتها باید امیدوار بود که هر ساله شاهدِ طنزهای متفاوتی در سینمای ایران باشیم. طنزهایی که از زمین خوردن و توی حوض افتادن یک آدمِ مشنگ خنده نمیگیرد، بلکه از موضوعی جدّی سخن میگوید. یکی از امیدهای این سبک از فیلمسازی خودِ عطّاران است.
تا آخرِ هفته. هنرخانه و کتابخانه هم بهروز نیست. همین را هم به زور آپ کردهام. هفتهی مسافرت و استراحت بود مثلا.