وفاداری به نام و ننگ نوشتن
در نوشتن، انسان خودش موضوع است و درونش. آنکه برای بیرون مینویسد، لحافدوزِ محیط میشود؛ در موجهایش غرق میشود و فریادرسی نمییابد. هیچ کلمه در هیچ لحظهای نمیتواند بنا به سازی بیرونی کوک شود؛ اگر شود، نویسنده از نوشتن دور شده، از حقطلبی فاصله میگیرد و همپای ستمزاها میشود. نوشتن یک امر فردی -نه شخصی- است که تنها یک مخاطب دارد؛ خودِ آدم. اگر حرفی بر قلبت نشسته باشد، شاید بر قلبی دیگر بنشیند. معیار در نوشتن قلب آدمی است نه قلب دیگری. از قلب آدمی است که نوشتن آغاز میشود. خمینی جایی گفته است که چنان سکرات مرگ سنگین است که بعد از مرگ، کلِّ محفوظات و اطلاعات آدمی پاک میشود و تنها چیزهایی میماند که به قلب راه یافته باشد. حال همه آنچه که نویسنده مینویسد، جز در پالایش خویشتن نمیتواند به کار آید. دوست و مخاطب و جامعه و حکومت مشتریهای بعدیند. وقتی قلب را معیار بگذاری، ممکن است نوشتهات سرراست و حسّی و انسانی از آب دربیاید و مشتری هم بیابد.
امّا نوشتن با ننگ همگام است. ننگ یعنی ناراستی یا نادرستی یا شرمگینی و نوشتن یعنی وفاداری با خود و ننگهایش. وفاداری یعنی خود را دیدن و سنجیدن، نه در نامنامهها که در ننگنامهها هم. این که آدم با ننگهایش چه معاملهای میکند، مهم است؛ نام را -که خسته نباشید- همه بلدند. ننگ را باید همراه خود داشت و به آن رجوع کرد، آموخت و جا نزد. از ننگها نباید گریخت و ننگهایی که نوشته شده است. وفاداری نویسنده به نوشتههای خوبش بیمعنی است، بدهاست که در توشه میمانند. از پشت مدام سقلمه میزنندت که حق نداری مطلب بد بنویسی، حق نداری چپق ظلم را چاق کنی... حق نداری نفهمی. حق نداری اشتباه کنی. نوشتن یعنی حقِّ اشتباه نداشتن و تنها اشتباههایند که چنین نهیبی میزنند به ما. آنان که بر گردهمان سنگینی میکنند؛ میفهماندمان که نباید از اینی که هست سنگینترشان کرد.
این قلم از سال ۸۵ مینویسد. همه آن نوشتهها چنان که دم دستم باشد، در این خانه مجازی آمده است. همهشان را نگه داشتم؛ نام و ننگشان درهم است و برایم مهم. از آن نوشتهها، که شاید از میلیون کلمه افزون شده باشد، بسیاری را درست نمیدانم و از خواندنشان خندهام میگیرد. ولی هرگز حذفشان نمیکنم. حذف نوشتهها به فریبکاری میرسد. درست و غلط بودنِ نوشتههای پیشین به اندازه حفظشان مهم نیست. چرا که نوشتن وفاداری است و حذفْ بیوفایی.
پسنوشت: این «کیبورد» در مجله ادبی الفیا مینوشت و بیشتر از همه نویسندگان آن مجله مطلب نوشته و بازدید شده است. الفیا به شکل مجله منتشر نمیشود و دامنه آن به کمک کاری دیگر خواهد رفت. ولی این به معنای حذف نوشتهها نیست. آنها را در جایی دیگر نگه خواهیم داشت و البته نه در سایت فعلی و به همین شکل. بنده که خامترین تحلیلهایم را از نوزدهبیست سالگی در وبلاگ تیلم حفظ کردهام، آنقدر میدانم که دستِ کم باید نوشتههایم در الفیا را حفظ کنم که بسیاریش را همچنان درست میدانم و منطبق با زمانه. گذشته از مطالبی که دیگران نوشتهاند و منِ سردبیر ملزم به حفظِ آنها هستم.