قالیباف پاس میدهد تا جلیلی بزند یا جلیلی پاس میدهد تا قالیباف بزند؟!
یا لطیف
نیمهی دوّم تازه شروع شده و رضا قوچانینژاد یک گلِ خوب زد. شاید از همین حالا میدانید که آخرِ بازی ایران-لبنان چطور خواهد شد! بازیهای ما فقط در منطقه یکسوّمِ دفاعی لبنان نیست! همیشه هم رسم بر این نبوده و نیست. ممکن است ما در یک سوّمِ دفاعی حریف با قدرت کار کنیم، ولی ممکن است گاهی از یک سوّمِ دفاعی خودمان غافل شویم یا دیدگاههای مشخّصی در این باره نداشته باشیم. مثلاً در نیمهی اوّل بازی با قطر دیدگاهِ دفاعی ما مشخّص و حتّی کماشتباه نبود. ولی نیمهی دوّم داستان فرق کرد.
فوتبال اصولاً از دفاع و حتّی دروازهبان شروع میشود. از دفاع است که بازیسازی انجام میشود و قدمبهقدم تیم به دروازهی حریف نزدیک میشود. نمونهی شریفِ چنین بازی تیمِ بارسلونا است. من هم به چنین بازی اعتقاد دارم. اگر در خطِّ دفاعی، بنیانهای تاکتیکی درستی نریزیم، بعید است بتوانیم مشکلمان را با هافبکها یا مهاجمهای خوب حل کنیم.
عرصهی انتخابات امسال چنین است. یعنی به نظرم یک کاندیدای کامل وجود ندارد. اساساً امسال انتخابات صحنهی ناقصی دارد، نامزدها هم نقصهای جدّی دارند. حتّی جریانها هم چنین هستند. برخی از آنها به بهترین نیروهایشان نتوانستند شرکت کنند. تنها ویژگیِ مثبتِ جلیلی معلوم بودن بنیانهای فکری و نسبتش با انقلاب اسلامی است. ولی در نگاهِ باقی نامزدها، چنین دیدِ روشنی دیده نمیشود. آنها غالباً بازی را از خطِّ حمله شروع میکنند. توجّهای به قانون، شرایط اجرایی شدن اصلِ 44 و خصوصیسازی ندارند. (به این دلیل ساده که مدّعیاند دولتشان میتواند همهی مشکلات را سریعاً حل کند. این یعنی خصوصیسازی روی هواست. هر اقدامی تبعات و اقتضائات مقطعی دارد!) بیشتر ناظر به شرایط حاضر حرفهای هیجانیِ سوپاپاطمینانی میزنند. در این میان غیر از جلیلی، قالیباف هم کاندیدای حرفگوشکنی است. یعنی او یک آدمِ عملیّاتی است که اگر مشاوران درست و درمان و قوی مثل شهاب مرادی یا حتّی جلیلی داشته باشد، میتواند سیاستهای مناسبی را اتّخاذ کند. من چون به عمق استراتژیکِ ایران اهمیّتِ زیادی میدهم، جلیلی را ارجح میبینم. زیرا بدون تئوریهای معلوم و شفّاف و همآوا با بنیانگذار انقلاب اسلامی و متناسب با زیستبومِ ایران، نمیتوان به جایی رسید. این به این معنا نیست که جلیلی دقیقاً حرف امام و انقلاب اسلامی را فهمیده. نه. بلکه او تنها کسی است که در اینباره سخن میگوید. باقی ترجیح دادهاند در اینباره سخن نگویند و بنیانِ انقلابِ اسلامی را در موهوماتی چون پایینآوردنِ میزان تورّم، کمکردن عددِ بیکاری و از این جور عددهای اعتباری قرار دهند. این به این معنا نیست که در این زمینه باید با بیبرنامگی ظاهر شویم. هرگز. بلکه منظورم این است که سوار کردنِ کلِّ انقلاب اسلامی سنگین و خونین و پرهزینهی خمینی بر چهار تا معیار نسبی اختلافی کینز و آدام اسمیت قرار دادن، خود اوّل از همه جفایی است به خودِ امام. انگار کلِّ قصّه و رجزهای رهبران ایران در این سی و چند سال چرند محض بوده و گویا بعدِ دولتِ هویدا سر ما کلاه رفته است....
بعد از گوش دادن به جلیلی چنین حسّی به خردم دست نداد. شاید جلیلی جاهایی اشتباهی بگوید. حتما هم اشتباه میگوید، ولی دستِ کم میگوید. یعنی نسبت شفّافی به این قصّه معلوم کرده است. ولی باقی گویا صندوقهای رأی و مزاجِ عامهای را بیشتر میپسندند. با یک تفاوت. آن هم این که قالیباف به عنوان یکی از بهترین مدیران اجرایی و عملیّاتی انقلاب اسلامی در صحنه است. قالیباف میتواند با سعید جلیلی کار کند. البته شاید عکسش برقرار نباشد! قالیباف شاید برخی بنیانها و جهتگیریها و نبردها را نفهمیده باشد، ولی این را میداند چطور جهاد کند. شاید عظش قدرت داشته باشد، ولی تشنهی خدمت هم هست. شاید کماخلاق و هدف وسلیه را توجیهکن باشد، ولی توانِ اجرایی دارد. هر دو انتخابهای خوبی هستند. ولی جلیلی بهتر است، ولی قالیباف هم بهدردبهخور است.
چه کردی آقای شهاب مرادی با این حمایتت! دیدم را نسبت به قالیباف عوض کردی. اصولاً دید ناموس آدم نیست. باید وقتی حقایق بر آدم روشن شد، مثلِ زیرشلواری عوضش کرد.
پسنوشت:
1. به جلیلی رأی دهید، اگر دوستش نداشتید به قالیباف.
2. مطلبِ بعدی را دوست دارم روز شنبه بنویسم.
3. کنار رفتن حداد و عارف قابل پیشبینی بود. جزء واضحات است که ولایتی هم باید به عهد وفا کند. ولی این که چنین میکند یا نه! باز هم جزء واضحات است!
4. هر کس، هر جا دوست دارد میتواند با حقیر در این یکی دو روزه مناظره و صحبت حضوری داشته باشد. پایهام بدجور. بالاخره انتخابات است.
5. من همین الان از خیلی از آدمهای اطرافِ جلیلی ناامیدم. ولی جهنّم و ضرر. چارهای نیست.
6. راستی دقیقه 86 است؛ خیابانی میگوید کاپیتان یعنی این و جواد گلِ چهارم را زد... و تمام. چه بازی زیبایی بود.