یا حسین، میرحسین؛ یا علی، سید علی
آقای دکتر محسن رضایی
سلام سردار
شنیدهام چند وقتی است علیهِ آقای هاشمی رفسنجانی و آقایان موسوی و کروبی مصاحبه میکنید. شنیدهام در مصاحبهای که با وبسایتِ خودتان انجام دادهاید، موسوی و کروبی را با جبههی ملی مقایسه کردهاید و گفتهاید اینها دچار ارتداد شدهاند. عجب؟ حتما میدانید که حکمِ ارتداد در دینِ اسلام چیست! اگر نمیدانید بپرسید. شنیدهام در برنامهی دیروز امروز فردا از این که هاشمی، رهبر را تنها بگذارد احساس نگرانی کردهاید. عجب! خودتان هستید سردار؟ آیا همین شما نبودید که رهبر مملکت را که الان سنگش را به سینهتان میزنید تنها گذاشتهاید؟ همین شما نبودید که بعدِ ۹ دی به رهبر مملکت نامه نوشتید و گفتید میرحسین بچهی خوبی است؟ همین شما نبودید که مسالهی حکمیت را مطرح کردید؟
ای آقا عجب دنیایی است. حالا اینها شدهاند فتنهگر. برادر! دیر شده است. موضعگیری در این شرایط را نمیگویند بصیرت. از شما بعید بود که یارِ انقلاب و استوانهی نظام را تنها بگذارید!!
آقای دکتر رضایی
شما همان کسی هستید که فردای انتخابات گفتهاید که تقلب شده است و نمایندهی شما خواهان ابطالِ انتخابات شده است. این در حالی بود که شما کمتر از ۲ درصد آرا را به دست آورده بودید و فاصلهی شما با نفر اول ۲۳.۸ میلیون رای بود. عجب. من آن موقع به حاجی میرحسین حق میدادم که معترض باشد، چون نفر دوم بود و نفر دوم حق داشت اعتراض کند و حتی بگوید تقلب شده است. اما شما که آرایتان قابلِ صرفنظر کردن بود چطور چنین ادعایی کردهاید؟
من شما را آدمِ خوبی میدانم، اما به شدت از این تاکتیکتان منزجر هستم. از این که به موسوی میگویید فتنهگر و خواهانِ محاکمهی آنان هستید.
این وسط گوشتِ قربانی آقای خامنهای است. که مواضعش در روز اول با امروز فرقی نکرده. نه تند بود و نه کند. واقعا بگذریم.
آقای دکتر خباز عزیز
انتظار نداشتم دوستان خودتان را تنها بگذارید. خیانت رسم زشتی است. شما که عضو مرکزی ستاد انتخاباتی کروبی بودید در نطقتان در مجلس ۲۶ بهمن، شیخ اصلاحات و آقای موسوی را فتنهگر نامیدید و از آنها اعلام برائت کردید. گفتید که پیروِ آقای خامنهای هستید.
عجب رسم زشتی دارد سیاستِ شما آقای خباز!
عجب رسمِ پلیدی دارد. این سیاستِ تابعِ باد، حالِ آدم را بهم میزند. شما تغییر نکردهاید و نگفتهاید خطتان تغییر کرده است، فقط اعلام کردهاید که جهتتان را عوض کردهاید. دارم بالا میآورم از این سیاستِ زشتِ شما. حالم بهم خورد وقتی اصلاحطلبان، بخوانید منفعتطلبانِ مجلس، آقای موسوی را تنها گذاشتند.
بیشتر از این چوپ توی این نامردی نزنم بهتر است.
آقای مهندس موسوی
درود به شرفت. تو از جهاتی از خیلی از این سیاستمدارانِ مجلسی و غیره بهتری. تو پای حرفت میایستی. عقیدهات را به اوضاع نمیفروشی. فقط بازی را بلد نیستی. اگر بلد بودی، الان هم حرفت را میزدی و هم محبوب بودی و یا دستِ کم منفورِ عدهای نمیشدی. همان طور که طرفدارانِ اغتشاشگر و رادیکالت شعاری علیهِ احمدینژاد ندادهاند، تو هم میتوانستی طوری برخورد کنی که طرفدارانِ حتی رادیکالِ حکومت به تو فحش ندهند.
میرحسین عزیز
تو از خاتمی هم بهتری. خاتمی هم تو را تنها گذاشته است. خاتمی هم دورت زد. خاتمی هم زیر پایت را خالی کرد. برای این که زنده بماند. برای این که بتواند نفس بکشد. ولی تو شرف و آبرویت را کفِ دستت گذاشتهای تا از آنچه بدان باور داری دفاع کنی. این ایستادهگی ارزش دارد. درست است هنوز سیاستمدارِ خوبی نشدهای، اما واقعا بیهراسی.
آقای موسوی
من تا به حال به تو فتنهگر و منافق نگفتهام. از این به بعد هم سعی میکنم نگویم. فتنهگر و منافق آن کسی است که مثلِ زیر شلواری ایدئولوژیاش را عوض میکند. خوشم آمد که تابع باد نبودی و نیستی. هنوز هم بیانیه میدهی و از امام و آرمانهایش میگویی... عجب استقامتی!
میرحسین جان
تو از بیگانگان و اقتدارگریان و راستیهای ننال، که با تو هر چه کرد آن آشنا کرد. این آشنایان منافق. آشنایانی که برای حفظ موقعیتِ خفتبارِ سیاسیشان تو را فروختند. خباز و دیگرانی که به پوستِ خیاری فروختند. این همه از تو پول و اعتبار گرفتند که برایت تبلیغ کنند و حامیات باشند، ولی منافعشان را به عقایدشان ترجیح دادند.
میرحسین آقا
این دوستانِ شما دستِ کم میتوانستند سکوت کنند. ولی چه فایده که انتخاباتِ مجلس نزدیک است و حمایت از تو و یا سکوت دردی را دوا نمیکند. کما این که مطمئن باش این موضعگیریهای ظاهریشان نجاتشان نمیدهد.
مهندس میرحسین
این ماندهگاری روی عقیدهات همانند محمود احمدینژاد است. وقتی همهی جریانهای حامی و همسو با دولت مانندِ سرلشکر فیروزآبادی و طائب و خیلیهای دیگر به او فشار آوردند که دست از سر مشایی بردارد، باز هم احمدینژاد دوستش را نفروخت و از او حمایت کرد. او حاضر شد اصلیترین حامیانش را از دست بدهد ولی دوستش و حرفش را نفروشد.
پانوشت:
باید بگویم به نظرم خطِ اصیل انقلاب در نظراتِ موسوی و برخی عقایدِ احمدینژاد نیست.
این نوشته در موردِ درستی و یا نادرستی عقاید آقای موسوی و احمدینژاد نیست.
بلکه تکریمی بود از ایستادهگی روی مواضع. این آدمها، همچون خامنهای رهبر، میتوانند و جگرش را دارند که مقابل غرب بیاستند و ایرانی مستقل بسازند. درود بر آنها!