آتش
یا لطیف
آبگرمکنهای نفتی استعدادِ ویژهای برای آتش گرفتن دارند. کافیست کاربراتورش که زیرِ مخزنِ نفت است، دستودلبازی کند و بیشتر از حدِّ تعادل نفت به داخلِ کوره بفرستد. همین کافی است تا کورهی کوچک ظرفیّتِ آتشِ زیاد را نداشته باشد و کلِّ هیکلِ آبگرمکن را آتش بگیرد.
آبگرمکنِ خانهی ما، قدیم ندیمها، نفتی بود. از این نفتیهایی که کاربراتورش به نَکِشی افتاده بود. سرِ ناسازگاری داشت. با این که همان اوّلِ کار، وقتی دکمهاش را بزنی، نفت بفرستد داخلِ کوره مشکل داشت.
پدرم راهحلّی ابداع کرده بود. آن هم این بود که اوّل دکمهی کاربراتور را بزنیم و بعد مقداری نفت داخلِ خودِ کوره بریزیم. یعنی خودمان مستقیماً نقشِ کاربراتور را بر عهده بگیریم. و نفت به خوردِ کوره بدهیم. بعد هم کبریت بکشیم و آن را بیاندازیم داخلِ کوره. تا کوره نَم نَم با نفتِ کمی که ریختهایم گرم شود، از آن طرف هم کاربراتور هم با کمی تأخیر، که آن را خودمان جبران کردهایم، کارش را شروع کند و آبگرمکن پیوسته بسوزد و آب را گرم نگه دارد.
یک بار حقیر به توصیهی پدر همین کار را کرده بودم. یعنی نفت به خوردِ کوره دادم. غافل از این که کاربراتور هم با دبیِ قابلِ توجّهی نفت میفرستاد به کوره. همین که کبریت کشیدم و انداختم توی کوره، آتش گُر گرفت. این گُر گرفتن آرام آرم به زوزه تبدیل شد و نهایتاً بدنهی دو متری آبگرمکن میلرزید. تنوره میکشید. انگار آژدهایی را در بند کرده باشی.
من تا حدّی با این صدا آشنایی داشتم و گفتم الان خودش درست میشود. پیش میآمد که آبگرمکن چنین کند. حدسم این بود که صداهای این بارِ این طبلِ توخالی هم جدّی نیست.
برگشتم سمتِ حیاطِ جلوی خانه و دیگر آبگرمکن در تیر رسم نبود. پدرم که توی باغچهی خانهمان مشغول رسیدگی به سبزیها بود تعجّب کرد:
- چرا از پشتِ خانه دود میزند بالا؟
همین که آمد سمتِ پشتِ خانه و آنجایی که آبگرمکن بود، رنگ از رخسارش پرید. بندهی خدا آن قدر هول شده بود که توی مجمعه به عمقِ 2 سانتیمتر آب آورده بود و میریخت روی کوره. آن هم کورهای که سر و شکلش معلوم نبود. فقط آتشِ زرد بود که زبانه میکشید و نمیدانم آبِ لرزانِ ناپایدارِ داخلِ مجمعه چه میخواست بکند با این کوره؟!
***
پسنوشت:
1. مواظب باشید که پدرانتان را به زحمت نیاندازید. ولی من بحثم سرِ عکسش است. این که نوشتم داستان بود، ولی ابعادِ جامعهشناسی و روانشناسی برخوردِ نسلها خیلی از این داستان دور نیست. آدمهای نسل اوّل انقلاب این قدر به نسلِ سوّم گیر ندهند که: «چرا بیاخلاق هستید و چرا اِل هستید و چرا بِل هستید.» لطفاً به تاریخ نگاه کنند. میفهمند خودشان به ما یاد دادند که بیخیالِ کاربراتور؛ «نفت بریز تو کوره.» حال یادشان رفته و حسِّ اخلاقگرایی و کدخدامنشی گل کرده و به پیری پرهیزگار شدهاند!
2. نوشتهی بعدی هم طلبتان در آخرِ هفتهی بعد.