تی‌لِم

روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری
  • تی‌لِم

    روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری

مشخصات بلاگ
تی‌لِم
بایگانی
چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۱، ۰۹:۳۶ ق.ظ

تحقیرِ سیستماتیک

یا لطیف

سربازی فقط خاطره‌ی بد نیست. فقط تحقیر نیست. فقط کوچک بودن و حرف نزدن نیست... سربازی تجربه‌ است. تجربه‌ای که دارم برای‌تان سیاهه می‌کنم. اگر آن بارشِ سهم‌گینِ روزِ اوّل نبود، از چنین رازی هم پرده برداشته نمی‌شد. چنین نامه‌ای نوشته نمی‌شد. این هم از برکاتِ سربازی. نباید بخیل بود.

سرباز شماره‌ی 90 سربازی است مطّلع و با سواد. او اطّلاعاتی از معماریِ قدیمی دارد که بسیار سودمند است. به من برای طرّاحی نقشه‌ی خانه‌مان بسیار کمک کرد. منظور از ضمیرِ مان در این نوشته من و شما هستیم. بله من در این‌باره هم فکر کرده‌ام. درباره‌ی این که فردا روز کجا قرار است زندگی کنیم و چرا؟ و آن بنا باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد. این هم از حسن‌های سربازی‌ست.

اما آن‌چه متعجبم کرد رفتار فرمانده ستوان یکم آسا با سرباز شماره‌ی 90 بود. او سرباز دفتر فرماندهی است. با ایده‌های معماری. با احساس. عینِ فاینمنِ خودمان. امروز ناهار مرغ داشتیم. من غذا را تقسیم کرده بودم که دیدم سرباز شماره‌ی 90 آفتابه به دست از داخل آبدارخانه آمد بیرون. و همین که درِ اتاق فرماندهی را باز کرد، در کم‌تر از سه ثانیه، فرمانده از اتاق آمد بیرون و شماره‌ی 90 هم با آفتابه‌ی ارغوانی‌رنگی پشت سرش حرکت کرد. آفتابه از معدود چیزهایی است که کهنه و نویش فرقی ندارد. در هر صورت کهنه است. از در جنوبی گروهان بیرون رفتند. و زیر درختِ صنوبرِ قد کوتاهی شماره‌ی 90 آبِ‌ داغ می‌ریخت و فرمانده دستانش را می‌شست. این یک تحقیر فردیِ خاص نبود. به نظرم یک تحقیر سیستماتیک بود. شاید من ستوان یکم آسا می‌شدم آفتابه می‌دادم دست سربازم. و به قول سرباز شماره‌ی 90:

- با خودم گفتم اگر قرار است این کار را بکنم چرا روی این کار را برای پدرم انجام ندهم.

این هم از محاسنِ سربازی.


پس‌نوشت:
1. داستانِ بالا واقعی‌ست.
2. یک اشتباهی کردم و پای یکی از مطالب سایت خبرآنلاین کامنت نوشتم. از آن‌ها خواستم که نژادپرستی و توهین به قومیّت را حتّی در یک مطلبِ طنز هم به کار نبرند. بعد از این که یکی دو نفری به حرفم گیر دادند، ترجیح دادم حرفم را شفّاف‌تر توضیح بدهم. ولی خبرآنلاین کامنتِ بعدی‌ام را سانسور کرد. عجب مملکتی داریم، سایت‌های مدّعی «ما دموکرات هستیم» هم بدتر از سیستم حکومتی که کلمه‌ی سبز در ایّام 88 و جمله‌ی زنده باد بهار را در این روزها فیلتر می‌کند، از سانسور و قیچی کردن حتّی یک کامنتِ انتقادی ساده هم نمی‌گذرد. بعد همین آقایان از ممیزی فیلم‌ها می‌گویند. شما که یک انتقادِ ساده را در یک مطلبی که 500 نفر هم شاید نخوانندش برنمی‌تابید، چطور به حکومت گیر می‌دهید؟
3. تفرقه و نفرت و ایجاد شکاف بینِ مردم از سروروی سایت‌های چپ و راست این مملکت می‌ریزد. از خبرآنلاین بگیرید تا جرس و کلمه تا شبکه ایران و... این چه میراثی است که این طور دارد مملکت را نابود می‌کند.
4. انتخابات ریاست جمهوری نزدیک است. من سال 84 دو بار به آقای اکبر هاشمی رأی دادم. اگر الان هم آقای اکبر هاشمی بیاید، بدم نمی‌آید دوباره انتخابش کنم. فقط مشکل آقای اکبر هاشمی این است که خودش را دارد از بزرگی می‌اندازد. آقای اکبر هاشمی از استقلالِ نظرِ آن سال‌هاش فاصله گرفته است. یا این به واسطه‌ی فرزندهاش است یا به واسطه‌ی این اصلاحاتی‌ها. امیدوارم هاشمی دهان‌بینِ اصلاحاتی نشود. همین‌ها بودند که او را نابود کردند، همین‌ها هم میرحسین را نابود کردند. هاشمی الان باهوش‌تر شده باشد، می‌فهمد احمدی‌نژاد مهم نیست که می‌خواهد بر پیکرش ضربه وارد کند، مهم این است که بفهمد که ضربه‌ی اوّل را کی وارد کرد. ضربه‌ی اوّل را همین مشارکتی‌ها و مجاهدین انقلاب اسلامی‌ها وارد کردند. ضربه‌ی اوّل را در سال 84 نه احمدی‌نژاد که قالیباف بر پیکره‌ی هاشمی وارد کرد. من در متن انتخابات بودم، دقیقاً یادم است که ستاد انتخاباتی قالیباف چه هجمه‌ای علیه هاشمی راه انداخت. رسماً به هاشمی توهین می‌کردند. همین آقای قالیباف دو سال بعد از هاشمی به عنوان پیشکسوت قرآنی تقدیر کرد. همین قالیباف بزرگان بزرگان راه انداخت. و بعد همین قالیباف آمده با حداد ائتلاف کرده است. هاشمی باید بفهمد تنها کسانی که در رقابت با او صادقانه بازی کردند احمدی‌نژاد و میرحسین بودند. هاشمی بدجوری گرفتارِ دامِ اصلاحاتی‌ها شد. به قول رادیو فنگ آن چیزی که برای اصلاحاتی‌ها مهم است بازگشتِ اصلاحات به صحنه‌ی سیاست نیست؛ بازگشتِ اصلاح‌طلبان به صحنه‌ی سیاست است. امیدوارم هاشمی این را بفهمد. من اوّلین پیام انتخاباتی‌ام این است که هنوز می‌توان به هاشمی فکر کرد. ولی فقط به خودِ هاشمی. نه حتّی گزینه‌ای که موردِ تأیید او باشد. دوّّم این که اگر انتخابات یک نامزد داشت، و آن نامزد قالیباف یا یکی از آن اعضای هیأت سه‌نفره بود، رای‌تان را سفید توی صندوق بیاندازید. مملکت را دستِ این‌ها ندهید.
5. مطلب بعدی را هم انتهای هفته‌ی بعد می‌نویسم. 

نظرات  (۴)

۲۶ بهمن ۹۱ ، ۰۹:۵۳ سجاد نوروزی
سلام
یک مقدار تند رفتی. من با چنین ادبیاتی چهره‌ها را نمی‌رانم. جالب است که تو هاشمی را لایق بازگشت می‌دانی اما قالیباف و حداد و ولایتی را نه. ولایتی که مشکل ولایی ندارد. حداد هم. قالیباف هم در ازمون فتنه‌ی 88 نمره‌ی پایین اورد اما این دلیل نمی‌شود که او را کامل طرد کرد. ببین! اگر احمدی‌نژاد فعلی کمی غیرلجوج بود امور مملکت این‌طور نمی‌شد. می‌خواهم بگویم که ما گوهر ناب پاک ولایی در سیاست کم داریم اما از آن طرف مدیر اجرایی خوب هم کم داریم و نباید به این راحتی از دست بدهیم. مشکل قالیبلف فن‌سالار بودن‌اش است و این که در دسته‌ی مدیریتی‌اش اصلاحاتی هم پیدا می‌شود. خوبی قالیباف مدیریت جدید و جهادی اوست و کار شبانه روزی. در مورد ولایت مداری‌اش هم نمره‌ی ضعیف می‌گیرد و نه نمره‌ی مردودی. ما اگر ریل گفتمان را خوب نصب کنیم رییس جمهوری چون قالیباف خود را ملزم به عبور از این ریل می‌داند و اگر ریل گفتمان انقلاب اسلامی را نصب نکردیم آن وقت است که عمل‌گرا بودن احمدی‌نژاد را به ورطه‌ی دشمنی با ولایت می‌رساند و احتمالا فن‌سالار بودن قالیباف او را به یک ورطه‌یهولناک دیگر بگذاریم. ما باید بحث را به انحراف اشخاص نبریم.
پاسخ:
سلام.
سلام.
جواب آقای نوروزی خیلی کوتاه بود. انتظار بیشتر داشتم.
برای رد قالیباف دنبال دلایل قانع کننده تر ام.
و دلم می خواست بدانم آقای نوروزی ولایت مداری قالیباف را با چه استدلالی ضعیف می دانند و حتی چرا شما به نظر می رسد صفر می دانید.

این یکی از جذاب ترین پست هایتان بود.
پاسخ:
سلام.
اصراری ندارم به مطالبِ رفقا پاسخ دهم. مگر این که توضیحی را ضروری بدانم. ضمن این که جواب ندادن به سجّاد به معنی قبول نداشتن حرفش نیست. چون سجّاد نظرش را گفته و موافقت و مخالفت من با نظر سجّاد، شاید توفیقی برایم نداشته باشد. واضح‌تر این که من حرفم را توی پستم زده‌ام.
۳۰ بهمن ۹۱ ، ۰۸:۲۵ حاج عبدالله
بله آقای قالیباف جهادی کار میکنند؟

اگر اینجوری باشد جاپنی ها که بیشتر از او جهادی اند !
همه ی ما یک حرف را میخواهیم بزنیم اما  مقاصدما با مقاصد کاندیداهای پیش رو کاملا متفاوت است/به این حرف ایمان دارم پیدا میکنم 

درش بیاور
۳۰ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۱۰ سجاد نوروزی
سلام
اگر زمانی رسید که قالیباف نامزد قطعی شد من سعی خواهم کرد که بیشتر توضیح بدهم. قالیباف شکل مدیریت جدیدی را آورد و در اجرای این شکل مدیریت موفق بود. بوستان ولایت و تونل رسالت و توحید و نیایش و جمع‌آوری آب مترو استاد معین و... شواهد کار جهادی است. البته من نمی‌گویم که مولفه‌های مدیریت جهادی صرفا همین فاکتورهاست. اما انصاف است که کارهای شهرداری را نوآوری مدیریتی بدانیم. این هم به حضور تیم مددیریتی دفاع مقدسی دور و بر قالیباف است. اگر ژاپنی‌ها هم چنین می‌کنند خوب کار درستی انجام می‌دهند. من مشکلی با این جناح از بحث ندارم.
 جناح دیگر بحث روح فرهنگی حاکم بر سازمان فرهنگی اجتماعی شهرداری است که در آن مورد ، فن‌سالار بودن قالیباف و تسامح فرهنگی یاران او نگران کننده است. البته قالیباف در مقام سخن ابایی از ارمان‌ها و شعارهای 57 ندارد اما در مقام عمل رابطه و نسبت او با این شعارها و تداوم این شعارها حتی با تعامل با قشر خاکستری مملکت، مورد سوال است. 
در فتنه 88 نمره ضعبف قالیباف به همین امر برمی‌گردد که در زمان مواجهه قالیباف و قشر خنثی و خاکستری تهران قالیباف از ادبیات همت و باکری و متوسلیان دور شد. من باطن‌بینی نمی‌کنم. بر اساس دلیل و شاهد و کارنامه راجع به اشخاص نظر می‌دهم. بنا بر دفع شدید و غلیظ و جذب رقیق و ضعیف ندارم. اگر رجل سیاسی خطایی کرد نباید با لگد او را از قطار انقلاب پیاده کنیم. و نیز اگر او خود مصر بر پیاده شدن بود ما در مورد بدگویی از او از حد نگذریم گرچه او خود از قطار پیاده شده باشد. قالیباف با همه نمره‌های ضعیف، ارزان بدست نیامده و نظام باید از ظرفیت او در حد لیاقت‌اش بهره ببرد. من قالیباف‌چی نیستم و آرزوی آمدن@اش به ریاست جمهوری را هم نمی‌کنم.
پاسخ:
سلام.
فقط یک توضیحی بدهم و آن این که صفر جلوی یک معنا دارد. به نظر من یکِ هاشمی جای بدی نیست. حتّی یکِ برخی اصلاحاتی‌ها هم جای خوبی است. ولی یکِ قالیباف جای بدی است.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">