به کی رأی بدهیم 2- تشکیلات
دار یا لطیف
رییس جمهور کسی است که پشتوانهی تشکیلاتی یا یک تیم تخصصی همراه دارد. این که این تیم یا پشتوانه چه ویژگیهایی باید داشته باشند، خود داستانِ مفصّّلی است. ولی کسی که میخواهد رییس جمهور شود، اوّلا باید چنین تیمی را در اطراف خود پراکنده باشد. منظورم یک تیم تخصصی در سایه یا مخفی نیست. یک تیم کاریِ معلوم است. معلوم باشد در ستاد انتخاباتی آقای کاندیدا مسئول اقتصادی کیست، مسئول فرهنگی کیست، مسئول سیاست خارجی کیست و همین طور تا آخر. آدمهای مهمِّ اطرافِ کاندیدا با جزئیّات کارها و وظایفشان معلوم باشند.
سری به کاندیدای این دوره میزنم. ببینم از بین اینها کدامشان چنین جایگاههایی را معلوم کرده یا از چنین پشتوانهی تشکیلاتی بهره گرفتهاند یا دستِ کم معاون اوّل خود را معلوم کردهاند.
از اصلاحطلبان شروع میکنیم. این گروه، هنوز به نتیجهی مشخّصی در قبال انتخابات نرسیدهاند. آنها پس از بیش از صد سال تجریهی دموکراسی، گاهی تند و گاهی کند و ایستا، حالوهوای 1285 را دارند. هنوز شیخویّت به جای کار تشکیلاتی و گروهی در بین آنها حکمفرما است. هنوز دیدهگانشان منتظر زعیمِ قومشان است و هنوز فکری به حال سکتهی مغزی سرورشان نکردهاند. اگر همین امشب محمّد خاتمی، خدای نکرده، به کُما برود، آیّا دیر نیست بگوییم اصلاحات هم به کُما رفته است. ضعفِ کارِ تشکیلاتی در بین اصلاحطلبان، از مشتت بودن و معلوم نبودنِ تشکیلاتِ نامزدهایشان معلوم است. نه معاون یا نفر اصلیِ همراهِ کواکبیان معلوم است و نه همراه یا نفرِ اصلی همراهِ عارف و نه جهانگیری و نه حسن روحانی با آن اعلامِ حضور برج عاجگونهاش. اگر اصلاحات یک تشکیلات بود و رأیگیری در ایران مسألهای منطقی و جزیی از قواعدِ عرفی زندگی ما بود، چشمِ هیچکس منتظرِ کلونِ درِ خانهی محمّدِ خاتمی نبود. اگر اصلاحات به دموکراسی و قواعدِ آن پایبند بود، منتظرِ هیچکس نمیماند. اگر خاتمی لیدری معتقد به دموکراسی بود، هیچگاه در تصوّرِ تغییر میمکِ صورتِ رهبری در صورت کاندیداشدنش درنمیماند. چون دموکراسی قائم به مردم است، همان طور که جمهوری قائم به عرف و جماعت است، همان طور که.... همان طور که اصلاحات در گِل مانده است. در دموکراسی، تشکیلات منتظر هیچکس نمیماند. مثلاً تشکیلاتِ درستِ اصلاحات شش ماهی تا انتخابات مانده به طور مخفی سراغِ سران را میگیرد. آقایانِ سران را فرامیخواند. به آنها چنین میگوید: «آقای خاتمی، آقای هاشمی، آقای موسوی خوئینیها، آقا سیّد حسن، نمایندهی آقای موسوی، نمایندهی حاج آقای کرّوبی گوش بدهید. آقای خاتمی شما هشت سال رییس جمهور بودهای، پس به نیروهای جوانتر فرصت و فراغتی بده تا انتخاب کنند. شما هم در این بین رأی و نظرِ مهمّی داری. ما از نظرها و رأیها شما استفاده خواهیم کرد، همان طور که فردِ منتخبِ تشکیلاتِ ما استفاده خواهد کرد. ولی از شما میخواهیم که واردِ عرصه نشوی، بلکه تا میتوانی گفتوگو کنی، نقد کنی، از نظمِ حاکم پاسخ بخواهی، ولی جایگاه بزرگتریات را نگه داری. آقای خاتمی شما به جایی رسیدی که باید به زبانتان عمل کنید، دستها و پاها و اعضای عملیّاتی بدنتان فقط باید استراحت کنند. فقط فکر کنید و حرف بزنید و کاندیدای جوانی را که برگزیدهایم به مردم معرّفی کنید. کافه به کافه شهر را گز کنید، حسینیّه به حسینیّه سخنرانی کنید؛ فقط به نفع اصلاحات. بعد از انتخاب کاندیدا، باید معاونِ اوّلش را هم با رأی شما و کاندیدای انتخاب شده برگزیده و به مردم معرّفی کنیم.» امّا... بدبختانه چنین نشد، شوربختانه اصلاحات هم بعد از 8 سال رو به عقب رفته است. کجاست کارگزارانی که در انتخابات مجلس پنجم از همه قویتر بود، کجاست روحانیّونِ مبارزی که در خرداد 76 خاتمی را آنچنان مطرح کرد، کجاست حتّی اعتمادِ ملّیِ سال 88 کرّوبی که قویترین تشکیلات آن سال را داشت؟
قالیباف، رضایی، پورمحمّدی، ولایتی... اینها اسمشان چیست؟ سعیدیکیا و اینها چطور؟ فرض کنیم اصولگرایانِ ولاییِ ترقّیخواه. داخلِ اینها همه ول معطّلند، الّا قالیباف. او هم تشکیلات دارد، هم اطرافش معلوم است. ولی تشکیلاتش تشکیلاتِ شهرداری است. یعنی اگر قالیباف رییس جمهور شود آدمها از شهرداری به دولت میروند. و مثلا ایّازی میشود یکی از آدمها مهمِّ دولتش و باقی هم پخش میشوند. تشکیلاتِ قالیباف، تشکیلاتِ منسجمی است. با تسامح میتوان گفت با این دو پستی که حقیر گذاشتهام، قالیباف با معیارها و ترازها ارائهشده در این دو مطلب میخورد و میتواند یکی از کاندیدای مناسب برای این پست باشد. این مطلب، ناظر به معیارهای عرفی است. حرفِ حقیر این نیست که بروید به قالیباف رأی دهید، بلکه میگویم طبقِ اخلاقِ سیاسی بین این اصولگرایانِ ولایتمدارِ تحولخواهِ قالیباف گزینهی نزدیک به ترازها است. باقی هم به نفعش کنار بروند.
پایداری هم تشکیلاتِ منسجمی دارد. پایداری همه رقمه آماده است. از نظر سنّ و سال گزینهی معرّفی شدهشان، از نظرِ پیشینهی کاندیدای معرّفی شدهشان، از نظر برنامهریزی، معلوم بودنِ لیدر، معلوم بودنِ اطرافیان نامزدها و وزنِ این اطرافیان، مطلوب و از سطح ترازمندی مناسبی برخوردار است. من نقدِ تشکیلاتی به ذهنم نمیرسد. طبقِ قواعدِ دموکراسی و عرفِ جمهوری، کارِ پایداری مناسب است. حتّی خطکشیشان با گروههای بالا هم معلوم است. ولی هنوز سعید جلیلی گزینهی بهتری برای آنان است. چون دیپلمات در این قواعد یک چیز دیگر است. واقعاً دیپلمات، هلو است برای این جور جاها. البته نه دیپلماتِ بازنشسته.
جریانِ بهار هم از نظرِ تشکیلاتی وضعِ خوبی دارد. بهتر است فعلاً دربارهی اینها حرفی نزنیم. اصولاً قواعدِ احمدینژاد فراتر از قواعدِ عرفی است. به قول دکتر مولانا احمدینژاد خود یک رسانه است. به نظر میرسد حتّی طبق قواعد عرفی و دموکراتیک کارِ تشکیلاتی جریانِ بهار قابل قبول است.
جریانهای تحریم کننده هم باید فکری کنند. خیلی دوست دارم اینها در انتخابات باشند، از نظر تشکیلاتی. اینها خیلیشان بهترین و منظّمترین کارهای تشکیلاتی را در این مملکت کردهاند. برخی از اینها باسابقهترین و بهترین کارهای تشکیلاتی را در این کشور انجام دادهاند. ایران در این روزها در حضیضِ تشکیلاتی است. چون هم نهضت آزادیاش ضعیف است و هم سوسیالهایش در اغمایند.
این وسط ابوترابیفرد و شریعمتداریِ بازرگانی چه میگویند و دقیقا کدام طرفی هستند؟
پسنوشت:
1. در کل باید این سخن آیت الله طبرسی نمایندهی ولی فقیه در مازندران را به یاد داشته باشیم: «چه احمدینژاد رییس جمهور شود، چه موسوی، نه پهنهکلا تنگ میشود و نه تنگِ لته گشاد.»
2. بعد از این همه اظهاراتِ غیرِ منطقیِ علنیِ سعید حدادیان، چرا من این قدر دوستش دارم؟ نتوانستم برای این سؤال جوابی پیدا کنم.
3. آخرِ هفتهی بعد بخشِ سوّم این نوشته را ارائه خواهم داد. امیدوارم اصلاحاتیها با کار تشکیلاتی قویتری در انتخابات حضور داشته باشند.
بد بود.