نئونهای بیپدر با مادر
اوّلین بار با سجّاد توی سینما شکوفه دیدیمشان. نئونِ قرمزِ جیغ. قرمزترین قرمزِ جهان. از اینهایی که یک دقیقه هم نمیتوانی خیره شوی بهشان و ازش لذّت ببری! با سجّاد حرف زدیم که این نئونها برای چه کاری میتواند باشد! دیدیم؛ فیتِ ایکسکلابهاست. تو فیلمها هم دیدهایم. کلابهای بدجوری که ترتیب همدیگر را میدهند و تویش مثلِ ایران، مردم اهل تفکیک وظایف نیستند. رقص و سکس و خشونت توأمان باید باشد. یکی میتواند سریع تبدیل به دیگری شود و تغییر کاربریش کار پیچیده و مجوّزبخواهی نیست. دور برندار که من گفتهام کلِّ غرب این تیپیست. یک جاهایی هست که باید کلِّ بدیهای غرب تویش غنی شود دیگر. سانتریفیوژِ بالای 50 درصد. یکیش همین کلابهاست که همهی آن چیزهایی که حسن عبّاسی از غرب میگوید و این آخوندتحلیلگرهای شیطانپژوه -نه روشنپژوهِ مجری- میشناسند، تویش آمده باشد. بهویژه سکس و خشونت.
هر سگدانی هم باید فُرمی داشته باشد. هر قدیّسخانهای هم همین طور. حتّی مسجدِ مفتاحیان شعر فروغ. بالای مسجد نمیتواند رنگِ صورتی باشد. باید رنگِ سبز باشد که انتظارِ سادهی شعر فروغ را هم برساند. هر میخانهای هم فُرمی دارد. هر کلانتری، هر دانشگاهی، هر زایشگاهی. و ...گاهِ دیگری. ایکسکلاب هم این طور است. باید فُرمی داشته باشد. فُرمی که از معماری غربیشیطانی (نه ایرانیاسلامی) سرچشمه گرفته است. فُرمی که تا رنگِ قرمزِ تندِ نئونِ روی شیشه ادامه مییابد. باید هم رویش نوشته باشد -چه میدانم- این یک کلابِ شیطانیست مثلا. عمرتان باید از یک مقدار بیشتر باشد، ولی اگر از این تازه به دنیا آمدهها هستید، بروید تیلهبازی کنید و ماستتان را بخورید. که اینجا از آن جاهاست. این را از روی نئونهایش میتوانید بفهمید. رنگِ نئون، رنگِ قرمز جیغ است. رنگی که حشرِ هر حیوانی را بالا میزند و فُرمی که در خدمتِ محتوای جنسیست. به قولِ فراستی با آن دستانی که افقی 90 درجه به سمتِ بالا میچرخد، «این نئون با این رنگش، آن موضوع را درمیآورد». درآوردنی.
رنگِ قرمز تحریکآمیزترین رنگ است با دلایل علمی. یادتان باشد آن سالهای دبیرستان و پیِ هدایتِ بانوانِ مدارس دیگر نبوده باشید، خواندهاید که اوّلین رنگی که از اجسام ساطع میشود رنگِ قرمز است؛ چون بیشترین طولِ موج را دارد و کمترین بسامد را. همین هست که اسباببازی اطفال و نوگلان را از این رنگ میسازند...
طولش ندهم به این شروبرها. جاهای دیگر هم این رنگ را دیدهام؛ رنگی که در غربِ عالم جایی به کار میرود که چشماندازش ارگاسمِ طرف است، در این مملکت روی هر دکّانِ کفر و ایمانی دیده میشود. از سینما شکوفه، تا مسجدی در میانهی تهران، تا فتوکپی و پرینتِ بیصحافی، تا دیزی فقط 13 هزارتومان، تا فیلمِ دربند و... نمیخواهم جو بدهم که هر چی رنگِ قرمز است برداریم سفیدش کنیم. حتّی چراغ راهنمایی و رانندگی. ولی دستِ کم بدانیم اینها نشانه است. به ویژه قرمزِ جیغ نه قرمزِ معمولی. یک چیزهایی توی این مملکت پا گرفته که عمرا به این تیزی در غرب فلان فلان شدهاش باشد. حالا چه خوب؛ چه بد. چه بیپدر چه بیمادر. که هر چیزی بیپدر باشد، حتما مادر دارد.
مادرِ این نوشته هم چیزهایی از این جنس است که توی روانشناسی رنگها گفته میشود، عقلِ سالم و قلبِ سلیم هم قبولش دارد:
Red by a large margin is the color most commonly associated with seduction, sexuality, eroticism and immorality, possibly because of its close connection with passion and with danger
قرمزِ جیغ، نه قرمزِ عادی زیاد میبینم. چرا پسندِ ایرانی این رنگ را میپسندد؟ افزون بر این که آن کاربردهای خارجی و غربی این نوع قرمز در ایران سرِ جایش است. مانند لباسِ فاحشگان و رژِ دخترکان و نورِ پارتیروندگان و خودروی دوردورکنندگان.
پسنوشت:
انتهای هفتهی بعد، پیش از سال تحویل هم باید یک چیزی بنویسم تو مایههای چند چند بودن خودم با خودم.