وحیدِ نظام یا نظامِ وحید
من هم اوّل بار دیدم خواستم انتقاد کنم از حاج آقای شهاب و چند تا نکته را به ایشان تذکّر بدهم. خیلی رو و صریح و صمیمی و لری. ولی بعد گفتم بیخیال. ننویسم این اعتقاد را. حاج آقا مسئول است و مقام مسئول به طور فابریک مظلوم است. جدا از حاج آقا که شاید در جای سختیست و مظلومیّتی مضاعف دارد. ضمن این که نمیخواستم در شرایط فعلی بنا به «چیزهایی» از حاج آقا انتقاد کنم. و بدتر از همهشان این که نمیخواستم وبلاگ را از موقعیّت شخصینویسی بیرون بیاورم.
دیدهام فردین آرش در وبش به حاج آقا متلک انداخته و یک بحث مهم را زده به دیوار.
نه این که حرفِ حاج آقا درست است یا نه! که ممکن است مراد حاج آقا از انتقاد فرق داشته باشد با مراد فردین و صد بحث گربهروی دیگر که این وسط باز میشود و دهان فردین را میبندد. فردین از قول حاج آقا نوشته: « به هیچکدام از مراجع توهین و انتقاد
نکنید. حتی با دلیل! وهن و نقد و انتقاد را نسبت به مراجع برای خود حرام
کنید. ایشان گفتهاند برای حفظ حیات شیعه راهی جز این وجود ندارد!» البته من این گفتهی حاجی را در کامنتها نیافتم. ولی به نظرم آن نکتهی مهمتر پرسشهاییست که باید با کمال احترام گفته شود. فردین بحث را با اینرسی سکونِ بالایی بسته! باید کمی بحث را باز میکرد و دربارهاش حرف میزد. فردین نوشته: «یعنی چه این حرف؟ ایشان یا انتقاد را به معنی توهین گرفتهاند که اشتباه
است. یا دارند هالهای از تقدس دور مراجع و علما میکشند که باز اشتباه
است. کی حتی انبیا اینطور بودند؟ هر انسان غیرمعصومی مستعد خطا است، پس
قابل نقد است. یعنی چه که نقد نکنید آقای مرادی؟» که به نظرم به بدترین شکل ممکن حرفش را زده. حرف را باز نکرده! بیآنکه با روحیّات شهاب آشنا باشد چند تا متلک انداخته و رد شده! همهی اینها من را مجاب کرد که کمی دربارهی بحث انتقاد به علما حرف بزنم. و بانی اصلی حرف زدنم فردین است که گفت حرفم را بزنم. من بهش پیشنهاد کردهام این حرفها را او بزند که نپذیرفت و من را شیر یا شاید هم خر کرد که حرفم را راحت بزنم. و هم روحیّهای در خودم هست که میخواهد نشان بدهد ترسو نیستم و سربداران تن به ذلّت ندهند.
اصل بحث از تصویر آقای وحید خراسانی در صفحهی اینستاگرمِ آقای شهاب مرادی شروع شده.
حاج آقا زیر عکس آقای وحید نوشته: «سلام اجتماعات فاطمی سطح شهرها، بیش از هر کس، مرا به یاد این مرد بزرگ و دلدادگی و غیرتش می اندازد! حفظه الله تعالی این عکس را با گوشی گرفتم و همان موقع یعنی اردیبهشت١٣٨٦ در سایت منتشر کردم اما نکات مهم و موثری را که بیان فرمودند را نه اما آن ملاقاتی که محضرشان رسیدم و در سطح وسیعی خبری شد مربوط به فروردین١٣٩١ بود ... که ایشان فرمودند: حفظ این نظام از اوجب واجبات است نه برای امروز که ما هستیم برای همیشه تا این پرچم را به دست صاحبش برسانیم.»
امّا پرسشهای من:
1. آیّا راه انداختن اجتماعات فاطمی و عاشورای فاطمی کار درستیست؟ آیا به پا کردن گردهماییهایی به نام عاشورای فاطمی صحیح است یا نه؟ به نظر پرسشهای سادهای میرسد... ولی آقای قاسمیان روی منبر شریف از قول رهبری نقل کردهاند که ایشان با به راه افتادن این دستهجات و عاشورای فاطمی مخالف هستند. حتّی آقای قاسمیان تراکم دههها مانند فاطمیه اوّل و فاطمیّهی دوّم و دههی صادقیه و... را زمینههای مناسبی برای هتک حرمت دین دانستهاند.
2. عدّهای در حوزهی علمیّهی قم با نظریّهی امام در باب ولایت فقیه مشکل داند. آیّا در این نکته تردیدی هست یا نه؟ خیر تردیدی نیست. آیّا این اشکال دارد؟ نه؛ اشکال ندارد. عدّهای بودهاند در حوزهی علمیّهی قم که خواندن فلسفه و عرفان را منع کردهاند و معتقد بودند که آبنوشگاهِ سیّد مصطفی را باید آب کشید. این هم مشکلی ندارد از نظر من. عدّهای نظرشان این است. عدّهای در حوزهی علمیّهی قم هستند که کشتهشدگان ایران در نبرد هشت ساله با عراق را شهید نمیدانسنند و میگفتند این کسانی که در این جنگ کشته شدهاند باید غسل شوند. اینهم که درست است و قابل کتمان نیست. عدّهای در حوزهی علمیّهی قم بوده و هستند که با انقلاب اسلامی زاویهی جدّی دارند. آنها آنقدرها هم کمتعداد نیستند، به جوری که کلاس تفسیر امام در تلویزیون را قطع کرده بودند در سالهای ابتدای انقلاب. این هم از نظر من مشکلی نیست. خودِ جمهوری اسلامی به ما گفته است عدّهای از علما میخواستند علیه امام کودتا کنند. خود امام به یک بنده خدایی از همین علما و مراجع تقلید گفته که شما در قعر جهنّم هستید. آیّا اینها بوده یا تنها ساخته و پرداختهی ذهنِ من است؟ آیا همهی آخوندهای حوزهی علمیّه و همهی علما امروز رهبر را تأیید میکنند؟ نه تنها تأیید، آیّا ایشان را در جرگهی مجتهدان به حساب میآورند؟ نه مجتهدان مطلق، آیّا اینها رهبر را در جرگهی مجتهدان متجزّی هم به حساب میآورند؟ (چرا نباید به این پرسشها پاسخ داده شود؟ چرا نباید جریانهای مختلف حوزهی علمیّه جریانشناسی شود؟ چرا ما نباید بدانیم که بزرگوارانی که میگفتند کشته شدگان جنگ ایران با عراق شهید نیستند چه کسانی هستند؟ چرا نباید بدانیم چه کسانی و به چه دلیل نظر امام در باب ولایت فقیه را قبول ندارند و چرا؟ چرا نباید دربارهی اینان کار پژوهانهای صورت بگیرد؟ چرا منِ میثم امیری نباید بدانم که بالاخره این حوزویهای ما در باب سیاست و اجتماع چه نظری دارند؟ چرا نباید گردش اطّلاعات در باب حوزه ناشفّاف باشد؟! چرا من نباید بدانم این جملهی «حاج آقا معتقدند در انتخابات تقلّب شده» تا چه حد راست است؟ آن هم حاج آقایی که روی سرش قسم میخوانند. چرا من حق ندارم از تقریرهای متفاوتی که آقایان علما در باب اجتهاد رهبر در سال 68 نگاشتهاند با خبر شوم؟ مگر نه این است که مرجع شمارهی یک مرجع شمارهی دو را در مواردی حتّی مسلمان هم نمیداند! چرا هر دوی اینها باید در نظر من دو قبّهی نور باشند و من هر دو را روی چشمم بگذارم و از هیچکدامشان انتقاد نکنم و به هر دو به یک اندازه احترام بگذارم؟ اعوان و انصار مرجع تقلیدی آمدهاند و علنا بیان کردهاند که آقای بهجت زندیق و کافر است و همانها آرزو کردهاند مرجع دیگری هم با شمر و یزید محشور شود! اگر خرده عقلی برای من قائل شوید به من حق میدهید که فکر کنم یا یکی از این دو باطلند یا هر دویشان باطلند. چرا که نمیشود کسی کسی را به تهِ جهنّم حواله دهد و هم آن فرد و هم آن فردِ مخالف هر دو محق باشند! نمیشود کسی کسی را به آمریکا و انگلیس متّصل بداند و بعد هر دویشان یک پارچه طلا باشند! اینها پرسشهای پیچیدهای نیست! ولی در روزگار ما پاسخها سرراستی ندارد و در پستوی نوعی رازگویی دینی و مصلحتسنجی معنوی و فریبهای مذهبی در هم تنیده میشود و حقیقت را میسترد.)
3. امّا از زبان مراجع زیاد شنیده شده که حفظ نظام از اوجب واجبات است. (بگذریم که حاج آقا نوشتهاند « حفظ این نظام...» که بنده در جستوجوهایم واژهی «این» را بین حفظ و نظام ندیدهام از قول آقای وحید.) گروهی این را به نفع جمهوری اسلامی گرفتهاند که نگاه کنید همهی علما یا لااقل آن مهمشان چقدر عشق نظامند. جدا از این که آقای وحید بعدا این جمله را تصحیح کرد در درس خارجش، ولی کلّا و بالعموم -به قول آرش سالاری- «حفظ نظام» در نظر بسیاری از آقایان، با «حفظِ نظام» مرحوم آقای خمینی تنها مشترک لفظیست. به این تکّه از مکاسب به همراه توضیح پرتال پژوهشکده باقرالعلوم -که یکی از آشیانههای علمی مورد اعتماد نظام در قم است- دقّت کنید.
«یکی از مواردی که به وجوب حفظ نظام استناد شده است بحث از جواز اخذ اجرت بر واجبات است. عموم فقهاء معتقدند که اشتغال به برخی از شغلها و حرفهها که نظام معیشتی مردم بر آن استوار است واجب کفایی است، به این دلیل که اگر به آنها پرداخته نشود در زندگی مردم اخلال ایجاد میشود. شیخ انصاری در این باره میفرماید: «الصناعات التی یتوقف النظام علیها تجب کفایة لوجوب اقامة النظام». شغلهایی که نظام [زندگی مردم] بر آن متوقف است واجب کفایی است زیرا اقامه نظام اجتماعی لازم است». این دسته از واجبات را "واجبات نظامیه" گفتهاند به این دلیل که نظام و سامان گرفتن زندگی اجتماعی متوقف بر آنهاست و چون اسلام میخواهد که زندگی اجتماعی مردم، نظام و سامان داشته باشد آن افعال را بر مردم واجب کفایی کرده است.»
دربارهی همین قاعدهی فقهی در ادامه میآید:
«اگر بین حفظ نظام و سایر احکام شخصی یا اجتماعی تزاحم واقع شود، حفظ نظام مقدم بر آنهاست؛ زیرا حفظ نظام از واجباتی است که شارع مقدس به هیچ وجه راضی به ترک آن نیست. از اینرو حاکم جامعه اسلامی موظف است در مقام تزاحم حفظ نظام معیشتی مردم با سایر احکام، حفظ نظام را مقدم بدارد. لازم به ذکر است که حفظ نظام معیشتی جامعه از حفظ اسلام، حفظ سرزمین و حفظ حکومت کاملاً جداست و هیچ تلازمی بین آنها وجود ندارد، زیرا قابل تصور است که معیشت و زندگی مردم در تحت حکومت غیر اسلامی و جائر نیز سامان گیرد.»
و من همین سه پهلو نگاه به ذهنم رسید -فیالجمله- از متن آقای شهاب مرادیِ عزیز.
تا آخر هفته نخواهم نوشت. (این مطلب هم اضطراریست. خبری از به روز شدن هنرنامه و کتابخانه نیست طبعا.)
سلام
چند سؤال:
1- آیا آقای قاسمیان زبان آقای خامنه ای هستند؟ یا سخنگوی ایشان؟
2- چرا آقای قاسمیان منویات آقا را روی منبر حسینیه ی امام نگفتند؟ در آن صورت سکوت آقا می توانست تأیید حرف های ایشان باشد.
3- آیا حکمت نابجا بودن عاشورای فاطمی چیز پوشیده ایست؟ اگر نه آقای قاسمیان بهتر نبود به جای مایه گذاشتن از رهبری دلایل خودشان را بیان می کردند؟
4- آقای وحید وقتی داشته اند از حفظ نظام حرف می زدند در مقام بیان چه مطلبی بودند؟ آیا نظر به مکاسب و متاجر داشته اند؟
5- آیا بیان امام در رابطه با حفظ نظام معنای نظام را از حرف و مشاغل مورد نیاز به رژیم تغییر نداده است؟
6- آیا اوجب واجبات همان واجب کفایی و لازم مد نظر شماست؟ در این صورت حتما آقای وحید بیان شیخ را شدید و غلیظ کرده اند و به واجب کفایی و لازم گفتن رضا نداده و تأکید کرده اند که پذیرفتن و انجام این مشاغل اوجب واجبات است! بعید نیست؟
7- مخالفان رهبری در قم چند درصد جمعیت کل و چند درصد جمعیت مؤثر آن را تشکیل میدهند؟ آیا آگراندیسمان این سوگیری ها ظلم به رهبری نیست؟
8- آیا اهالی آمازون هم به همین راحتی مراجعشان را زیر سؤال می برند؟ یا اینکه مثل انسانهای اولیه به راحتی از شخص ایشان استفتاء و سؤال می کنند؟
9- آیا اهالی آمازون هم همین طور برای امام خمینی طلب رحمت و مغفرت میکنند و ایشان را مرحوم آقای خمینی مد نظر قرار می دهند؟
یا علی مدد