زائرِ بهجایِ نابهجا نباش
یکی از رفقای روحانی یک وقتی حرفِ خوبی میزد. حرفش این بود که «به جای» از وسوسههای شیطان است. من از این وسوسهها نداشتهام تا به حال و این بابت خوشحالم. درست است که طبق قانون بقای چیز، گاهی باید چیزی را فدای چیزی میکردم یا هنوز هم میکنم، ولی یادم نمیآید که از بهجای استفاده کرده باشم -مگر در این موردِ اخیر- در جایی که بهجای نمیخواست و بهجای از وسوسههای شیطان بود.
موردی از این بهجاهای نابهجا
این بهجایگوهای نابهجا، آدمهایی هستند در معرض وسوسههای شیطان. یا خودشان میدانند یا نمیدانند. طرف میگوید به جای برخورد یا فعالیّت ضدِّ بیحجابی باید با رباخواری مبارزه کرد. معلوم هم نیست این بهجای از کجا آمده است. از کجای وجودش؟ (این هم از عجایب خلقت است که آخوندِ حکومتی از حجاب اجباری انتقاد میکند و بعدش هم معلوم نیست با جمهوری که با اصولش مخالف است چرا ادامه همکاری میدهد.) البته بماند که همایشان دو کتاب نوشته که در عنوانش چهار بار کلمه حجاب تکرار شده است. اگر رباخواری به اندازه حجاب برایتان مهم بود، باید در اینباره کتاب مینوشتید نه درباره حجاب. امیدوارم از این تناقضِ فردی هم سربلند بیرون بیایند.
امّا موردِ اخیرِ خودم و یک بهجای نابهجا
بگذریم. این بهجای همیشه کارم را سخت کرده است. مثلا تصمیم پیشینی که درباره ادامه تحصیلم گرفته بودم اشتباه بود. این که گفتم یک مقطع را به شکل کامل قطع میکنم تا مقطع و رشته دیگری را کامل آغاز کنم. این اشتباه بود. از آن بهجایهای اشتباه بود. خودم هم متوجّه این اشتباه نشدم، اساتیدم در دانشگاه تربیت مدرس من را آگاه کردند. گفتند: «مگر نمیخواهی علوم انسانی بخوانی؟ مگر نمیخواهی ریاضی نخوانی؟» گفتم بله. گفتند: «پس چرا میزنی زیرِ میز. بیا در همین دانشگاهِ ما و در رساله دکتریات، منطق فلسفی بخوان؛ نه منطق ریاضی. هم از شاخههای رشته فلسفه است، هم این که از این طرف هم راه وجود دارد که بتوانی در این زمینه کار کنی، هم دانستههای ریاضیات به کمکت خواهد آمد.» دیدم حرفِ حساب میزنند و چه خوب این بزرگواران مسألهام را حل کردند.
الان هم شروع کردهام به خواندن. دارم منطق موجّهات میخوانم و منطق گزارهها. خیلی هم زیباست.
البته من در آبانماه آزمون جامع ریاضی دارم. آخرین آزمون از ریاضی که باید به سلامت ازش عبور کنم. دعا کنید در این آزمون موفّق باشم. اگر این آزمون را پشتِ سر بگذارم، دیگر من هستم و منطق فلسفی و دنیای زیبای فلسفه تحلیلی. اگر در آزمون آبان موفّق نباشم، دکتری ریاضیام هوا خواهد شد کلّا. دعا کنید که در کارم موفّق باشم. کوشش میکنم که برنامهام درست اجرا شود. البته اگر این هم نشد، راه برای تحصیل علم باز است و من از پای نخواهم نشست به امید خدا و دعای پدر و مادرم و همه دلسوزان.
زیادی این پست خودمانی شدم، این را بیشتر برای خودم نوشتم که اوّلا از قانونِ «بهجایِ» نابهجا دوری کنم. دو این که بتوانم با انگیزه مسیرم را ادامه بدهم.
پسنوشت:
1. گوگل پلاس و فیسبوکم را بستهام.
2. اگر این مطالب را میخوانید در خلوتهای رمضانیتان به یادم باشید. به خدا بگویید که من و شما را از عذاب آتش دور بدارد. بگویید: «من آدمِ ضعیفی هستم. من به این کوچکی چه نیازی دارم به این همه آتش و دوزخ؟ ای خدا اصلا این همه به آتش به آدمِ کوچکی مثلِ من میآید*؟»
* برداشتی آزاد از فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی.