تی‌لِم

روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری
  • تی‌لِم

    روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری

مشخصات بلاگ
تی‌لِم
بایگانی

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

گفتم حالا که کتاب منتشر شده است، بفرستم برای همه آن‌هایی که نام‌شان در کتاب آمده است؛ آن‌هایی که زنده‌اند.اوّلی‌اش را هم نوشتم برای آقای خامنه‌ای که «جذبه‌ای» دارد و «نگاهی» و «بوی توتونِ اعلایی». فرستادنش برای رهبرِ مملکت ساده‌تر است تا فرستادنش برای آن دیگران. آن دیگران که سال‌هاست آن طرف هستند و «آن طرف» بودن‌شان از ایرانی‌بودن و هم‌وطن بودن‌شان کم نمی‌کند خدایی. از آن جلمه است گوگوش؛ که «از شهرِ غریبه، بی‌نشونی آمده است.» 

دیگرانی هم نام‌شان در این کتاب آمده است؛ 

اکبرِ هاشمیِ بهرمانی که راهِ فرستادنش را پیدا نکرده‌ام. مردِ «ریزنقش»ی که «زیرکی» ازش می‌بارد. 

شهابِ مرادی که این نزدیکی‌هاست و آخوند بودنش کافی است برای پیدا کردنش جدای از دوستی؛ هر چند دوست دارم -به قولِ شهبالِ شب‌پره- «روضه‌خوان» از آوازه‌خوان -گوگوش- شاکی باشد که هست خدا را شکر.

حسنِ حسن‌زاده‌ی آملی؛ علّامه ذوالفنون که میل ندارم برای فرستادنِ داستان برای جناب‌شان، از این رو که شاید در بسترِ ضعف و ناخوشی، نخواهند رمان بخوانند. ولی حتما برای داودِ صمدی آملی می‌فرستمش که از جنابش در این رمان استفاده کرده‌ام. 

احمد توکّلی؛ از آشنایی «دیر و دور»م با پسرش استفاده می‌کنم و می‌فرستم این داستان را برایش که سیاست‌مدارِ موردِ علاقه‌ام هم هست. 

نام‌های گذرای دیگری مانند سید حسین نصر و فریدون جنیدی هم در رمان آمده است که جنیدی از نصر دردسترس‌تر است. 

پانوشت:

نمی‌دانم وقتی کتابِ پیشینم را نوشتم چرا چنین نکردم! اگر قرار به فرستادن بود طیفش از محمود کریمی تا مریم‌ دی‌جی وسیع بود. از روضه‌خوان تا آوازه‌خوان. 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۰۰:۴۵
میثم امیری
سه شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۵۷ ب.ظ

تی‌لِم منتشر شد

داستانِ تی‌لِم منتشر شد. 

داستان «تی‌لِم» درباره‌ی نُضجِ جوان دانشجوی عدالت‌خواهی‌ست به نام «کیومرث». از سال 29 که سال تولّدش است تا سال خاموشی‌اش. داستان از 16 آذر 48 دانشگاه تهران آغاز می‌شود و با گذری به گذشته، روزگاری را که کیومرث در آن به دنیا آمده و بالیده بیان می‌کند. «تی‌لِم» کنش‌های کیومرث را از فضای تی‌لِم در آن سال‌ها تا فعالیّت‌های دانشجویی کیومرث در تهران روایت می‌کند و از عشق‌ها و آرمان‌ها و فعالیّت‌ها و زندگی این جوانِ دانشجو برش‌هایی را نقل می‌کند. داستان مقدّمات تحمّل‌ناپذیری دیکتاتوریِ عصرِ پهلوی دوّم و زمینه‌های به وجود آمدن انقلاب را نیز در بستر نقل داستان کیومرث به تصویر می‌کشد. 

معرفی داستان را از این‌جا ببنید یا دانلود کنید. 

پس‌نوشت: کتاب را می‌توانید اینترنتی از این‌جا تهیّه کنید. 

اگر کتاب را مطالعه کردید، نقد و نظر فراموش نشود. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۱۵:۵۷
میثم امیری
سه شنبه, ۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۲۳ ب.ظ

هم‌نوایی شبانه مصباح و سروش

برای من که می‌نویسم، هم‌نشین‌های تنهایی‌ام باقدر است؛ ارزش دارند برایم. بدهای‌شان هم؛ چموش‌های‌شان هم. آن که بد است را هم چونِ هم‌نشینِ تنهایی‌ام بوده، نمی‌تارانم. کتابش را توی کتاب‌خانه آرام می‌نشانم. درست است بد است، درست است سخیف است، ولی اخراجش نمی‌کنم. فیلم‌ها هم همین هستند. فیلمِ مجیدی توهین به پیامبر است، با این حال درباره‌اش حرف می‌زنم، بحث می‌کنم. قدرش را می‌دانم؛ قدرش بحثم است و گفت‌وگوی انتقادی‌ام. قَدرش نشاندن در گوشه‌ی کتاب‌خانه یا فیلم‌خانه‌ام است. ادبیات دنیای تاراندنِ اثرها نیست. ادبیات، عالمِ خلوت‌گزینی است که بی‌صدا آثار را می‌پذیرم و دریافت می‌کنم. منِ خواننده ادبیات از شرّش خلاص می‌شوم یا از خیرش؛ آن را جذب می‌کنم و کوهِ یخِ فُرم را پرتر آن زیر می‌بندم. ادبیات، عالمِ کوه‌های یخ است؛ کوه‌هایی که سرشان اندکی بیرون است به هدفِ تنفّس و معاشرت و باقی همه آن پایین است به هدفِ اندوخته‌‎ای داشتن وقتِ سختی. وقتِ سختی هم روزِ آفرینش است، روزِ خرج کردن است. آن‌جا که باید بذّال بود و خرج کرد و پایه بنا را بست. بنایی که داستان نام می‌گیرد. این بنا بر داشته‌های خلوت سَخته می‌شود و آن‎‌جا می‌ماند. از سیاست بیزار باشم یا نباشم، کتاب‌های ادبی و حتّی ناادبی من کنار همند. اوصافِ پارسیانِ سروش کنارِ آموزشِ عقاید مصباح آرمیده است. این هر دو در خلوت‌هایم بوده است، جدا از این که سروش بهتر می‌نویسد و هر دو موردِ علاقه من نیستند. ولی بودن‌شان در کتاب‌خانه انکارشدنی نیست. و بودنِ آن دیگران هم. 

پس‌نوشت:

1. دیده‌ام یکی دو جا، با ادبیاتِ معلوم‌حال!، نویسنده‌ی درجه یکی مثلِ ساعدی را برده‌اند توی تیمِ چریک‌های مسلّح ضدِّ مملکت و شروع کرده به کوبیدنش. متنِ استیری پاتکِ خوبی بود در قبالِ این دست کارهای غیرِ فرهنگی که تنها یک کارکرد دارد؛ آن یک کارکرد هم قوی کردنِ آن جبهه‌ای است که بولتن‌نویسان، مخالفش هستند.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۴ ، ۱۸:۲۳
میثم امیری