تی‌لِم

روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری
  • تی‌لِم

    روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری

مشخصات بلاگ
تی‌لِم
بایگانی
جمعه, ۲۸ آبان ۱۳۸۹، ۰۵:۲۶ ب.ظ

لیبرال نمی‌بینم آقای جعفری

 یا لطیف

 چرا یک لیبرال نمی‌بینم؟ کسی که واقعا لیبرال باشد.

باری، افرادِ زیادی که توسطِ حکومت لیبرال نامیده می‌شوند و یا بعضا عده‌ای خود را لیبرال می‌خوانند، واقعا لیبرال نیستند.

البته هدفِ نگارنده در این نوشته، بحثِ ارزشی در موردِ لیبرالیسم نیست، که بحث در این باره ضروری است و به نظرِ من لیبرالیسم، علی رغم برخی اختلافاتِ مبنایی، در روش‌ها اشتراکاتِ زیادی با اسلام دارد. یا حداقل اشتراکاتش از سایرِ مکاتبِ مشهورِ بشری بیشتر است. در این باره فرهاد جعفری، به عنوانِ یک لیبرال مسلمان، مرام‌نامه‌ای منتشر کرده است که این مرام‌نامه را می‌توان مرام‌نامه‌ی یک لیبرال، واقعا لیبرال، دانست.

اما من می‌خواهم ثابت کنم افرادِ زیادی که می‌گویند لیبرال هستند و یا این ادبیات را تبلیغ می‌کنند، واقعا لیبرال نیستند. بلکه فقط درحدِ حرف است که می‌گوید لیبرال و یا سکولار هستند. ولی به واقع به این ادبیات پای‌بند نیستند. بلکه پای‌بندیِ آنان در حدِ پذیرشِ بی‌حد و مرزِ غرب و آمریکا، به عنوانِ ام‌القرایِ غرب، درست است. افراطِ آنان در تحسینِ دولت‌های غربی به حدی است که حتی تا این اندازه از دل‌بسته‌گی از لیبرال جماعت به شهادتِ نوشته‌ی جعفری هم بعید است.

هفته‌ی پیش، در دانشگاهِ علم و صنعت میهمانِ دوستِ خوبم سید حسین حسینی شکوه بودم. او در باره‌ی سخنانِ تمسخرآمیزِ رفقای دانشجویش در موردِ عقایدش با من سخن می‌گفت. او جملاتِ دوستانش را که بسیار به چپ‌گرایی پهلو می‌زد برایم نقل کرد که در عینِ حال لفظا خود را سکولار می‌داستند.

به همین علت، و جهتِ تنویرِ افکارِ عمومی، بخش‌هایی از مرام‌نامه‌ی فرهاد جعفری را در این نوشته موردِ توجه قرار می‌دهم تا خلق‌اللهی که می‌گویند لیبرال هستیم دقیقا بدانند به چه مکتبی مومن هستند. تا آن‌جایی که من از لیبرالیسم از زبانِ ادبیات و فیلم و اندیشمندان و حتی مخالفانش شنیده‌ام، مرام‌نامه‌ی فرهاد جعفری، اتفاقا به شهرِ خورشیدِ مکتبِ لیبرالی بسیار نزدیک است و با تسامحی لیبرالی می‌توان آن را قانون‌نوشتِ پابلیکِ لیبرالی دانست که همچون رساله‌ی عملیه‌ای قابلِ اتکا برای هر لیبرالِ واقعا لیبرال است.  البته من همه‌ی آن‌چه که فرهادِ عزیز نوشته است را نمی‌آورم، منتها بخش‌هایی را موردِ توجه قرار می‌دهم. شما می‌توانید به سایتِ فرهاد جعفری از همین کنار بروید و در صفحه‌ی اولِ آن دیباچه‌ای بر آزادی‌خواهی و برابرطلبی اخلاق‌مدار را مطالعه کنید.

و اما آن بندها و البته در بینِ آن مقایسه‌های منِ نالیبرال:

[01] هیچ ایرانی، غیرخودی نیست. به هیچ دلیل مگر به حکم قانون عادلانه توسط محکمه‌ای عادلانه!
با همین بند، خیلی‌ها لیبرال نمی‌شوند. مثلا  همین کسانی که آرزوی مرگ برای رقیب خود می‌کنند که به نظرِ من آرزو و حرفی است درشت‌تر از غیرِ خودی. مثلا همین دانشجویانی که با سیدِ عزیزمان بحث می‌کنند و ...

[03] وسایل باید پاک، و راه باید به‌نحو قانونی و اخلاقی طی شود!

فراموش نمی‌کنم سایتِ بالاترین، که فعالینش دعوی سکولار بودن دارند، در  سالِ گذشته زنانِ بدحجابی را که در راه‌پیماییِ نهِ دی شرکت کرده بودند، بدونِ شطرنجی کردنِ تصاویرشان، منتشر کرد و روسپی‌شان معرفی کرد. که در ازای دریافتِ پول عکسِ آقای خامنه‌ای و آقای خمینی را بالا گرفته بودند. تا آقای مخملباف که در مقاله‌ی رازهای خامنه‌ای حرف‌های جالبی زده است که بعید است هم‌سازِ گزاره‌ی بالا باشد.

[04] خطا، خطاست. پذیرفته و بخشوده نخواهد شد. از دوست و همفکر، هرگز!
من چیزی در این باره نمی‌گویم. در این باره ما بسیار عقب‌تر از این بندیم. خوشحالی‌ها فرهاد جان؟!

[05] انتقاد به هر امر غیرمنصفانه و ناعادلانه؛ می‌بایست محترمانه و مسالمت‌آمیز بیان شود!

اگر قیاس کنیم وضعِ داعیانِ دموکراسی‌خواهی و سکولاریسم را با این بند، بی‌شک متوجه‌ی تناقضِ دردناکی می‌شود.

[06] در تحقیر و نامهربانی و تهمت و افترا؛‌ از اقدام متقابل خودداری کن!

وضعِ این بند بسیار آشفته است در کشورمان. کم دیده‌ام کسی را که در حرف زدنش تحقیر نکند و فحش ندهد. در این باره سریال‌های تاریخی مانندِ مختارنامه کانه کاتلیزور و توجیه‌گر در جامعه عمل می‌کنند. به ادبیاتِ فحشانه‌ی مختار دقت کنید.

[07] «دشمن»، اگر هم وجود داشته باشد؛ درخارج از مرزهاست! نامهربان‌ترین هم‌وطنان، فقط «رقیب»‌اند!
فرهادِ عزیز! فکر کنم برای مدعیانِ سکولاریسم این وضع، کاملا عکس است.

دیدید وضعیت را. اساسا نیاز به توضیحِ من هم نیست، به راحتی می‌توان تناقض‌ها را دریافت. در عینِ حال چند بندِ دیگر را می‌آوریم.

[11] هیچ امر زمینی، مقدس نیست!
و یا

[16] خشونت کلامی، دردناک‌تر از خشونت مادی‌ست. با «مهربانی و منطق» بر رقیب خود چیره شو!

و یا

[17] با ظلم نمی‌توان عدالت برقرار کرد!
ویا

[21] اسامی و مدل‌های نظام‌های سیاسی تعیین‌کننده نیستند. ماهیت و عملکرد‌شان تعیین‌کننده است!
و یا

[27] برای دستیابی به وضع مطلوب؛ هیچ نیازی به حمله‌ی بیگانگان نیست!
به نظرِ من هر لیبرال و هر انسانِ منصفی تایید می‌کند که حکومت باید در برابرِ بیگانه‌گان مستحکم و قوی و عزت‌مند باشد.

[28] هر موضوع منافع ملی؛ بر منافع شخصی و جریانی، و بر هر وضعیتِ مطلوبی ترجیح دارد!
نمونه‌اش تیمِ پرافتخارِ ایران. ایران تا به حال ۸ طلا گرفته است از المپیکِ آسیایی. از مجموع ۲۸ مدالی که گرفته ۱۱ مدالش را خانم‌ها گرفتند. چنین افتخاری هیچ‌گاه، از سوی انسان‌های به اصطلاح آزاداندیش منعکس نمی‌شود. ولی اگر ایرانِ ما مدالی نمی‌گرفت ببینید چه الم شنگه‌ای به پا می‌کردند. وقتی ایرانی افتخار می‌آفریند، چون دورانِ احمدی‌نژاد است، سکوت می‌کنند و اگر ایرانی جایی نتیجه نگیرد، شیپور دست می‌گیرند. وضع واقعا اسف‌بار است. این در حالی است که افتخارتِ ملی باید فراتر از جبهه‌بندی‌های سیاسی باشد.

[30] انگاره‌ها و لطیفه‌های قومی، نژادی یا زبانی را ترویج نکن و اشاعه نده!
حالا هی لطیفه علیه همدیگر درست کنید و ارسال کنید!

[32] سیستم‌ها؛ از توان بیش‌تری برای آلودنِ افراد برخوردارند تا آنها در برابر سیستم‌ها!
یا

 [35] جدل‌ها تابه‌این اندازه دوام نمی‌آوردند؛ اگر که تنها یک‌طرف مقصر بود!
یا

[43] تمرکز بر خوبی‌ها و زیبایی‌ها؛ زیبایی و درستی را افزون و تفاهم بر سر آینده‌ را آسان‌تر می‌کند!
یا

[48] اصرار نداشته باش همه مانند تو باشند، مانند تو بیندیشند یا مانند تو عمل کنند!
 همه‌ی این‌ها حرف‌هایی است که متاسفانه در جامعه‌ی لیبرال‌اندیشان دیده نمی‌شود.

[53] اگر فقط یک چیز زمینی مقدس باشد؛ حوزه‌ی خصوصی زندگی رقیب است!

یا
[56] انقلاب، انقلابی‌گری و انقلابی‌مآبی را محکوم و طرد کن!
برای این که سوء تفاهم پیش نیاید، توضیحِ جعفری در موردِ این بند را می‌آورم. لازم به یادآوری است که همه‌ی اصل‌ها را جعفری توضیح داده است که من از آن توضیحات اجتناب کرده‌ام.  و اما توضیحِ فرهاد:

یک «آزادی‌خواه و برابری‌طلب» کسی‌ست که درهرجا که هست، هرکار که می‌کند؛ «انقلاب»، «انسان انقلابی»، «انقلابی‌گری» و «انقلابی‌مآبی» را از طریق استناد به پیامدهای ناخوشایند و نامطلوب آن در گذشته و در جای‌جای این جهان، به چالش می‌کشد تا زمینه برای «مسالمت و مسالمت‌گرا»، «آشتی و آشتی‌گرا»، «مدارا و مداراگر»، «مصالحه و مصالحه‌جو»، «مذاکره و گفتگو»، دم‌به‌دم، فراخ و فراخ‌تر و زمینه برای «دستیابی به وضع مطلوب» فراهم‌تر شود.

[57] خوش‌بین باش و رفتارهای رقیب را از روی حسن‌نیّت تفسیرکن!

و یا این اصلِ فازیِ زیبا:

[59] میان صفر و یک اعداد بسیاری هستند!
و

[63] نه شیفته‌ی کسی، و‌ نه از کسی متنفر باش!
 و...

می‌توانید به سایتی که سخنش رفت بروید و همه‌ی این اصول را کامل با توضیحاتش مشاهده کنید. لیبرال بودنِ جامعه‌ی ایرانی و یا سکولارخواه بودنش بیشتر به یک مطایبه شبیه است. باور ندارید اصل‌ها را دوباره بخوانید.

افزونه:

دمِ بچه‌های ورزشکار، مخصوصا خانم‌ها، گرم. تازه هنوز کشتی و کاراته مانده است.



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۸/۲۸
میثم امیری

فرهاد جعفری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">