تی‌لِم

روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری
  • تی‌لِم

    روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری

مشخصات بلاگ
تی‌لِم
بایگانی
چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۷ ق.ظ

رویت را برنگردان برادر

یا لطیف

پیش‌نوشت:

این نوشته درآمدی است بر یک نوشته‌ی مهم‌تر و بزرگ‌تر. این‌جا دوست دارم کمی موضوع را بپزم. همین. با فُرمی راویانه. 

بدن‌نوشت:

یک.

تا به حال شده وسطِ بزرگ‌راه بنشینی. فرض کن شهید همّت. فرض کن ساعت 11 صبح شنبه. فرض کن خودروها با سرعت 100 کیلومتر بر ساعت می‌آیند و شما وسطِ بزرگ‌راه نشسته‌ای. عینِ یوگایی‌ها. عین این‌هایی که ریاضت می‌کشند تا از عمر غنیمتی برده باشند. خودروها می‌ایستند. بعضی هم نمی‌ایستند. به شما معترض می‌شوند. هر جوری هست شما را برمی‌دارند و به کنار خیابان هدایت می‌کنند. با جایی تماس می‌گیرند. پلیس، آتش‌نشانی، شاید هم دیوانه‌خانه. تا بیایند شما را ببرند. که نظم شهر را مختل کرده‌اید. که قانونی از قانون‌های شهری را زیر پا گذاشته‌اید. که بدون ذرّه‌ای تردید شما دیوانه‌اید. بعد تو هم بگویی: «من می‌خواهم این طوری تمدد اعصاب کنم و با این کار تمرکزم را بالا ببرم. چون تمدد اعصاب در آرامش و سکوتِ خانه که معنا ندارد. تمرکز توی شلوغی مزه می‌دهد.» ممکن است کسی به شما بگوید:‌ «مردتیکه‌ی بز کلِّ شهر و مهم‌ترین اتوبان شرق به غرب را گرفتار کردی که تمدد اعصاب بگیری. برو سرِ قبر خواهرِ پدرت تمدد اعصاب کن.» و صورت‌تان را با چنان با سیلی سرخ می‌کنند که دیگر از این بی‌آبرویی‌ها نکنی. و همه‌ی این‌ها در صورتی است که در ثانیه‌ی اوّل وسطِ برزگ‌راه، خودروها از رویت رد نشده باشند و تو را به دیوار نپاشیده باشند.

دو.

در داستان بالا همه‌ی اجزای یک جامعه‌ی مدنی فعّال هستند. نیروی انتظامی. شهرداری. دیوانه‌خانه. مردم. همه به نوعی در این کنش، عامل هستند. حتّی آن کسی که از سویِ مقابل بزرگ‌راه آمدوشد می‌کند. او هم ممکن است خودروی‌اش را کناری پارک کند و از گارد ریل بِپَرد و بیاید این طرف اتوبان و یقه‌تان را پاپیون کند. اگر از او بپرسی: «مردِ‌ حسابی به شما چه ارتباطی دارد؟ شما که آن طرف بزرگ‌راهی، من که راهِ‌ تو را سد نکرده‌ام؛» بهت می‌گوید: «تو نظم شهری که من در آن زندگی می‌کنم مختل کرده‌ای. تو زندگی شهری شهروندانی را که اعضای یکدیگرند با مشکل مواجه کرده‌ای. مشکل شهر، مشکلِ نظم عمومی، مشکلِ‌ من هم هست. چون من شهروندی از این جامعه هستم.»

سه.
رفتارهای بالا همه شئونی از شأنِ امر به معروف و نهی از منکر است. (چرا که امر به معروف و نهی از منکر از امور عرفی است.) این امور فقط ناظر به رفتارهای حرام یا واجب نیست. بلکه گستره‌ی وسیع‌تری را دربرمی‌گیرد. گستره‌ی معروف‌ها و منکرها. این که تو به دوستت بگویید «سیگار نکش» داری نهی از منکر می‌کنی. این که تو به دوست مسجدی‌ات، مثلاً بگویی «عابر پیاده هستی، باش، ولی وقتی چراغ قرمز است نباید عبور کنی» یعنی داری امر به معروف و نهی از منکرش می‌کنی. امر به معروف و نهی از منکر تنها به حوزه‌های دینی مربوط نمی‌شود. امر به معروف و نهی از منکر درباره‌ی هر آن چیزی است که معروف شود و هر آن چیزی است که منکر شود. و خدا نکند جای معروف و منکر در جامعه‌ای عوض شود.

چهار.

ما آن قدرها هم در امر به معروف و نهی از منکر ضعیف نیستیم. فقط کمی مصادیق عوض شده و متأسّفانه برخی از موضوع‌ها کم‌رنگ‌تر شده. همین. نه این که کلِّ اصل روی هوا باشد. مهم این است که «معروف» و «منکر»هایی باید شفّاف‌تر شوند. مثلاً‌ جامعه‌ی اسلامی همان قدر که نسبت به دیوانه‌ای که وسطِ بزرگ‌راه بنشیند باید حیرت‌زده باشد که نسبت به بی‌حجابی یک نفر! پس رفقا باید سطح حیرت و هم‌زمان مشارکتِ‌ عمومی‌مان را در درمان یک منکر یا گسترش یک معروف، مانند حجاب، افزایش دهیم. برای این باید حسابی فکر کرد. به جای این که به رفتارهای نادرست نیروی انتظامی گیر بدهید، به بازتولید رفتارهای‌تان در امر به معروف و نهی از منکر در موضوع حجاب بیاندیشید. 

حرفم تمام. ولی:

خرده‌ریزه‌ها برای دوستانی -بیشتر برادرانی- که می‌خواهند مثلاً‌ در موضوع‌های مناقشه‌برانگیزی چون حجاب، جنس مخالف را امر به معروف و نهی از منکر کنند: 

(آ) مخاطب‌تان یک نفر باشد. (این دو گونه دارد؛ یا شما می‌خواهید خودِ‌ فردِ‌ بی‌حجاب را امر به معروف کنید، یا این که می‌خواهید به همراه طرف بگویید. در هر صورت مخاطب‌تان یک نفر باشد. هرگز و هرگز اگر در جمعی مخاطب‌تان یک نفر است، جمعی امر به معروف نکنید.)

خاطره مثبت: با سجاد رفته بودیم سینما آزادی برای دیدن فیلم. فکر کنم سعادت آباد. خانمی که جلوی ما نشسته بود حجابش را برداشت. سجّاد به خانم بغل‌دستی‌ این خانم که مانتویی بود گفت: «به این خانم بگویید حجاب‌شان را درست کنند.» خانم مانتویی هم به خانم کناری‌اش گفت: «خانم حجابت را درست کن.» آن خانم هم حجابش را درست کرد. این خانم مانتویی کارش فوق‌العاده بود. نگفت: «آن‌ها می‌گویند حجابت را درست کن.» بلکه از طرف خودش این کار را کرد. 

(ب) حرف‌تان کوتاه و جازم باشد. (مخصوصاً‌ اگر خانم مقابل‌تان هم جوان است و هم بسیار شاد و شنگول. سعی کنید کوتاه بگویید و عبور کنید. مثلاً بگویید: «خانم حجاب‌تان را درست کنید.» جوری هم بگویید که فقط خودش بشنود. قرار نیست شما با او درباره‌ی فلسفه‌ی حیات بحث کنید. حُکمی است، بگویید و رد شوید.)

خاطره‌ی منفی: یکی از دوستان توی کوه، به صورت جمعی، می‌گفت: «حجاب هم واجب هست‌ها»! البته این دوست‌مان آدمِ بسیار سالم و درست‌کاری است. جزء بهترین‌های روزگار است. ولی نحوه‌ی امر به معروفش بیشتر شبیه متلک‌اندازی بود.

(پ) دنبال منکر نگردید. (بعضی‌ها توی خیابان پی این می‌گردند که موردِ منکراتی پیدا کنند. هرگز چنین نکنید. از حیله‌های شیطانی بترسید. همین رفتارها عادت‌های بدی را در وجودِ‌ آدم بازتولید می‌کند. باید ترسید.)

(ت) رویت را برنگردان برادر. (بعد از امر به معروف منتظر نتیجه‌اش نباش. هرگز. مثلاً‌ به خانمی گفتی خانم حجابت را درست کن. نکند بعد از این که دو قدم برداشتی برگردی ببینی طرف چه کرده. تو باید بگویی و بروی. دیگر به باقی‌اش کاری نداشته باش. بگو و رد شو. شما هم جوانی. آن خانم هم جوان است. فرض کن توی خیابان من به یک خانم بگویم: «خانم حجابت را درست کن لطفاً.» بعد بایستم ببینم طرف چه کار می‌کند. مثلاً باهاش بررسی کنم که خوب حجابش را درست کرد یا نه. مثلاً‌ باهاش ادامه بدهم: «خانم این گوشه هم یک دو تا تار مو بیرون افتاده‌ها. این‌ها را هم درست کن.» این دیگر با عرض معذرت اسمش لاس زدن است.)

خاطره‌ی جالب: جواد یک بار به یکی توی ماه مبارک رمضان گفته بود: «آقا ماه رمضان است، سیگار نکش.» طرف هم بلافاصله گفت:‌ «مرحله‌ی دوّم.» جواد گفت: «چی؟» طرف جواب داد: «مرحله‌ی اوّل تذکّر لسانی است. این که جواب نداد. برو مرحله‌ی دوّم!»

(ث) محترمانه، وابسته به شرایط، منعطف، با اقتدار، خلّاقانه، و دلسوزانه کار کنید. (خاطره‌ی تازه: اوّل شب می‌خواستم از هفتِ تیر بیایم سمتِ‌ خانه. خانمی جلویم سبز شد و گفت: «از این‌جا تا طالقانی پیاده هم می‌توانم بروم؟» از نظر ظاهری خانم محترمی بود. گفتم:‌ «راهش نزدیک است خانم. ولی توصیه می‌کنم با مترو بروید. این جوری بهتر است.» او هم رفت سمتِ‌ مترو. هرگز در این موارد کسی را دست نیاندازید. هرگز متلک نگویید. من خودم خواهر ندارم. ولی می‌توانم تصوّر کنم این جماعت جای خواهر من هستند.) دانه دانه این قیدها را حساب‌شده به کار بردم. برای‌شان مصداق دارم.

پس‌نوشت:

1. یکی از دسته‌هایی که امر به معروفِ آن‌ها واجب است حاکمیّت است. پویایی و سلامتِ حاکمیّت در میزانِ امر به معروف مردمان است. اگر مردم در این‌باره سست باشند یا بترسند، باید فاتحه‌ی آن حاکمیّت را خواند. هر آن‌چه از امر به معروف و نهی از منکر به ذهن‌تان می‌رسد، در نسبت با حاکمیّت، همین حالا سیاهه کنید و برای دستگاه‌های مربوط بفرستید. من خودم تا به حال دو بار به دفتر رهبری نامه فرستاده‌ام. مشکلی هم برایم به وجود نیامد. الان هم دارم برای‌تان می‌نویسم و نسبت به جایگاه و شخص رهبری احترام قائلم و به ایشان اعتماد دارم. ولی اگر شما اعتمادتان را هم نسبت به رهبری از دست داده‌اید، باز هم برای‌شان نامه بنویسید. بگویید من اعتمادم را از دست داده‌ام، چه کنم. در زندگی‌تان آزادانه و صادقانه زندگی کنید. 

2. البته همه‌ی توصیه‌های این متن اوّل از همه به خودم باز می‌گردد. لحنِ توصیه‌ای‌ام دلیل دانایی من نیست. دلیل نوعی تلاش برای خودآگاه‌کردن خودمان است.

3. شاید یک‌شنبه شب، خبر به نسبت مهمّی را روی وبلاگ بگذارم... شاید البته. که خبری نشد. حیف شد که نشد.


نظرات  (۱۰)

۱۸ مهر ۹۲ ، ۲۳:۳۲ سجاد نوروزی
سلام
هنوز مطلب رو نخوندم. 
یک هشدار فوری!!!
در لینک popular اینستاگرام عکس مستهجن هست. برو بررسی کن. فاجعه است. فاجعه. این لینک نجس رو اگر قابل اصلاح نیست زودتر نابود کن.
والسلام
پاسخ:
سلام.
عکس مستهجن یا بالای 18 سال در اینستاگرام دیده نمی‌شود. اگر یافتی جایزه داری. عکس موردِ اشاره، بعضاً در صفحه‎‌های اوّل یاهو هم دیده می‌شود. که ما را با آن کاری نیست.
۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۰:۱۰ سجاد نوروزی
عذر بدتر از گناه نیاور. یاهو خود ام‌الفساد است. اگر قدرت‌اش رو داشتم این سایت رجس‌افکن و پلیدی‌گستر را نابود می‌کردم و بیت به بیت و بایت به بایت‌اش را آتش می‌زدم. به جهنم که یاهو گسترده و همه‌گیر است. جوان مجاهد انقلاب اسلامی اتفاقا قرار است اسیر مناسبات ضد دینی روزگار نشود. 
در صفحه مجاور اینستاگرام دو صفحه عمومی هست که ظاهرا به صلاحدید گردانندگان سایت عکس درج می‌کند. اگر تسلطی بر این لینک نداری و به دلایلی دوست داری در اینستاگرام باشی حرفی نیست اما هیچ وقت زیر آب شعارهای 57 نزن و حرف را عوض نکن. عکس محرک بد است. 18 . 20 و 15 سال هم نمی‌شناسد. من و تو خوب می‌دانیم که شهوت زیاد سن و سال نمی‌شناسد. قبول می‌کنم. تو تقصیری نداری اما فساد سایت را توجیه نکن برادر.
پاسخ:
درست شد. برو برای بچّه‌ محل‌هات تعریف کن.
سلام
کامل نخوندم.برام عجیبه که حرفی از حاج آقا مرادی نبود.البته سو تفاهم نشه ما مخلص حاج آقا و اساتیدشون هم هستیم...
علی علی حاج میثم
پاسخ:
سلام
اگر امیر عبداللهی خلج هستی، حاجی خودتی حاجی.
من آدمِ سیاست‌مداری نیستم. این نوشته با الهام از آیینه‌خانه‌ی دو هفته‌ی پیش نوشته شده.
راستی اگر عبداللهی خلج هستی، خیلی مشتاق دیداریم حاجی. امیر عبداللهی خلج یعنی بسیجی تمام‌نشدنی. امیر عبداللهی خلج یعنی باحال! یعنی بستنیِ شبِ امتحان! یعنی قمیِ خلج‌دار.
۲۰ مهر ۹۲ ، ۱۶:۴۷ ایمان فراهانی
سلام
باید نظمی باشد که کار خلاف عرف ما دیگران را به امر به معروف وادار کند. در این نظمی که هست (حالا تسامحاً میگیم نظم) چیزی مثل بی حجابی که برهم زننده نیست که افراد را به واکنش وادار کند. 
مثالت از این جهت مثال خوبی نبود. در شرایطی که نظم موجود اصلا کاری به حجاب ندارد امر به معروف و نهی منکر در این مقولات و خیلی مقولات دینی دیگر کلاً از این جهتی که شما بحث کردی بی وجه می شود.
پاسخ:
سلام.
عرف در فقه، عُرفِ مؤمنین است. بی‌حجابی هم برهم‌زننده‌ی نظم عُرفِ مؤمنین است.

سلام

اول اینکه به گمانم یوگایی ها غلط است. باید بگویی یوگی ها. یعنی کسانی که در منش یوگا تبحر دارند.

دوم اینکه مثالی که زدی دقیقا درباره ی عرف کلی جامعه صحبت می کند وگرنه معلوم است که بعضی پوشش ها و حرکات در عرف مؤمنین جایی ندارد و منکر است که اگر نبود اصلا مؤمنین و عرف مؤمنین معنایی نداشت. داشت؟ مشخص است که عرف ساخته ی عمل است. وانگهی منکر در بسیاری موارد ربطی به عرف ندارد. مثل شرابخواری، بدحجابی یا بسیاری دیگر.

دیگر اما اینکه نتوانستم در اینستاگرامت با فرمت فعلی چیزی ببینم.

موفق

پاسخ:
سلام.
البته درستش یوگاکارها است که کارش را برداشتم. شاید واژه‌ی شما هم درست باشد. واژه‌ی من هم اشتباه نیست. مانند فوتبالی‌ها به جای فوتبالیست‌ها. یا والیبالی‌ها به جای والیبالیست‌ها. زبانِ فارسی را باید از این جهت توان‌مند ساخت. مثلاً من به شدّت طرف‌دار گسترش فعل‌هایی با پسوند ایدن هستم. مثل آغازیدن. زنگیدن. سلامیدن و...
ممکن است منکر در مواردی ربطی به عرفِ عمومی نداشته باشد، ولی به عرفِ مؤمنین داشته باشد. باید دعا کرد عرف مؤمنین عوض نشود! مراد از عرف در فقه، عرفِ مؤمنین است تا آن‌جایی که من می‌دانم. مثال من هم خارج از چارچوب عرفِ مؤمنین نیست. چون امام خمینی برخی از حرام‌ها را واردِ ادبیّات دینی کرد که پیش از این حرام نبودند! این که رد شدن از چراغ قرمز حرام است، از این جمله است.
درباره‌‎ی اینستاگرام، باید که بتوانی ببینی. شاید هم نیاز به مرورگر موزیلا به‌روز باشد.

سلام

عرف نتیجه ی عمل است. امام چطور می توانست چنین چیزی را وارد عرف مؤمنین کند؟ عرف توسط جامعه ساخته می شود. یا یک قرارداد پنهان است و یا قانون(قرارداد)ی مقبول. امام نظر فقهی خود را گفتند. شاید بعدها رد شدن از چراغ قرمز به عنوان یک حرام فقهی وارد عرف هم بشود.

ثانیاً توافق مؤمنین بر سر عرف همیشه دلیل بر درست بودن آن نیست. مثل چیزی که بدعت باشد یا خلاف شرع باشد. مثل بعضی از رسوم غلط در عزاداری ها مانند قمه زدن یا صدای سگ درآوردن.

ولی کلیت این بحث را قبول دارم.

پاسخ:
سلام
امام در مواردی با یک جمله عرفِ مؤمنین را تغییر می‌داد. امام با یک اظهار نظر، عرف را دگرگون می‌کرد. مانند اظهار نظر معروف امام درباره‌ی سینما.
از عرف مؤمنین در استنباط احکام استفاده می‌شود. آن رسوم غلط هم معمولاً در عرف مؤمنین نیست. عدّه‌ای آن طور عزاداری می‌کنند، ولی نمی‌توان ادّعا کرد این‌ها عرف است.

سلام

در این که امام انسان بسیار بزرگ و فوق تصوری بود شکی نیست. حتی دشمنان امام هم نمی توانند خلاف این را ادعا کنند که اگر هم بکنند جز مضحکه کردن خود کاری از پیش نبرده اند. اما همه ی اینها چه ربطی دارد به این که امام عرف را تغییر داده است یا نه؟ البته در بسیاری از موارد بله و در بسیاری از موارد هم نه.

خود اینکه شما می گویید امام عرف را تغییر داد یعنی اینکه غلط آن را تصحیح کرد. یعنی مؤمنینی که رفتار غلطی در بینشان رواج داشت و به اصطلاح عرف بود، از یک زمانی به بعد دیگر آن کار را نکردند یا اینکه خلافش را انجام داند. یعنی معروف قبلی تبدیل شد به منکر کنونی. یعنی با راهنمایی امام عرف مؤمنین شرع را تصدیق کرد. از جمله همین مثالی که حضرتعالی در باب سینما آوردید.

بحث علمی را نباید وارد مقولات احساسی کرد. من با این بیت کامل می کنم که:

دریغ است از ولی اما، ولی تنهاست بی مردم

علی، آری علی، حتی علی تنهاست بی مردم

پاسخ:
سلام.
شعرهایت هنوز خوب است!

۲۱ مهر ۹۲ ، ۱۵:۴۰ امیر خندان
سلام
بابا اینقدر جدی نگیر.امیر خندانم.نمیدونم شناختی یا نه؟؟؟
پاسخ:
سلام.
خوبی امیرجان؟ شما مفهومی و مصداقی خندانی!
۲۷ مهر ۹۲ ، ۱۳:۰۵ امیر خندان
میگن اونی که گریه میکنه یه درد داره اونی که میخنده هزاران درد....
دردمند شدن هم از رفقایی مثل شما به ما رسیده...کمال همنشینه دیگه....
البته"المومن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه"
علی علی
پاسخ:
پاسخ دادن به حرف‌های عرفانیِ امیر خندان کارِ راحتی نیست.
خواسنم بگویم و رد شوم برادر!
استفاده از VPN جایز نیست! قانون حکومتی و البته فتوی مرجع تقلیدتان است.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">