تی‌لِم

روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری
  • تی‌لِم

    روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری

مشخصات بلاگ
تی‌لِم
بایگانی
جمعه, ۹ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۴۷ ق.ظ

گوش ندادن؛ بافیدن

بدن‌نوشت:

من گوش دادن بلد نیستم! به اشتباه گوش دادن را گرفته‌ام برابرِ ساکت بودن و هیچی نگفتن. این آدمی را که جلویت نشسته به شک می‌اندازد. می‌رود توی تردید. با خودش و یک وقت‌هایی هم به خودِ من می‌گوید «شما هم یک چیزی بپّران.» دهانم قفل می‌شود، حتّی نمی‌توانم زبانی تأیید کنم. حرف‌های جدا جدای زبانِ فارسی توی حلقم با هم جفت می‌شوند و من قدرت تفکیک‌شان را ندارم. انگار از این چسب سه ثانیه‌های آلمانی‌ست که یک قطره‌اش می‌تواند فیل را به فیل جفت کند. نمی‌دانم چه چسبی‌ست این حرف‌ها و واک‌ها را هم چسبانده و من می‌مانم آن میان که حالا چی بگویم وقتی طرفم از من نظر می‌خواهد. زُلیده تو چشم‌هام و مهربانانه می‌گوید: «شما هم بفرما رفیق!» و من نمی‌دانم چه بگویم.

قرار بود من راوی یک روایتی بشوم! با آدم‌های مختلف گفت‌وگو کنم، بعدش بهم ریخت و قرار شد یک دیگر این کار را انجام دهد. چه خوب. من زبانم قفل شود دیگر نمی‌توانم حرف بزنم. نه فقط واک‌ها، بلکه واژه‌ها و قیاس‌ها و استقراها و گزاره‌ها و منطق‌ها هم مثلِ برنجِ تازه عروس‌ها به هم می‌چسبند و من آن قدر قوی نیستم که بگیریم‌شان به بازی‌ و دستِ کم با گفتنِ یک گزاره‌ی نامنطقی دورهمی چسب‌شان را باز کنم. (یعنی من عاشقِ این دامادهایی هستم که جگرِ گردشان اندازه‌ی خربزه است تو خواستگاری و می‌توانند از عروس خانمِ فوق لیسانس بپرسند بلدی برنجی بار بگذای که کته نشود.)

یکی دو بار این کار را کردم جواب گرفتم و وقتی قفلِ زبانم باز شد، پُر گاز رفتم جلو. رفیقم که آن قدر هم خمینیِ صورتش زیاد نیست، شروع کرد به آلت تفت دادن. شِروبِر می‌بافید. من یک هو گفته‌ام: «من نادان‌تر از تو به عمرم ندیدم. احمق.»  همین قفلِ دهانم را باز کرد و مثلِ زیادی و پُربرکتی نُتِ موسیقی واژه‌ها را می‌پاشیدم توی صورتش. اَنگِ ویلون‌زنی که آن قدر با سرعت آرشه‌ را تکان می‌دهد که آدم روبه‌روش گاوگیجه می‌گیرد و بیش‌تر به پشتِ صحنه‌ی سالن نگاه می‌کند. که نکند این آهنگ‌ها را خودش نمی‌زند و دارد از جایی دیگر صوتِ رکوردشده پخش می‌شود.

رفیقم که فکر می‌کند خیلی خمینی است این طور بود. بهم نگاه نمی‌کرد، یک جایی دیگر را نگاه می‌کرد که انگار یک کس دیگری این طور دارد فیل‌های واژه‌های زبانم را از هم جدا می‌کند. اَنگِ این حالتم من! عشق این که به من نگاه نکند طرف و به یک جای دیگری خیره شود و من همین طور ببافم. مهم‌ترین مشکلم از همین حالا جلسه‌ی خواستگاری است. آن‌جا چه کار کنم؟ نهایتش می‌گویم: «شما لطفا یک لحظه [...] اضافی نخورید.»

پس‌نوشت:

گفتم شما را از شرِّ رمان چهار سال پیشم نجات بدهم. رمانی که توی سال 88 نوشته بودم. باقی‌اش تا آخر توی ادامه‌ی مطلب است. دوست دارید بخوانید. آدم‌هایی که گوش دادن بلد نیستند، پُرچانه‌اند. من به این گزاره علمِ حضوری دارم.

تا هفته‌ی بعد


راست می‌گویی برو از
http://s5.picofile.com/file/8115161018/Arman_ali.docx.html
دانلود کن. حجم کم راحت. توی word بخوان تا حال کنی.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۰۹
میثم امیری

نظرات  (۱۶)

۰۹ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۵۵ هم دانشگاهی
سلام علیکم.
1-مومن،رمانت رو کامل خوندم...همونطور که رمان قبلیت رو هم خونده بودم.منطق روایی داستان ارمان علی خیلی بهتر و بیشتر از قبلی بود.تو تقاطع انقلاب و وصال نوشته هات در هم بود.نمیشد داستان رو تو خیلی از قسمتها نظم ذهنی داد.ولی تو آرمان علی موفقیتت بیشتر بود تو حفظ نظم روایت داستان.
2-رمان تقاطع انقلاب و وصال نتیجه منطقی برای خواننده نداشت و حس میشد حذفیات رمان زیاد بود ولی در ارمان علی با حس بسیار خوبی داستان رو تموم کردی.
3-حضور قسمت آب حیات در ارمان علی درک نمیشد....مسئله طور دیگه ای هم که در لفافه باشه هم میشد مطرح بشه که ادب نویسندگی حفظ بشه.
5-تو جلسه خواستگاری به عروس خانم میخوای بگی [...]اضافی نخورید؟؟؟؟زشته ها...برا چی مگه میخواد چی بگه؟؟؟؟
6-حالا چرا عروست فوق لیسانسه؟؟؟؟شاید لیسانس بود...شایدم دکتر....
7-به قول امیرخانی تو قیدار محضری تو آمپاسی که اینقدر نگران جلسه خواستگاریتی>>>نگران نباش...ما تجربه اش کردیم...اتفاقا وقتی همسر آینده ات باشه برات همه چیز راحت جور میشه.....
8-الطیبات لطیبین......(جواب اینکه همینکه همسرت پاک باشه کافیه)

پاسخ:
سلام.
1. مشکلِ آرمانِ علی نداشتن تعلیق بود و خامیش. این خامی توی تقاطع هم هست. تا حدّی طبیعی است.
2. رمانِ تقاطع... یک مقدار توی ارشاد حذف شد، یک مقدار هم توی انتشارات. امّا از آن‌چه چاپ شده به عنوان یک داستان دفاع می‌کنم.
3. راست می‌گویید درباره‌ی آبِ حیات.
5!. نه! نمی‌خواهم بگویم. منظورم این است که اگر جایی زبانم قفل شد، جدا از این که چه بگویم، اوّل به این فکر کنم که باید قفلش را بشکنم.
6. عروس خانم هر چی بود بود! من کی گفته‌ام که دوست دارم خانمم این مدرک را داشته باشد؟!
7. توکّل بر خدا. طبعا همسر آینده الان برای من مسأله‌ای جدّی‌ست.
8. انشالله.

سلام

این "الطیبات للطیبین" براساس قضای الهی است؟

با این حساب همسر حضرت لوط و برخی بزرگان که اذیتشان می کرده اند، چه جوری می شود خلاصه؟

تا حالا به این فکرکردید؟

به نظرم ما ایرانی ها زیادی دچار توهم هستیم. فکر می کنیم هرچیزی باید از آسمان نازل شود. اینجوری که نمی شود زندگی کرد. از آن طرف یک عده مونگل هستند که می گویند ما با فلان کس ازدواج می کنیم تا هدایت شود. یا آن یکی می رود زن زشت یا فلج و مریض می گیرد.این از آن طرفی ها واقعا مونگل هستند ولی از این طرفی ها زیادی آرمانگرای الکی و از این چیزها هستند. البته هرچیز خوبی خوبترش بهتره.

خودتان نتیجه بگیرید دیگر.

پاسخ:
سلام.
ما کلّا در کامنت‌های شما خودمان نتیجه می‌گیریم :)
۱۰ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۱۷ هم دانشگاهی
سلام جناب مجتبی...
1-نص صریح قرآن هست الطیبات .....و در آن شکی نیست
2-دوستانی که میخواهند خودشان را از انجام هر کاری طبق اصول بری کنند از واژه توهم استفاده میکنند...
3-لوط پیامبر خدا بود و با همسرش آزمایش میشد شاید...مثل پسر نوح....
4-تمامی انسانها چه زن و چه مرد به خدا دل گرمند و به آیاتش...در نتیجه با زدن این حرفها دل جوانها را سرد نکنید....قول خدا قول است..مردانه مردانه...شک نکنید
5-اصل بر این آیه است و اگر اتفاق دیگری بیفتد جز لطف الهی نیت...یکی از علما هم با همسرش امتحان میشد....ولی او از این طریق برای رسیدن به کمال استفاده میکرد 
6-در مساله ازداج دختر و پسر از دوران مجردی اگر به یکدیگر پایبند باشند منظورم به طور فطری است مطمینا آنچه بخواهند نصیبشان میشود
7-زودتر ازدواج کنید  و از شر وسوسه های شیطان دور بشید...شک در امر ازدواج از وساوس خناس هست....
8-تا در عرصه قدم نگذارید تجربیات کافی رو بدست نمی ارید.
این رو از من باتجربه بشنوید
9-دومادیتون انشاالله.....
پاسخ:
درود.
ممنونم از شما و حرف‌های خوب‌تان.

سلام جناب همدانشگاهی میثم اینا

به جز مورد 6 که هرجورری از اول به آخر، از آخر به اول و ضربدری خواندم متوجه نشدم، از باقی اظهارات نامهربانانه ی شما متعجب شدم.

البته از انصاف نگذریم مورد 9 خالی از لطف نبود!

من کجا دل جوانها را سرد کردم؟ من که امید را زیاد کردم، تدبیر را بردم بالا! تعجب می کنم از شما! من که گفتم گیر ندهید. شما حرفهای آرمانی زدید که. اگر آرمانگرایی الکی و کامل گرایی باعث یأس و افسردگی نمی شود و آدم ها را دلسرد نمی کند پس واقع نگری و سازشی که مد نظر من بود این کار را می کند؟

شاید چون لحنم رفاقت آمیز بود و میثم به کنایه جواب داد فکر کردید حرفهایم بی ارزش است و سردستی چیزی سیاهه کردید. از شما به عنوان آدم دانشگاهی و بلکه همدانشگاهی انتظار می رود بنده ی برهان باشید. من گفتم قرآن اشتباه نوشته؟ تعجب می کنم واقعا!

ما که نه هم را می شناسیم و نه یکبار همدیگر را دیده ایم چطور حکم صادر می کنیم؟

تقاضای جدی من است که منطق حرفهایتان را توضیح دهید.

راستی اگر اشتباه نکنم شما باید از مریدان حاج آقا پناهیان باشید؟ درست است؟

اگر بله دلیلم را بگویم.


پاسخ:
سلام.

۱۰ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۰۰ هم دانشگاهی
سلام مجدد 
1-از اخر به اول شروع میکنم
2-حاج اقا پناهیان را به حرمت ریش سفیدشان میپذیرم ولی مطمین باشید به حرفهایشان از بعد انتخابات شاید حتی ذره ای اهمیت نمیدهم و از گردونه روحانیت برای بنده حذف شدند
3-شما که فرمایش میفرمایید که ما همدیگر را نمیشناسیم و زود قضاوت نکنیم لطفا خودتان هم عامل باشید
4-بنده قضاوتی در مورد شخص شخیص شما نکردم.....فقط شما را به دلسرد نکردن توصیه کردم
5-منطق حرفهایم را آیات خدا تبیین کردم ....واضح تر از این!!!!!
6-چرا با خواندن این نظر اینقدر خود زنی میکنید
7-من عاشق دیالوگی شدن کامنتها هستم
8-شما ابدا نگفتید قران اشتباهه...ولی معیار انتخاب افراد را زیر سوال بردید و از اینکه کسی بخواهد با مریضی یا زشتی ازدواج کند منگول است.....فراموش کردید ان اکرمکم عند الله اتقیکم....معیار تقواست نه زیبایی و سلامت....روح آدمی اینقدر باید پرورش پیدا کند و بزرگ شود که بتواند مادیات را حل کند.....
9-آرمانی که من از ان دم میزنم پشتوانه اش چیزی است که به نام معجزه رسول خدا نام میبرند.....ارمانی مدینه فاضله  و دست نایافتنی است که پشتوانه ای نداشته باشد....
10-همیشه منطقی بودن و دلیل گرا بودن و به قول شما واقع گرا بودن نتیجه مثبت نمیدهد مخصوصا در بحث ازدواج که از روزیهای آدم است...منطق در ازدواج لازم است ولی جاهایی میبینی که با اینکه منطق به کار بردی و همه چیز را مهیا کردی باز هم موفق نیستی
11-حالا که خوشت اومد ایشالا بازم دومادیتون....
پاسخ:
سلام.
کسی را از گردونه‌ی جایی حذف نکنید. به ویژه آقای پناهیان.

سلام

لطف کردید و درصدد پاسخ برآمدید. این از بزرگواری و متانت حضرتعالی است. من هم به احترام شما مواردتان را دانه به دانه پاسخ می گویم.

1-مورد2: صرف اینکه کسی حرفی خلاف نظر ما زده باشد دلیل نمی شود که از جایی یا گردونه ای به این راحتی ها حذف شود یا حذفش کنیم. باید به آنچه گفته می شود توجه نکرد و نه صرفا قائل قول. هرچند بنده با شما تا حدی هم سلیقه ام. ضمنا حاج آقا حالا حالاها کار دارد تا ریشی سفید کنند. جوانند ماشاءالله.

2- مورد3: دقیقا بفرمایید کجای حرفم قضاوت راجع به حضرت عالی بود؟ سعی بلیغ کردم که چنین کاری نکنم و صرفا برداشتم را از حرفهای شما به صورت استفهامی بیان کردم. اگر نه ببیشتر توضیح دهید لطفا.

3- مورد5: شما فقط یک عبارت را از قرآن آوردید. اساسا تبیینی در کار نبود. قضاوت را به خود شما می سپارم. شاید این نوع تفکر به همان مورد 10 که گفتید بر می گردد.

4- مورد6: منظورتان را از خودزنی نفهمیدم.

5- مورد7: مهم این است که بتوانیم همدیگر را شده حتی کم قانع کنیم. گاهی مونولوگ رنگ دیالوگ به خود می گیرد.

6- مورد8: به گمانم تمام حرف شما در همین مورد است که باید در کامنت قبلی می گفتید. ببینید من یک نظری دارم برای خودم که آدمهای متخصص باید نظر بدهند. من معتقدم آدمهایی که کارهای خلاف عرف می کنند یک جورهایی باید مشکلشان را با خودشان حل کنند. اما چیزهایی شرعی در این زمینه مشخص است. اینکه زن خوب است ولود باشد یعنی بتواند بچه بیاورد یا باکره باشد و از این دست. اینها روایت است. فقط تقوا نمی تواند عامل موفقیت در زندگی باشد. هرچند فرهنگ ها متفاوتند. کفو بودن مؤثر است.

7- مورد9: این حرف خیلی کلی است. راستی مدینه ی فاضله چرا دست نایافتنی باشد؟ تاریخ حتما پایانی دارد و آن پایان حتما خوب خواهد بود.

8- مورد10: به کار بردن عقل و منطق وظیفه ی هر کسی است. مشخص است که آدمها کاملا مسلط بر سرنوشت خود نیستند. با شما موافقم. چرا موفق نباشیم؟ توکل چه می شود؟ دلسرد نباش!

9- مورد11: این حرفتان توهین آمیز بود ولی از آنجاییکه قصد شوخی داشتید اشکالی ندارد. بگذریم که به همسن و سالهای ما زیاد از این تکه ها می اندازند.

راستی اسم کوچکتان را بنویسید. به جایی برنمی خورد که.

یا علی مدد

پاسخ:
سلام.

۱۰ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۵۲ سجاد نوروزی

سلام

1.      ما زنی امرات نبیٍ قَطّ. زن هیچ پیامبری زنا نکرد هرگز. روایت مسلّم شده برای شیعه است. دوستان! هم‌دانشگاهی! مجتبی! تا جایی که من ناچیز از بزرگان فراگرفته‌ام قضییه‌ی الطیبات للطیبین مربوط به پاکی جنسی است. با این حساب طبق روایت یادشده همسران لوط و نوح (علیهما السلام) طیبات بودند با این‌که فساد اعتقادی داشتند و دشمن ولیّ زمان‌شان شدند. کافر شدند ولی پاک‌دامن بودند. بنابراین این‌قدر قضییه‌ی الطیبات را روی سر هم نکوبید.

2.      هم‌دانشگاهی! ان اکرمکم عندالله درست است. در عین حال ولو اعجبک حسنهنّ هم درست است. پیامبر هم طبق فرموده‌ی خود خدای متعال حق داشته که از زنی خوشش بیاید. شما و من باید زن باتقوایی را پیدا کنیم که برای بُزیِ ماجرا علفش شیرین بیاید. واضح است دیگر. پس همین که همسرت پاک باشه دیگر کافی نیست. لازم است ولی کافی نیست. یک نکته: اقتضای خلقت طوری است که حزب‌اللهی از حزب‌اللهی خوشش می‌آید و قرتی از قرتی. البته استثناها هم هستند. اما قاعده‌ی جذابیت‌های طبیعی جامعه و خلقت همان قانون جذب قرآنی است که الطیبات للطیبین و... .

3.      فراز 6 از کامنت هم‌دانشگاهی هم قابل فهم است. البته ایشان در نوشتن کامنت کمی عجله داشته‌اند. آری. اگر عفت بورزی خدا هم یک عفیف را نصیب‌ات خواهد کرد ان شا الله.

4.      جناب هم‌دانشگاهی! آیات قرآن تفسیر دارند و تفسیر هم داستان‌ها دارد. ارجاع استدلال‌های ساده برای بحث به آیات قرآن بیشتر به از سر باز کردن حریف می‌ماند تا ارادت شدید به قرآن. ما مذهبی‌ها باید یاد بگیریم که بازی درنیاوریم.

پاسخ:
سلام.
موردِ چهار سجّاد، یک ضدِّ حمله بود علیه سه بحث بالایی‌اش! به‌ویژه پاس عمقی به بحثِ یکش.

سلام

کوبیدنی در کار نیست سجاد جان. بنده سؤالی مطرح کردم و همدانشگاهی پاسخی داد. حالا من می توانم قبول کنم یا نه؟

آن که شما گفتی قدر متیقن است و حرف کاملا درستی است که شیعه به آن معتقد است. من هم حرفم همین بود. اگر دقت میکردی گفتم که کامل گرایی و آرمانگرایی الکی آن قدر متیقن که عفت دامن است را خیلی گسترش می دهد. مثلا یک سؤال از خودت دارم؛ مثلا می توان نگاه حرام را هم مصداق این قسمت از آیه دانست؟ چون طیب بودن مراتب مختلف دارد دیگر. سؤال اولیه ام ناظر به این مطلب بود.

یا علی مدد

پاسخ:
سلام.
۱۱ اسفند ۹۲ ، ۰۸:۴۳ هم دانشگاهی
سلام.بچه ها من در نرفتم...فقط یک کار مهم دارم که باید انجام بدم....حتما میام و دونه دونه کامنتها رو میخونم و دوستی ام رو ثابت میکنم...
دعا کنید کارم ردیف بشه
پاسخ:
سلام.
ممنون از این همه تعهّد.

سلام

شما اگر دیگر هیچوقت دیگر هم نیایید ما به حساب در رفتنتان نمی گذاریم. بل به حساب بی لیاقتی و کلنگ بودن خودمان است که نتوانستیم با شما طرح رفاقت دراندازیم.

انشاءالله کارتان به بهترین وجهش ردیف شود.

یا علی مدد

پاسخ:
سلام.
کلنگ هم واژه‌ی جالبی‌ست.
۱۱ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۳۶ سجاد نوروزی
سلام
1. مورد 4 من اصل حرف بود. ضدحمله نبود. آوردن آیات در مورد یک هم به خاطر جدال احسن با هم‌دانشگاهی بود. یعنی اگر هم‌دانشگاهی میخواهد با قرآن بحث کند پس جواب این آیات را هم بدهد.
2. در مورد شعاع دایره‌ی طیب بودن و عفیف بودن هم فقط می‌توان به طور کلی نظر داد. سپس باید برای انتخاب همسر پس از برآورده شدن شروط اصولی و مهم رفت سراغ کفو بودن و مراتب اخلاق اسلامی و خانواده و ... . من گفتم اقتضای جذابیت‌های طبیعی خلفت یک طرف و بررسی مورد به مورد هم یک طرف. استثنا هم همیشه وجود دارد. به نظر من در این بحث‌ها نباید بیش از حد عمیق شد. چون قرار است بعد از ازدواج آگاهانه و عاقلانه که به مدد الهی صورت می‌گیرد یک چشم را بر بدی‌های اخلاقی همسر ببندیم. 

پاسخ:
سلام.
۱۱ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۴۳ سجاد نوروزی
الطیبات للطیبین یعنی بر اساس اقتضای عالم طیب طیب را جذب می‌کند. در دوستی‌های من و شما و میثم و... هم همین طور است. چه‌طور می‌شود که مومن دور و برش را این همه آدم پاک بگیرد. و دوست‌هایش را از پاک‌ها برگزیند. در انتخاب همسر هم اقتضای خلقت الهی فرد را به سمت آدمی از اندازه‌ی پاکی خودش( به طور کلی و نه دقیق کمّی) جذب می‌کند. یعنی قرار نیست کار شامورتی بازی خاصی انجام بدهی که یک طیبی سمت تو بیاید یا بالعکس. البته موارد خارج از اقتضا هم هستند که استثنا می‌شوند و باید مورد به مورد بررسی کرد.
پاسخ:
سلام.

سلام

سجاد حرفهایت کلا خوب است ولی جزئا نادقیق.

پاسخ:
سلام.
بحث‌های خوبی مطرح شد.
۱۴ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۲۹ هم دانشگاهی
سلام بر دوستان
جناب مجتبی:چطور رسیدن به مدینه فاضله را قبول دارید که طبعا باید از روی آیات و روایات باشد ولی روی آیه الطیبات....بحث میکنید

دوستان گرامی در رابطه با موضوع حاج اقا پناهیان :برخی از افراد وقتی از برخی شاخص ها دور میشوند باید از گردونه حذف شوند تا دوباره خود را به شاخص نزدیک کنند.شاید بهتر بود میگفتم که من از گردونه ایشان حذف شدم و نه ایشان از گردونه بنده

20 امتیاز به اقا سجاد که بر حرف بنده صحه گذاشتند که این ایه مربوط به پاکدامنی جنسی است.که به تبع رغایت مساله جنسی خیلی چیزهای دیگر ضامن حرمت این مساله شده و انسان را عفیف و پاکدامن میکند.مثلا اقایان بهتر از چشمشان مراقبت کنند و به تبع ان میتوانند شهوات خود را کنترل کنند(البته اقایان برای کنترل شهوت باید حواس پنج گانه را کلا کنسل کنند)

بنده عرض نکردم شرط همسر گزینی تنها پاک بودن است.جناب میثم خان از دوستشان نقل قول کردندو بنده برای دستیابی به این مهم از ایه استفاده کردم.ولی این را بگویم که اگر فرد قلبا قایل به این موضوع نباشد همچین چیزی گیرش نمی اید.

جناب سجاد خان:مصداق قرانی سرباز زدن نیست.اگر مخاطب غیر مذهبی باشد طور دیگر جوابش را میدهیم.

بنده مشکل ایه(و لو اعجبکم...) نفهمیدم.چه ارتیاطی به این بحث داشت...شرایط ان ایه متفاوت است

گفتی کفو کردی کبابم......دوستان کفویت در نظر شما چیه!!!!!

بیایید در مورد کفویت بحث کنیم.....
پاسخ:
سلام. 
سلام
آقای همدانشگاهی عزیز و گل و آقا سجاد
روی چیزی بحث کردن دلیل بر قبول نداشتن آن چیز نیست. بحث بر سر برداشت از آیه است. از اول حرف من این بود. ظاهرا شما با منطق صفر و یک وارد بحث می شوید. یعنی یک چیزی یا صد است یا صفر. به شما پیشنهاد می کنم کمی مطالعاتتان را بیشتر کنید و شلاق تهمت قبول نداشتن چیزی را بر پیکر دیگران ننوازید. خود علما هم در برداشت از آیه ممکن است اختلاف داشته باشند کما اینکه دارند. اصلا بحث پاکی دامن از همین جا شکل گرفته که مثلا از مولا پرسیده اند مراد از این آیه عام است یعنی همه ی مراتب پاکی را در بر می گیرد یا نه؟ پاسخ به آن شده است اعتقاد شیعه که از دلش چیزهای دیگری هم درمی آید. مانند پاکی دامن همه ی همسران انبیا که البته فساد عقیده در انگشت شمارشان یافت می شده.
حالا یک سؤال جدید که من البته از سجاد می خواهم به این سؤال پاسخ دهد و آن هم اینست که آیا عبارت الطیبات للطیبین دوشرطی است یا نه؟ یعنی اگر مردی پاکدامن باشد زنی خواهد داشت پاکدامن و از آن طرف اگر زنی پاکدامن باشد مردی خواهد داشت پاکدامن؟
"پاسخ خود من اینست که به نظرم این مطلب یک امر تشریعی و ارشادی است. تشریعی در مقابل تکوینی و ارشادی در مقابل مولوی. چرا که اگر بگوییم همه ی همسران پیامبران از قدر متیقن پاکی حتما برخوردار بوده اند، از آن سو این امر نمی تواند درست باشد. نمونه ی بارز آن حضرت آسیه است که همسر آدم بیخودی مثل فرعون بوده. یا خیلی از زنان حسابی و پاکی که شوهر خلاف و ناجور داشته اند. پس نه اینست که مرد پاکی تکوینا مرد ایشان گردد و نه اینکه همسری زن پاک و مرد ناجور حرام باشد. دقت کنید اینجا بحث فقه است و نه اخلاق. منظور حرام فقهی است ها."
در مورد پایان تاریخ هم اینکه اصل آن هیچ ربطی به آیات و روایات ندارد. قرائت ما از پایان تاریخ می تواند دینی باشد یا غیردینی. می تواند اسلامی باشد یا غیراسلامی. می تواند یا شیعی باشد یا غیرشیعی. حتی لیبرالها و سکولارها هم که به پایان تاریخ قائلند که اگر تاریخ مثلا ته داشته باشد همان جامعه ی آمریکاست.
به آقای همشاگردی هم توصیه می کنم مطالب را به آدم ها نچسبانند که تو این را که قبول نداری پس چه. این کار قطعا از مونگولی که من گفتم هم بدتر است. من آن مونگول را همینجوری گفتم و قصدم جسارت به هیچ شخص خاصی نبوده. بیشتر خواستم یک نوع تفکر را بگویم. البته ایشان جواب ندادند که آیا روایان در مورد داشتن سلامت جسم را برای انتخاب همسر و زیبارویی که یک امر غریزی است را قبول دارند یا نه؟
به صاحبخانه پیشنهاد می کنم یا جوابی برای کامنت ها نگذارد و یا اگر این کار را کرد وارد بحث شود و نظرش را بگوید. با این جواب های یک خطی و نیم خطی آدم فکر می کند طرف خانی، خانقلی خانی چیزی است.
پاسخ:
سلام.
چیزی به ذهنم نمی‌رسد که بگویم. ولی بحث‌ها را می‌خوانم.
۱۴ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۱۲ سجاد نوروزی
سلام
1. اگر به قرآن ارجاع بدهیم نباید کلی و مبهم باشد. باید دقیق و موشکافانه وارد بحث‌های مطول تفسیری بشویم.
2. برای مثال آیه‌ی ولو اعجبک حسنهنّ که خطاب به نبی مکرم است. خدا به ایشان فرمود از این پس همسر نگیر حتی اگر حسن آنها تو را به شگفت وادارد. یکی از تفسیرها این است که این حسن زیبایی و جمال است و شگفت همان خوش‌آمد است که با سیاق آیات قبل و بعد همخوانی دارد. بنابراین خدا خوش‌آمد نبی مکرم را مر به یک زن مقبول دانسته است. پس ما مومنین امت نبی مکرم نباید بیش از حد مقدس‌بازی دربیاوریم.
3. در مورد توضیح الطیبات دیگر حرف جدیدی ندارم مجتبی جان! هر چه بود و من می‌دانستم گفتم.
بچه‌ها کش دادن بحث فایده ندارد. بحث با عمق بیش از این نیاز به این دارد که ما برویم و با مطالعه‌ی زیاد روی ایات و روایات برگردیم و همه‌ی اقوال را ببینیم. حرفه‌یی نیست که این بحث کش پیدا کند.

بحث      تمام        شد.
والسلام
پاسخ:
سلام.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">