تی‌لِم

روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری
  • تی‌لِم

    روایت‌ِ بدونِ گلِ میثم امیری

مشخصات بلاگ
تی‌لِم
بایگانی
سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۲، ۰۷:۰۵ ق.ظ

«آمریکا»ی اطرافِ آیت الله هاشمی

3 آبان 92: مطلب بعدی: آخر هفته‌ی بعد؛ فرصت نشد این هفته بنویسم. شرمنده!

یا لطیف

آیّا آیت الله هاشمی رفسنجانی درباره‌ی مرگ بر آمریکا دروغ می‌گوید؟ خیلی شفّاف می‌توان گفت خیر. آیّا این نظر هاشمی با باقی نظرهای امام درباره‌ی آمریکا سازگاری دارد؟ خیر. نه کسی می‌تواند ادّعا کند هاشمی حرفی نارراست به زبان آورده و نه کسی می‌تواند بگوید امام موافق آمریکا بوده است. پس داستان چیست؟

این که عدّه‌ای بگویند آقای هاشمی راست نمی‌گوید، با تحلیل‌های علمی و مدرن درست است. دلیلش این است که حرفِ هاشمی درباره‌ی آمریکا -به نقل از امام- ناراست است، چون با منظومه‌ی فکری امام و گفتمانِ «اسلام آمریکایی»اش کاملاً ناسازگار است. همان طور که خاطره‌ی هاشمی درباره‌ی «آیت الله خامنه‌ای» از امام راست است، چون این حرفِ امام با منظومه‌ی فکری امام سازگار است. این که امام، آیت الله خامنه‌ای را شایسته‌ی رهبری دانست برای نمایندگان عیجب نیست، ولی این که امام موافق حذف شعار مرگ آمریکا باشد، در همان 15 خرداد 68، در جلسه‌ی خبرگان رهبری هم عجیب بود. یعنی اگر هاشمی همان روز این دو جمله را نقل می‌کرد، طبعاً نمایندگان مردم می‌گفتند جمله‌ی امام درباره‌ی آیت الله خامنه‌ای را می‌توان پذیرفت، ولی درباره‌ی آمریکا را به راحتی نمی‌توان پذیرفت. چون نگاه ما بیشتر از آن که به راست‌گویی یا دروغ‌گویی گوینده باشد، بیشتر به هندسه‌ی فکری امام است.

تحلیل بالا درونِ اندیشه‌ی مدرن درست است. درون تاریخ‌نگاری مدرن هم درست است. یعنی یک استاد دانشگاه مدرن، مانند صادق زیباکلام، می‌تواند ادّعا کند که آیت الله هاشمی دروغ می‌گوید چون حرف ایشان با مبانی فکری و خاطره‌ی جمعی ما از امام در تناقض است. (چون خاطره‌ی جمعی ما یعنی امام هزاران بار علیه آمریکا، ضدِّ اسلام آمریکایی، در تحقیر آمریکا، در توهین به آمریکا، در استکبار خواندن آمریکا سخن گفته و تازه ملّت هم هزاران بار جلوی خودِ امام چنین شعاری را تکرار کرده‌اند و حتّی یک بار هم امام موضع‌گیری نکرد.)

امّا فرض من این است که هاشمی راست می‌گوید. در اسلام اصل را بر برائت و راست‌گویی افراد می‌گذاریم، مگر این که خلافش «ثابت» شود. خلافِ گفته‌های هاشمی تا به حال ثابت نشده یا شاید هم ثابت‌شدنی نباشد.

آن چیزی که برای من اهمیّت دارد نوعِ برخورد سطحی و پیش‌پاافتاده و ارزانِ هاشمی با امام است. نوع برخورد هاشمی با ادبیّات و گفتمان حضرتِ امام، بعد از این همه سال کوشش در راهِ انقلاب اسلامی و همراهی با امام و رهبری آن طور که مدّعای اوست، سؤال‌برانگیز شده! آیّا هاشمی تا این حد به سطح نازلی از ژورنالیسم و عوام‌گرایی افتاده که باید برای اثبات منظومه‌ی فکری‌اش دست به دامانِ روش‌های پیدامسلک و متزلزل بزند؟ یعنی هاشمی آن قدر لرزان و سست شده که تنها با درستی یا نادرستی یک گفته‌اش، منظومه‌ی فکری‌اش خدشه‌دار شود یا به باد برود؟

پاسخ من به پرسش‌های بالا چندان روشن نیست! یعنی من به عنوان یک «جوجه»بسیجی که توانِ درکِ یک دهمِ مجاهدت‌های سردار سازندگی را ندارم، برایم سؤال شده که آیت الله اکبر هاشمی، مفسّر قرآن، یار دیرین امام، معتبرترین مسئول مملکتِ اسلامی بعد از رهبرانش در 35 گذشته، تا این حد گرفتار جریان‌های رسانه‌ای و تیترهای مطبوعه‌های تازه‌به‌میدان رسیده شده است؟!

آخرین اظهار نظر آیت الله هاشمی این است که رسانه‌ای شدن جریان مرگ بر آمریکا به صلاح نبوده. و او گفته سایتش این کار را خودسر انجام داده است. این یعنی خودِ آقای هاشمی فهمیده که چقدر آش شور است! و جریان‌های رسانه‌ای -چه اصول‌گرا و چه اصلاح‌طلب- در چشم‌به‌هم زدنی از آقای اکبر هاشمی هیچ چیز باقی نمی‌گذارند. در این پروژه چپ با راست فرقی ندراد. هر دو در بی‌اعتبار کردن هاشمی نقش دارند و چه خوب که آیت الله هاشمی این را فهمید و چقدر اسف‌ناک است که آقای هاشمی می‌گوید سایتِ او این کار را بدون هماهنگی انجام داده است. به نظرم آقای هاشمی یا اهمیّت هوم‌پیج شخصی آدم‌های سیاست‌مدار را نمی‌داند یا واقعاً نمی‌تواند آمریکای اطرافش را مهار کند... (آن هم در زمانه‌ای که صفحه‌ی فیس‌بوکِ ظریف از سخنگوی دستگاه دیپلماسی مهم‌تر است.)

گرفتاری ما همین است. گرفتاری ما این است که هر کدام‌مان یک آمریکا در درون و یک آمریکای در بیرون و در کنارمان داریم. این آمریکا نوعی رفتار است، نوعی سلوک است، نوعی دین‌داری است. این آمریکا مستکبر، تمامیّت‌خواه، ظالم، محرّف، و بسیار بزک‌کرده است! این آمریکا در اطرافِ مسئولینِ ما به نوعی خودش را نشان می‌دهد. هیچ کس از این آمریکا در امان نیست. (حتّی ولی اجتماعیِ فقیه) ساده‌لوحی است اگر باور کنیم مراد امام از آمریکا تنها یک جغرافیا بوده است. مهم‌تر از جغرافیا آن‌چه که در کلام امام مشهود است، مفهوم و سلوک آمریکاست. (رمان بیوتن رضا امیرخانی اوّلین بار ذهنِ من را نسبت به آمریکای مفهومی بیدار کرد!) آن‌چیزی است که امام از آن به اسلام آمریکایی یاد می‌کرد. و سخنرانِ پرشور حسینیّه‌ی ارشاد، علی شریعتی، با کمی تفاوت، ولی با همان شاخصه‌ها، به اسلام آمریکایی، تشیّع صفوی یا اسلام اموی می‌گفت.

مهم نیست امام در پنهان، و به صورت مخفی با حذف این شعار از صدا و سیما، آن هم در مقطع زمانی خاص، موافق بوده یا نه، مهم این است که شناختِ آمریکا و مقابله با آمریکا و نابودی آمریکا از بند بندِ حرف‌های امام فهمیده می‌شود. این آمریکا، نوعی تمایل قلبی است. (این جمله‌ای است از رمان بسیار خوب گتسبی بزرگ نوشته اسکات فیتز جرالد.) این تمایل قلبی در دل‌ ما مسلمان‌ها به صورت‌های مختلف بروز می‌کند. این تمایل در هدر دادن بیت‌المال توسط برخی مسئولین دولتی دیده می‌شود، این تمایل خبیث در رفتارهای شهری ما دیده می‌شود. این تمایل در صف‌ایستادن‌های ما دیده می‌شود. این تمایل در بی‌قانونی‌های ما دیده می‌شود. این تمایل متأسّفانه از سروروی جامعه‌ی ایرانی می‌بارد. اگر مردمی مرگ بر آمریکا نگویند یا به آن باور نداشته باشند، گویی می‌خواهند با این تمایل زندگی کنند. آقای هاشمی، مردِ بزرگِ انقلابی، با هفتاد سال سابقه‌ی مبارزه و مطالعه‌ی متون دینی، بهتر از هر کسی می‌داند که این تمایل اگر در رفتارهای آدمی پدید بیاید، باز تولید شود، تئوریزه شود، جزیی از عادتِ آدمی شود، دیگر «مرگ بر آمریکا» گفتن نوعی مناسکِ ظاهری است. باشد یا نباشد فرقی نمی‌کند. اگر مردم در 22 بهمن حاضر باشند برای گرفتن ساندیس یا کیک یا هر کالای دیگر، از سروکول هم بالا روند و به یک‌دیگر رحم نکنند، یعنی این تمایل زنده است. کسی هم به این تمایل اعتراض نمی‌کند، کسی ناراحتی‌اش را از این ناراستی ابراز نمی‌کند، پس در همان 22 بهمن هم ممکن است «مرگ بر آمریکا» یک شعار صوری باشد که از ده متری آسمانِ تهران هم بالاتر نمی‌رود و اتّفاقی را در ما رقم نمی‌زند.

آیت الله محترم آقای هاشمی! برای کشتن این تمایل، برای نابود کردن این آمریکا باید کاری کرد. آقای هاشمی برای منِ جوانِ ایرانی، مرگ بر آمریکا بیش از آن که یک وسیله‌ی دیپلماتیک باشد، یک خودآگاهی است نسبت به وضع خودم. یک هشدار است نسبت به آمریکای خودم. هدفِ اوّل انقلاب اسلامی نابودی کشور آمریکا یا دولت آمریکا نبوده و نیست، هدفِ اوّل ما تعالی خودمان است. دست‌شستن از کژی‌ها و ناراستی‌هایی است که در جامعه‌ی ما رخنه کرده و در میان ما مشهود است. مرگ بر آمریکا قرار است اوّلاً اتّفاقی در جانِ ما باشد نه در جانِ جهان .پس اگر مرگ بر آمریکا را به خاطر خودمان حذف کنیم، یعنی نمی‌خواهیم با این آمریکا مبارزه کنیم!

تنها چیزی که هنوز من را می‌سوزاند و اعصابم را بهم ریخته این است که آقای هاشمی سعی دارد خودِ مرگ بر چیزی گفتن را حذف کند؛ آن هم با استفاده از قرآن. اجازه بدهید بگویم با استفاده ابزاری از قرآن. متأسّفم از این که آقای هاشمی مرگ بر آمریکا را مصداق توهین و سب دانسته. واقعاً از آقای هاشمی بعید است. البته آقای هاشمی خودش جواب خودش را داده! چون در راستای حذف مرگ بر ... گفتن‌ها، حرفی از اسرائیل به میان نیاورده است. این یعنی خود آقای هاشمی معتقد است که مسلمان برخلاف خواسته و میلش که اصلاح جهان و گسترش مهربانی است، باید جاهایی مرگ بر گزاره‌هایی را نهادینه بکند، وگرنه هدفِ مسلمانی که تعالی جهان است محقق نمی‌شود. اگر آقای هاشمی معتقد باشد که مرگ بر اسرائیل گفتن درست است، از نظر منطق ریاضی، وجود دارد چیزی که آقای هاشمی با مرگ بر آن چیز گفتن موافق است. (من هم مطمئنّم آقای هاشمی با مرگ بر اسرائیل گفتن مخالف نیست). حال که چیزی وجود دارد که آقای هاشمی با مرگ بر آن گفتن موافق است، پس می‌توان درباره‌ی آن چیز و سایر چیزهایی که شبیه آن هستند سخن گفت؛ مثل آمریکا! مثلِ اوّلین کسی که ظلم کرد در حق محمد و آل محمّد، مثل دوّمین کسی که ظلم کرد در حقِّ محمّد و آل محمّد، مثلِ سوّمین کسی که ظلم کرد در حقِّ محمّد و آل محمّد، مثل چهارمین کسی که چنین کرد و مثل یزید که پنجمین نفر بود و مثل معاویه که ظلم کرد در حقِّ محمّد و آلِ محمّد.

نتیجه‌ی ساده: آقای هاشمی لطفاً زیارت عاشورا را از ما نگیرد. آقای هاشمی قران را از ما نگیرد. قرآن هم مرگ بر چیزهایی گفته؛ قرآن به کسی توهین نکرده و کسی را سب نکرده، ولی تا دل‌تان بخواهد مرگ و لعنت فرستاده. خدا کند ما جزء آن‌هایی نباشیم که قرآن بر آن‌ها مرگ فرستاده... قرآن انیس سال‌های زندان شما بود آقای هاشمی. قرآن را از خودتان نگیرید. اصلاً آقای هاشمی مثل روز برایم روشن است که شما به مرگ بر چیزهایی گفتن اعتقاد دارید. چون در خاطرات‌تان آمده که زیارت عاشورا می‌خوانید. چون شما مفسّر قرآن هستید. مگر می‌شود به مرگ بر چیزهایی گفتن اعتقاد نداشته باشید. پس لطفاً مراقب آمریکای اطراف‌تان باشید، همان طور که ما هم باید مراقب آمریکای اطراف‌مان و درون‌مان باشیم. منِ تازه‌به‌انقلاب رسیده، از درونِ آقای هاشمی مطمئن باشم، از آمریکای بیرونش مطمئن نیستم. این آمریکا به وضوح و بدونِ چشم مسلّح و بدونِ بصیرت مشاده‌پذیر است. آقای هاشمی ما نمی‌خواهیم انقلاب‌مان بی‌هاشمی جلو برود، به این آمریکا مرگ بگویید. 

پس‌نوشت:

1. امام خمینی، صحیفه امام، جلد 18، ص 91: فریاد برائت از مشرکان در مراسم حج و این یک فریاد یک فریاد سیاسی-عبادی است که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به آن امر فرمود. حال باید به آن آخوندِ مزدور که فریاد مرگ بر آمریکا و اسرائیل و شوروی را خلاف اسلام می‌داند گفت تأسی به رسول خدا و متابعت از امر خداوند تعالی خلاف مراسم حج است؟

2. امام خمینی، پیام قطع‌نامه: از خدا می‏‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر آمریکا و شوروی را به صدا درآوریم.

3. این دو تا خیلی تابلو بود که نوشتم‌شان. باید توضیح بدهم عمیق‌تر و ناهیجانی‌تر دو نوشته‌ی بالا را بخوانید. نکند خدای نکرده مثلاً جای آخوندِ مزدور آقای هاشمی را جای‌گزین کنید. اگر چنین کردید، یک بار دیگر به آمریکای درون‌تان نگاه کنید. باید در تطبیق خیلی دقّت کرد. آقای هاشمی به هزار دلیل آن آخوندِ مزدور نیست! به هزار دلیل! یکی‌اش خودِ اصلِ خاطره که سایت‌ها و روزنامه‌ها بیشتر از اصلش و فراتر از آن بزرگ‌نمایی و حتّی داستان را عوض کرده‌اند.

4. رجانیوز و جهان‌نیوز و این‌ها نقدهایی بر هاشمی منتشر کرده‌اند. وجه افتراق نقدِ من با نقدِ آن‌ها این است که آن‌ها کینه‌توزانه و از سرِ «چه خوب شد دستش رو شد» نقد می‌کنند. در حالی که من با منطق نماز جمعه 29 خرداد نقد می‌کنم. منطقی که می‌گوید جوان‌ها درباره‌ی آقای هاشمی نباید توهّم بزنند. نباید درباره‌ی ایشان فکر دیگری بکنند. هم‌زمان ما باید با هاشمی صحبت کنیم و نشان‌ دهیم از همه بیش‌تر خیرخواه او هستیم. منظورم از ما؛ ما منتقدین هاشمی است. 

5. هنرخانه و کتاب‌خانه را به‌روز نکرده‌ام.

6. تا آخر هفته‌ی بعد.

نظرات  (۱۱)

هرکس به طریقی صفت حمد تو گوید

بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه

اگر نتوانیم منطق کلام هاشمی را بفهمیم از درک پذیرش قطعنامه هم عاجز خواهیم بود.

پاسخ:
این شعر از خودت نیست. اطمینان دارم. 
۲۳ مهر ۹۲ ، ۲۳:۱۰ سجاد نوروزی
سلام

طنز:
 زهرا اشراقی مصاحبه‌ای خواهد کرد به این صورت: 
... من یک بار با امام صحبت می‌کردم. از خوانه‌ی همسایه صدای موزیک و آواز زن بلند شد. من کم‌کم بلند شدم که برم و برای خفه کردن صدا اقدام کنم که فهمیدیم صدای گوگوش است. امام به من گفت که دست نگه دار. من از صدای گوگوش خوشم می‌آید ولی نمی‌توانم بیان کنم....
بعد حمید انصاری مثل شیر! وارد عرصه‌ی رسانه می‌شود و اعلام می‌کند که ما در اسناد کشتیم اما سندی مبنی بر مخالفت امام با گوگوش نیافتیم.
 این طنز را گفتم تا مسخره بودن برخی اظهارات را بیان کنم.
شگفتا شگفتا شگفتا
مرغ پخته هم به حرف‌های این ایام آقای هاشمی می‌خندد. 
به مجتبی:
توضیح بده منطق آقای هاشمی را تا ما هم بفهمیم.
به میثم: برداشت تو از مرگ بر آمریکا به مثابه یک امر حقوقی یک برداشت ذوقی است. البته برداشت جالبی بود و خوشمان آمد. اما راهکار جواب این جماعت آمریکاپسند چیز دیگری است.

۲۴ مهر ۹۲ ، ۰۸:۳۴ مسعود پارسا
سلام میثم  دیروز یک مطلبی خوندم در مورد  چرایی مخالفت در  غرب بد نیست مه شما هم یک نگاه بهش بندازی از اون جهت هم میشه بهش نگاه کرد 
دلایل پشت‌ پرده خشم اصول‌گرایان از انتشار نامه رفسنجانی

واکنش محافظه‌کاران به انتشار خاطره رفسنجانی از آیت‌الله خمینی درباره موافقت او با حذف شعار "مرگ بر آمریکا" ادامه دارد. مهدی مهدوی‌آزاد روزنامه‌نگار به دویچه وله می‌گوید هاشمی نقش یک سدشکن را در دولت روحانی بازی می‌کند. 

 واکنش محافظه‌کاران در ایران به خاطره هاشمی رفسنجانی از روح‌الله خمینی درباره موافقت او با حذف شعار "مرگ بر آمریکا" ادامه دارد.

روزنامه "کیهان" در سرمقاله روز سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۲ خود بدون نام بردن از هاشمی رفسنجانی، از انتشار نامه او به روح‌الله خمینی بعد از ۲۶ سال به عنوان "گل زدن به دروازه خودی در آستانه مذاکرات هسته‌ای" یاد شده است. رفسنجانی در نامه خود خطاب به خمینی نوشته است: «نمی‌توانیم به سبک فعلی که با آمریکا رابطه نداریم، ادامه بدهیم».

در ادمه سرمقاله "کیهان" درباره این نامه آمده است: «این رفتار- بخوانید خودزنی - علامت مهمی در آن سوی مرزهاست و بوی تند کم آوردن می‌دهد.»

نویسنده سرمقاله روزنامه "کیهان" ادعا کرده: «یک حلقه داخلی به علاوه یک جریان خارجی در اقدامی که خیلی هم پنهان نیست بنا دارند کم آوردن ایران را به نمایش بکشند.»

به‌گزارش روزنامه "جمهوری اسلامی" اکبر هاشمی رفسنجانی درباره انتشار این خاطره در سایت او گفته است: «این خاطره مربوط به سال‌ها قبل است و مسئول سایت بدون هماهنگی اقدام به انتشار آن در این زمان نمود که اقدامی نادرست بود.»

پیش‌تر پایگاه اطلاع‌رسانی اکبر هاشمی رفسنجانی مطلبی از کتاب "صراحت‌نامه" نوشته‌ آقای هاشمی را نقل کرد که در آن آمده است، روح‌الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی با حذف شعار "مرگ بر آمریکا" موافق بوده است.

خط‌شکن دولت روحانی؟

مهدی مهدوی آزاد، روزنامه‌نگار به دویچه وله می‌گوید: «آقای هاشمی سعی می‌کند نقش یک سدشکن و خط شکن را در دولت آقای روحانی بازی کند. هرجا که دولت آقای روحانی برای پیشبرد اهداف و برنامه‌هایش در حوزه‌ی اصولگرایان دچار مشکلات جدی می‌شود، آقای هاشمی وسط می‌‌آید و سعی می‌کند با ذکر خاطرات یا نصحیت کردن یا تعریف اهداف انقلاب، دسترسی به اهداف آقای روحانی را آسان‌تر کند. در این موضوع خاص البته آقای هاشمی حقیقت را می‌گوید. این خاطره مربوط به چندین سال قبل است که همان زمان هم در سایت آقای هاشمی منتشر شد و سروصدای بسیاری کرد.»

گفت‌وگو با مهدی مهدوی‌آزاد درباره خشم اصول‌گرایان از انتشار نامه رفسنجانی

مهدوی‌ آزاد می‌افزاید: «همین الان دولت آقای اوباما تهران را می‌ترساند، بدین خاطر که اگر جمهوری‌‌خواهان بر سر کار بیایند ممکن است همه چیز به‌هم بریزد. تهران هم واشنگتن را می‌ترساند، به این خاطر که می‌گوید ببینید ما زمان کمی داریم و ممکن است دوباره احمدی‌نژاد دیگری بر سر کار بیآید.»

این روزنامه‌نگار بخشی از مخالفت‌هایی را که اصولگرایان می‌کنند، به نفع مذاکره‌کنندگان می‌داند. او می‌گوید:«تردید ندارم حتی کسانی مثل آقایان روحانی و ظریف مخالفتی با این نوع مخالفت‌ها ندارند و حتی سعی می‌کنند در مذاکرات از این نوع مخالفت‌ها به‌عنوان یک برگ استفاده کنند.»

«سود هنگفت دلالان تحریم‌ها»

پس از سفر حسن روحانی و هیات همراه او به نیویورک و انجام گفت‌وگوی تلفنی روسای‌جمهور ایران و آمریکا، خوش‌بینی‌هایی درباره عادی‌سازی روابط ایران و آمریکا به وجود آمد.

به گزارش خبرگزاری "ایسنا"، حسین گروسی نماینده مجلس شورای اسلامی گفته است:«دلالان تحریم به هیچ وجه دوست ندارند مسوولان دیپلماسی در موضوع کاهش تیرگی روابط ایران و آمریکا موفق شوند، چون منافع‌شان به صورت جدی به خطر می‌افتد.»

به گفته این نماینده مجلس شورای اسلامی: «وابستگی این افراد به کانون‌های قدرت و ثروت موجب عصبانیت آنان شده به نحوی که در برخی موارد شاهد سنگ‌اندازی در حوزه کاهش تیرگی روابط دیپلماتیک ایران با آمریکا بوده‌ایم.»

مهدی مهدوی آزاد نیز درباره سود هنگفت تحریم‌ها برای بخش نظامی ایران می‌گوید: «تحریم‌ها سود بسیار هنگفتی برای بخشی از نیروهای تندرو و نظامی و امنیتی ما دارد. بخش کوچکی هستند، اما سود بسیار عظیم و بزرگ است.»

مهدوی‌ آزاد اضافه می‌کند:«در شرایط تحریم تنها یک نهاد است که هم اسکله‌ی غیر مجاز یا مجاز دارد ، هم کشتی دارد، هم نیروی نظامی برای حفاظت دارد، هم شرکت‌های اقماری در کشورهای خارجی دارد و هم ثروت و پول فراوان و آن هم سپاه پاسداران است. بخشی از سرداران سپاه پاسداران دلالان تحریم ایران هستند و آن‌ها از این شرایط نفع می‌برند و متاسفانه بزرگترین مخالفان بهبود رابطه‌ی ایران و آمریکا هم همین کسانی هستند که از شرایط تحریم نفع می‌برند.»

جمهوری اسلامی ایران به دلیل تحریم‌های جامعه جهانی قادر به انتقال درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت و محصولات نفتی به کشور نیست. با افزایش فشار تحریم‌ها در سال‌های اخیر فعالیت دلالان از جمله دلالان نفتی در ایران افزایش یافته است.

 

عین مطلب رو کپی کردم اگر جایی از اون بی احترامی به شخصی بود مسئولیتش با نویسنده مقاله

h
۳۰ مهر ۹۲ ، ۰۹:۳۸ علی رحیمی پور
حق

جریان را خوب باز کرده ای میثم، چندین روزی از عید سعید قربان می گذرد
بیراه نبود اگر در چنین روزی، تمامی بچه حزب اللهی ها و جوجه بسیجی ها و در کل مومنین به خاندان عصمت، آمریکای درونشان را قربانی می کردند....
پاسخ:
درود بر تو.
به امید همان چیزی که نوشته‌ای.

سلام

به سجاد:

اگر نوشته ی بنده را دلیل بر آمریکاپسندی دانستی و در پایان نوشته ات همه را با هم جمع بستی، باید بگویم که اتفاقا بد هم نگفته ای! اگر آمریکا را ام القرای غرب بگیری به فرموده ی امام ما چیزهای خوب غرب را می گیریم. بدین معنا می توانی ما را آمریکاپسند بنامی.

یادت می آید دو سال پیش به حرم امام رفتیم برای استماع حرفهای رهبر. آن نظامی را یادت هست که مردم را طعن و لعن و ناسزا می راند؟

این روزها ما مستقبل از حج آمدگانی بوده ایم. همین قدر بدان که آنها در ادب خیلی از ما جلوترند و در انصاف و در خیلی چیزهایی که شعارش را مکرر داده ایم.

البته ممکن است آقا میثم با این حرفهای من مخالف باشد و طعنه ی پرت بدون بزند ولی حرفش راجع به از کول هم بالا رفتن برای کیک و ساندیس در 22 بهمن گواه ناچیزی بر این مدعاست.

یاحق

پاسخ:
درود.
واژه‌های مجتبی تک‌تک درست است، امّا در یک منظومه قابل اعتنا نیست.
تو مرا یاد معلم مدرسه های بی حوصله می اندازی که مشق بچه مدرسه ها را به خیال اینکه چیز مهمی تویش نیست یا همه اش مثل هم است، خطمال می کنند.
من چند پاراگراف قلمی کرده ام؛ تو یکدفعه درمی آیی که تک تکش درست است و منظومه اش قابل اعتنا نیست! خب بیا تک تک بحث کنیم.
عزت زیاد
پاسخ:
من جوابی نداده‌ام که بحث ادامه پیدا کند. همه چیز روشن است. مخالفت من از نوشته‌ام برمی‌آید!
۳۰ مهر ۹۲ ، ۲۱:۰۵ سجاد نوروزی
سلام
مجتبی! یک نکته بگم که شعرهای تو خیلی خوب و استخوان‌دار است. به خاطر این توانایی‌ات به تو تبریک می‌گویم.
و اما بعد...
به نظر من آقای هاشمی امروز خودش هم نمی‌فهمد که چه می‌گوید و چه می‌کند. هاشمی امروز با خودش و با امام در تناقض است. چه طور توجیه می‌کنی؟ من گفتم که تو بیا و منطق کلام هاشمی را برای‌مان باز کن که این کار را نکردی.
آن نظامی سبزپوش حرم امام آفتاب توی کله‌اش خورده بود و تربیت ناقص والدین و حقوق کم و اختلاس و زد و خورد 88 و... باعث بد زبانی‌اش شده بود اما ولایت همان آدم به چیز پرنوری وصل می‌شد. از ظلمات به نور.

اما خوبی‌های آمریکا که البته شاگردی هم می‌خواهد در نهایت از نور است به سمت ظلمات.
پاسخ:
درود بر تو و این منطق محکمت.
سلام
اولا اینکه از میثم تشکر می کنم که این بحث را در اینجا مطرح کرد.
بعد اینکه، منطقی که ازش صحبت کردم را خود میثم توضیح داده است. این پاراگراف را ببینید:
"حال که چیزی وجود دارد که آقای هاشمی با مرگ بر آن گفتن موافق است، پس می‌توان درباره‌ی آن چیز و سایر چیزهایی که شبیه آن هستند سخن گفت؛ مثل آمریکا! مثلِ اوّلین کسی که ظلم کرد در حق محمد و آل محمّد، مثل دوّمین کسی که ظلم کرد در حقِّ محمّد و آل محمّد، مثلِ سوّمین کسی که ظلم کرد در حقِّ محمّد و آل محمّد، مثل چهارمین کسی که چنین کرد و مثل یزید که پنجمین نفر بود و مثل معاویه که ظلم کرد در حقِّ محمّد و آلِ محمّد."
خب در همین جا هم اسمی از اولی و دومی و سومی نبرده است. قطعا آنها ظالم بوده اند و قطعا در حق دختر پیامبر و پسرعمویش و وارثش ظلم روا داشته اند. اما اسمی از آنها برده نشده است. چرا؟ واضح است. چون نمی توانسته اسم ببرد. این همان چیزی است که شیعه به اش می گوید تقیه!
منظور من از منطق هاشمی همین بود. البته مرجع تصمیم گیری مشخص است. اما من خواستم بگویم از این زاویه و با حسن نظر هم می توان به موضوع نگاه کرد. 
خود میثم هم قضاوتش براساس خاطرات هاشمی است. یعنی او را راستگو می داند و ظاهرا قبولش دارد.
آن نظامی هم که ازش حرف زدم واقعا عددی نبود. مثل ما که عددی نیستیم!
پاسخ:
درود.
اگر منظورت این است، من مشکلی ندارم.
ولی من معتقدم باید هاشمی را نقد کرد. کوبیدن هاشمی که در برنامه‌ی برخی سایت‌هاست، به جامعه کمک می‌کند که نتواند به طور جدّی هاشمی و شیوه‌ی حکمرانی‌اش را نقد کرد. شیوه‌ی حکمرانی هاشمی تفات چندانی با شیوه‌ی حکمرانی فعلی و حتّی با شیوه‌ی حکمرانی دولت‌های قبلی ندارد... این‌ها هیچکدام‌شان جمهوری اسلامی را نفهمیده‌اند. همان که سعید جلیلی و دارودسته‌اش به مبتذل‌ترین شکل ممکن آن را نگرفته‌اند. فرصتی باشد در این باره در هفته‌ی آتی یا شاید هم در هفته‌ی اوّل محرّم چیزی بنویسم.
سلام
پس فکر کردی منظورم چه بود؟
آنانکه هاشمی را می کوبند اگر یک هزارم سوابق و توفیقات او را داشتند کلا نمی گذاشتند آدم دیگری روی زمین زیست کند.
با اینکه رهبری از او بارها حمایت کرده ولی عده ای با زشت ترین الفاظ و به بدترین وجهی شماتتش می کنند.
حداقل اینها می توانند منصفانه برخورد کنند.
تا زمانیکه پیشاهنگ نگوید همچنان مرگ بر آمریکا را بر زبان می رانیم و در دل تا ابد از آن متنفر خواهیم بود.
بدرود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">